خامنهای به یاد سالهای “خوش” دهه ۶۰ افتاده است. در آن سالها که رژیم جهل و جنایت تثبیت شد خدا دو نقش متفاوت را بر عهده داشت. ۱- خدای سرکوب ۲- خدای اقبال
۱- خدای سرکوب
درست چند روز پس از پیروزی انقلاب، اعدامهای فلهای کارگزاران ارشد نظامی و غیرنظامی رژیم گذشته و چند ماه پس از آن اجرای قوانین اسلامی از جمله قانون قرون وسطای قصاص و انواع تبعیضها از جمله حجاب اجباری با شعار “یا روسری یا توسری” علیه زنان آغاز گردید.
دو رویداد گروگانگیری، طولانی شدن جنگ ایران و عراق به یاری رژیم دینی شتافت که توانست نهادهای قدرتاش را ایجاد و تثبیت کند. بستن خشونتآمیز دانشگاهها، اخراج هزاران استاد و دانشجوی سکولار و قضات مستقل از دادگستری، از جمله اقداماتی بود که به نابودی تمام دستآوردهای مدرن سالهای پیش از انقلاب منجر شد.
غرب و اسرائیلستیزی، تنشافزایی در منطقه و سرکوب آزادیهای سیاسی، اجتماعی و فردی و اعمال تبعیض گسترده علیه زنان، اقلیتهای قومی و دینی به هویت نظام ولایت فقیه تبدیل گردید.
در ماه خرداد ۶۰، در پی ماجراجوییهای مجاهدین خلق و فرار بنیصدر از کشور، جنگ قدرت به سود جناح فاشیستی بنیادگرا خاتمه یافت. محبوبیت خمینی، توهم اکثریت مردم کشور نسبت به حکومت دینی، زمینه جولان بیشتر خدای سرکوب را با استقرار نهادهای دینی و امنیتی، نابودی کامل نیروهای سیاسی و روزنامههای مستقل و سر انجام کشتار زندانیان سیاسی در تابستان ۶۷ امکانپذیر ساخت.
۲- خدای اقبال
اگر خدای دهه ۶۰ نقش سرکوبگرانه و ارتجاعی را به سود نظام دینی و علیه اکثریت ایرانیان ایفا نمود اما این خدا در ارتباط با خامنهای با نقشی متفاوت و به صورت خدای اقبال تجلی یافت.
کشته شدن رهبران روحانی انقلاب از جمله، مطهری، بهشتی، باهنر و مرگ مشکوک طالقانی، یکهتازی رفسنجانی را امکانپذیر ساخت که به خامنهای علاقه ویژهای داشت و از نفوذ بالایی در بیت خمینی و نهادهای کشور برخوردار بود.
خدای اقبال جان خامنهای را در سلسله ترورها علیه مقامات رژیم نجات داد و در سایه ترفندهای رفسنجانی و حذف رقبای لیبرال خامنهای در دو نوبت به ریاست جمهوری رسید.
در اثر توطئههای ریشهری و همدستی احمد خمینی به تدریج اعتماد خمینی نسبت به آیت اله منتظری سلب و در پی مخالفت آشکارش با کشتارهای زندانیای سیاسی در سال ۶۷ بخت ولایت فقیهی را از دست داد که جزییاتش را در مقاله ”از توطئه برکناری منتظری تا “نصب” رهبری سوم” توضیح دادهام. بدین ترتیب پس از مرگ خمینی با شعبدهبازی رفسنجانی در جلسه مجلس خبرگان رهبری، خامنهای بدون داشتن صلاحیت دینی، به بالاترین سمت در نظام دینی برکشیده شد.
خدای اقبال در مجلس خبرگان رهبری در سال ۶۸ که با هدف بازنگری در قانون اساسی تشکیل شده بود نیز به یاری خامنهای شتافت و وی به ولایت مطلقه فقیه با اختیارت “خدا گونه” ارتقاء یافت.
اوایل دهه ۷۰ خدای اقبال همچنان پشتیبان خامنهای بود. به یاری رفسنجانی عنوان آیتالهی را کسب کرد و مخالفینش همچون آیتالله منتظری و قمی را بدون مخالفت جدی در حصر خانگی نگه داشت. در سال ۷۳ احمد خمینی به باور برخی از جمله بنیصدر به قتل رسید زیرا قرار شده بود پس از مدتی جای خامنهای را به عنوان ولی فقیه پر کند.
از نیمه دوم دهه هفتاد با پیروزی محمد خاتمی در انتخابات و خیزش دانشجویان دانشگاهها در سال ۷۸، ستاره بخت خامنهای رو به افول گذاشت و در سال ۸۸ با کودتای انتخاباتی که از پشتیبانی کامل وی برخوردار بود، خدای اقبال وی را ترک کرد به ویژه آنکه بخش مهمی از طبقه متوسط از وی روی گرداند و رابطهاش با رفسنجانی شکرآب شد.
خیزشهای دیماه ۹۶ و آبان ماه ۹۸ تهیدستان را در برابر خامنهای قرار داد. هرچند خدای سرکوب در این دو رویداد دیکتاتور را نجات داد اما نظام دینی از پشتیبانی اکثریت جامعه کاملا بینصیب گردید.
تلاشهای کنونی خامنهای برای بازگرداندن خدای اقبال از جمله سرهمبندی سرود “سلام فرمانده” به مصداق “آن سبو بشکست و آن پیمانه ریخت” مشروعیتی برای دیکتاتور دست و پا نخواهد کرد.
۴۰ سال از دهه ۶۰ گذشته است. جامعه ایران دگرگونیهای بسیاری پشت سر گذاشته است. جمعیت کشور تقریبا دو برابر شده و بیش از ۸۰ درصد زنان و ۹۰ درصد مردان بالای ۱۵ سال با سوادند. ۷۵ درصد جمعیت شهرنشیناند در صورتی که در دهه ۶۰ شهرنشینی به ۵۰ درصد میرسید. این دگرگونیها امکان تشکلپذیری کارگران، معلمان، بازنشستگان و اقشار دیگر شهری و رشد جامعه مدنی را بهرغم جو امنیتی حاکم فراهم ساخته است. امروزه شاهد اعتراضات صنفی گوناگون در گوشه و کنار کشوریم که به سرعت به شعارهای سیاسی علیه شخص خامنهای تبدیل میگردند.
در دهه ۶۰ در اثر کمبود روزنامههای مستقل، اینترنت و شبکههای اجتماعی، انحصار برنامههای اطلاعرسانی در اختیار رژیم خمینی قرار داشت و بنیادگراها را در شستشوی مغزی بخش مهمی از جمعیت کشور و پیشبرد برنامههای ارتجاعی و سرکوبگرانهشان یاری میرساند. امروزه این انحصار شکسته شده است.
در سال ۹۸، حدود ۸۷ در صد جمعیت به اینترنت دسترسی داشته است و حدود ۵۷ درصد در شبکههای اجتماعی فعال بودهاند. دهها میلیون نفر نیز رویدادهای کشور و جهان را از شبکههای ماهوارهای و تلویزیونهای خارج کشور دریافت میکنند. بدین ترتیب خامنهایستها با تمام سرکوبهای رسانهای از جمله فیلترینگ شبکههای اجتماعی و تلاش برای برپایی اینترنت “ملی” با صرف هزینه ۱۹ هزار میلیارد تومانی و پارازیت بر روی ماهوارهها نتوانستهاند بخش مهمی از جعیت کشور را از دسترسی به گردش آزاد اطلاعات محروم سازند.
در این سالها در پی رشد آگاهیها و کارکرد مخرب جمهوری اسلامی در اداره کشور، گرایشهای سکولار رشد چشمگیری داشته است. در سال ۱۳۹۹، ۶۸ درصد پرسش شوندگان در یک نظر سنجی باور داشتهاند که “احکام دینی نباید معیار قانونگذاری قرار گیرد حتی اگر دینداران اکثریت مجلس را دشته باشند.” نیمی از جمعیت از دینداری به بینیازی به دین رسیدهاند و ۶۰ درصد گفتهاند که نماز نمیخوانند.
بیکفایتی، سیستم حکمرانی رانتی، فساد، ضربات جبرانناپذیر به محیط زیست کشور و تحریمهای خود خواسته رژیم در پی فعالیتهای مشکوک هستهای و ایجاد بیثباتی در کشورهای منطقه، تورم بیسابقه، تهیدستی گستردهای را برای دهها میلیون نفر و محیط زیست ناسالمی را برای ساکنان کشور در پی داشته است. انتصاب یکی از اعضای هیات مرگ به ریاست جمهوری و یک دست کردن حکومت دردی را درمان نکرده است. تحولات منطقه و نزدیکی کشورهای عربی خلیج فارس به کشور اسرائیل و بازگشت فعال آمریکا به منطقه و سرنوشت ناروشن برجام، چشمانداز روشنی را در برابر جمهوری جهل و جنایت ارائه قرار نمیدهد.
تعهد بایدن به جلوگیری از دستیابی خامنهای به سلاح هستهای با استفاده از تمام امکانات، هشداری جدی به خامنهایستهاست که بلند پروازیهای منطقهای و ایدئولوژیک، آمریکا و اسرائیلستیزی ایران را روز به روز به جنگی خانمانسوز نزدیکتر میسازد.
از سوی دیگر فرو رفتن در تجاوز به اوکراین با تأمین احتمالی پهباد به روسیه، و دخیل بستن به امامزاده پوتین که خود درگیر پیآمدهای بلندپروازیهای کشورگشایی است، بهجز انزوای بیشتر و نشاندن کشور در جایگاه نیمهمستعمره دستآوردی برای خامنهایستها نخواهد داشت.
ترورها و خرابکاریهای پی در پی که دامنه نفوذ موساد در ایران را نشان میدهد شاهد این مدعی است که شانزده دستگاه اطلاعاتی و هفت نهاد سرکوب تنها ظاهرا برای بگیر و به بند و کشتار معترضان داخلی طراحی شدهاند.
محکومیت حمید نوری به حبس ابد نشانه آن است که خدای سرکوب دهه ۶۰ برخی از رهبران جمهوری دینی از جمله رییسی را در صورت خروج از کشور، در معرض محاکمه و دادخواهی در برخی از کشورهای اروپایی قرار داده است.
بازگشت خدای سرکوبگر ۶۰ که با حملات بیشرمانه به زنان مخالف حجاب اجباری و دستگیریهای گسترده همراه بوده اوج درماندگی خامنهای و سپاه پاسداران را نشان میدهد. این خدا بیتردید در شرائط حاضر قادر خواهد بود که نظام ولایی را بر تارک سرنیزه نگه دارد اما سرنوشت دیکتاتورها در جهان نشان میدهد که در نهایت حتی خدای دهه ۶۰ نیز در نجات این دیکتاتور ناتوان خواهد بود.
م. روغنی
mrowghani.com