در همه این سالها، در اتاق روابط دول غربی با ایران تحت رژیم اسلامی یک فیل بزرگ وجود داشت که دیده نشد
پس از تصویب طرح مبادله گروگانهای غربی و دوتابعیتی جمهوری اسلامی با تروریستها و جانیان رژیم در کمیسیون روابط خارجی مجلس بلژیک، شهروندان قانونمدار ایرانی و اروپایی منتظرند تا ببینند آیا مجلس بلژیک باج دیگری هم به رژیم ضدانسانی اسلامی در ایران خواهد داد یا خیر.
چگونه دول و مجلسهای اروپایی که زمانی منادی حقوق بشر بودند، به این وضعیت رقتبار و تاسفآور دچار شدند؟ چرا روابط خود را با رژیم اسلامی در ایران قطع و شهروندان خود را از رفتن به صیدگاه اسلامگرایان منع نمیکنند؟ هزینهها و فواید این رابطه برای دول غربی چیست؟ آیا فواید بر هزینهها غلبه دارد یا برعکس؟ آنها چرا ننگ این رابطه را به جان میخرند؟
گناه اولیه، ثانویه و …
دول غربی ۴۴ سال است که دارند با نظام جمهوری اسلامی ایران کار میکنند؛ آن را بهسرعت به رسمیت شناختند، آن را در مجامع بینالمللی پذیرفتند، با آن دادوستد دارند، سفارتخانههایشان جز برای دورههایی بسیار کوتاه باز بودند (بهجز سفارت آمریکا که حمله به آن در سال ۱۳۵۸موجب بسته شدنش شد، سفارت بریتانیا هم در سال ۱۳۹۰ با حمله بسیجیان برای مدتی بسته شد و سفارت کانادا هم به علت تهدیدهای امنیتی در سال ۱۳۹۱ بسته شد) و بیش از همه به خودیها ویزا دادهاند، برای آزادی شهروندانشان که این رژیم به گروگان گرفت، با مقامها مذاکره کردند و باج دادند، دیپلماتهایشان برای مذاکره به ایران میروند و مقامهای جمهوری اسلامی را پذیرا میشوند، به نمایندگان آن (اکثرا نیروهای سپاهی و امنیتی) ویزای دیپلماتیک با مصونیت میدهند و درباره انواع موضوعها با آنها مذاکره میکنند.
با این حال در همه این سالها، در اتاق روابط دول غربی با ایران تحت رژیم اسلامی یک فیل بزرگ وجود داشت که دیده نشد. این فیل همانا ماهیت مافیایی، مجرمانه و تروریستی رژیم جمهوری اسلامی است. این ماهیت برای دول اروپایی اظهرمنالشمس است اما آن را به زیر قالی میفرستند تا روابط خود با رژیم را حفظ کنند.
تاریخ بیعملی و خودفریبی
در وهله اول، رسانههای غربی (اکثرا حامل دیدگاههای چپ یا متمایل به چپ) ماهیت تروریستی و یاغیگرانه رهبران آینده رژیم اسلامگرای شیعه را «انقلابی» و «ضدآمریکایی» خواندند و اقدامهای جنایتکارانه انقلابیون مثل آتش زدن سینما رکس یا ترورها را کمتر گزارش دادند. بعد از استقرار رژیم، نیز علیرغم همه اقدامهای تروریستی در داخل و خارج و اجرای احکام قصابمابانه (مثل سنگسارها و قطع اجزای بدن)، راهزنیها و گروگانگیریها، اعدامها، ضبط اموال و کشتار یهودیان و بهائیان و اهل سنت، تنها به محکومیت زبانی سرکوب حقوق همگانی اکتفا کردند؛ بدون آنکه برای مقابله با آنها راهی در پیش گرفته شود.
برای توجیه رابطه نیز مقامها را به نحوی خودگولزننده به دو گروه میانهرو و رادیکال تقسیم میکردند و ادعا میکردند که با میانهروها فالوده میخورند، در حالی که با مقامها از هر دسته و گروهی ارتباط داشتند. مقامهای جمهوری اسلامی هم بهسرعت این بیعملی را درک کردند و راههای اجرای عملیات خود بدون دادن هزینه را دریافتند.
آنچه به دست آوردهاند
در مورد دستاوردهای دولتهای غربی در ارتباط با رژیم اسلامی به موارد زیر اشاره میشود:
۱. فروش محصولات صنعتی و کشاورزی- این تنها سودی است که از ارتباط با دولت ایران نصیب کشورهای اروپایی میشود؛ چون در ایران این دولت است که اکثر خریدها را انجام میدهد.
۲. درآمد جهانگردی- این موضوع بدون ارتباط با دولت جمهوری اسلامی قابل تحقق است. چنانکه ایرانیان سالها است به آمریکای شمالی سفر میکنند؛ بدون اینکه ایالات متحده و کانادا در ایران سفارتخانه داشته باشند.
۳. فرار مغزها- این موضوع نیز بدون ارتباط با دولت جمهوری اسلامی محقق میشد.
هزینههایی که دادهاند
در مقابل، رژیم اسلامی هزینههای بسیاری بر دول غربی تحمیل کرده است. از جمله آنها میتوان به موارد زیر اشاره کرد.
۱- عملیات مکرر تروریستی در اکثر کشورهای اروپایی- هرجا که ایرانیان مخالف در کشورهای اروپایی ساکن بودهاند، جمهوری اسلامی و نایبان آن عملیات تروریستی انجام داده یا اینگونه کارها را طراحی کردهاند؛ از آلمان و فرانسه و بلژیک و سوییس و بریتانیا گرفته تا رومانی و بلغارستان.
۲- گروگان گرفتن شهروندان غربی و دوتابعیتی- این موضوع سابقهای چهاردههای دارد و گاه دولت جمهوری اسلامی و گاه نایبان آن در منطقه (حزبالله لبنان) این کارها را انجام دادهاند. این گروگانها معمولا با تروریستهایی که برای رژیم کار کرده و بازداشت و محاکمه شدهاند، مبادله میشوند.
۳- قاچاق مواد مخدر- سپاه قدس با همکاری حزبالله لبنان یکی از صادرکنندگان مواد مخدر به اروپا به شمار میروند. بار کشتی توقیفی حزبالله در ایتالیا این موضوع را تایید میکنند.
۴- خرید محصولاتی با کارکرد دوگانه نظامی-غیرنظامی- در دو مورد، مشخص شد که موتور پهپادهای ارسالی به حوثیها از ایران از شرکتهای اتریشی و آلمانی خریداری شده است. جمهوری اسلامی بر کشوری صنعتی حکم نمیراند و مشخص است که همه قطعات سلاحهای تولیدی خود را از کشورهای غربی تامین میکند.
۵- سیل پناهنده- پناهندگی ایرانیان از سال ۱۳۵۷ آغاز شد و تا به امروز بدون توقف ادامه دارد. البته در برخی سالها موج پناهندگی عظیمتر بود؛ مثل سالهای اوج دوران جنگ، دوران سرکوب جنبش اصلاحات، دوران سرکوب جنبش سبز و سالهای ۱۳۹۶ به بعد با اوجگیری جنبش طبقات کمدرآمد. بخشی از این پناهندگان غیر از مشکلات امنیتی، معمولا بار مالی سنگینی بر دوش دول اروپایی میگذارند.
۶- قوت گرفتن اسلامگرایی- کشورهای غربی در عین فراهم آوردن زمینه برای فعالیتهای تبلیغاتی مذهبی و ایدئولوژیک اسلامگرایان شیعه از هرگونه فعالیت فرهنگی در ایران محروماند. این امر نقض دوطرفه بودن اقدامهای دولتها است و به داشتن و نداشتن آزادی مذهبی در کشورها ربطی ندارد.
۷- ایجاد اختلال در حرکت کشتیها و کشتیربایی در آبهای آزاد خلیج فارس و دریای عمان- این موضوع به تجارت آزاد کشورهای اروپایی با کشورهای حاشیه خلیج فارس آسیب رسانده است.
۸- بیآبرو شدن دستگاه قضایی این کشورها که با رعایت آیین دادرسی احکامی را صادر میکنند و دول آنها این احکام را به قیمت اندک میفروشند.
هر هشت موضوع فوق برای دول و جوامع غربی وجهه امنیتی، ارزشی و منافع ملی دارند و امنیت این جوامع را به مخاطره میاندازند؛ بدون آنکه کشورهای اروپایی متقابلا برای رژیم فرقهگرای شیعی مشکل امنیتی ایجاد کنند. عواید اقتصادی اروپا به هیچ وجه توجیهکننده چالشهای امنیتی فوق برای اروپا نبودند و نیستند.
مقایسه آنچه کشورهای غربی از ارتباط با ایران به دست آورده و هزینههایی که دادهاند، بهروشنی نشان میدهد که آنها در این ارتباط بازنده بودهاند و هرچه رابطه خود با رژیم را سریعتر قطع کنند، مانع از ضرر بیشتر میشوند.
باجهایی که میدهند
علیرغم مشکلات امنیتی فوق، مارکسیستها، سوسیالیستها، سبزها و فاشیستهای اروپایی و آمریکایی پای فالودهخوری با مقامهای جمهوری اسلامی و لابی با آن بودهاند. آنها سیاستها و مواضع و تنفرهای بسیار نزدیکی دارند. آنچه در گاردین و نیویورک تایمز و سیانان و انبیسی و سیبیاس پخته میشود، کیهان و فارس و تسنیم روز بعد، غرغره میکنند.
فدریکا موگرینی، مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا، بهقدری عاشق نظام بود که مواضع هستهای رژیم را میشد عینا از زبانش شنید و اعضای مجلس ایران برای عکس گرفتن با او مسابقه میدادند. جرمی کوربین، رهبر حزب کارگر بریتانیا، رسما برای پرس تیوی یعنی بوق تبلیغات سیاسی رژیم کار میکرد. چپهای سوئدی لچک و چادر به سر کردند تا به تهران و به پابوس ظریف و روحانی بروند. مقامهای ایتالیایی میراث تاریخی خود را با چادر پوشاندند تا از حسن روحانی در موزههای خود استقبال کنند.
رهبران آلمان هزینه مرکز اسلامی هامبورگ را میپردازند و آن مرکز را برای تبلیغ ولایت فقیه و حزبالله لبنان در اختیار جمهوری اسلامی قرار دادهاند. رئیس این موسسه را علی خامنهای تعیین میکند. لندن امروز یکی از پایتختهای تبلیغات شیعی است و همه مراجع و علی خامنهای در آن دفتر و موسسه و مسجد دارند و حتی از منابع دولت بریتانیا برای موسسات در دوران کووید هم برخوردار میشوند؛ در حالی که دولت بریتانیا در ایران حتی یک موسسه که آزادانه فعالیت کند، ندارد.
طرفه اینجا است که رهبر جمهوری اسلامی همه شهروندان غربی از جمله این خشنودسازان را بهصراحت وحشی معرفی میکند. این روابط یکطرفه و باجدهیها در جهت منافع ملی کشورهای غربی نبودند و نیستند. این روابط تنها به نفع شارلاتانهای اروپاییاند که اجناس خود را به رژیم میفروشند و از ارتباط با رژیم منافعی دارند.
ایندیپندنت فارسی