|نگاهی از «پنجره» به اوضاع ایران و جهان|
جمهوری اسلامی با ادعای «استقلال» و «نه شرقی نه غربی» روی کار آمد.
پس در ۱۳ آبان ۱۳۵۸ از دیوار سفارت آمریکا بالا رفت و با به گروگان گرفتن کارمندانش، رابطه رسمی با ایالات متحده را برای همیشه قطع کرد.
سپس، بعد از جنگ ایران و عراق که در آن صدام حسین از حمایت شوروی برخوردار بود، در ۱۱ دی ۱۳۶۷ یعنی یکسال و نیم پس از آنکه رونالد ریگان در کنار دیوار برلین خطاب به میخائیل گورباچف رهبر اتحاد شوروی توصیه کرد این دیوار را برچیند و «دکترین» وی در آن فروپاشی، موفق نیز شد، خمینی نامهای به گورباچف فرستاد و وی را به «اعتقاد واقعی به خدا» فراخواند!
جمهوری اسلامی که نه حکومت کارشناسان و متخصصان بلکه نظام ملایان و پاسدارانش است، شعار «خودکفایی» را نیز به عنوان راهکار «استقلال اقتصادی» مطرح کرد.
واقعیت اما چیست؟
در جهانی که مناسبات بین کشورها بر اساس روابط عادی و پایبندی به پیمانها و تفاهمهای حقوقی و بینالمللی شکل میگیرد، «استقلال سیاسی» جمهوری اسلامی از یکسو به انزوا در ارتباط با غرب و جامعه جهانی انجامیده و از سوی دیگر، راه سوء استفاده شرق و در رأس آنها روسیه و چین را گشوده و رژیم ایران را به نوکر و گماشتهی آنها تبدیل کرده است.
«استقلال اقتصادی» نیز به ویژه با شعار «خودکفایی» جز ورشکستگی همه جانبه به بار نیاورده و جمهوری اسلامی با همه شعارهای ضدآمریکاییاش برای فروش نفت و معاملات و مبادلات مالی با کشورهای دیگر محتاج اجازه غرب و آمریکاست!
به این ترتیب، جمهوری اسلامی نه در رابطهای همسان، بلکه بعنوان زیردست، محتاج و وابسته به شرق و غرب، هردوست.