سیلاب های تابستانه اخیر در ایران، بسیار کم سابقه بودهاند و دست کم در حافظه کوتاه مدت خیلی ها، مشابه آنها به یاد آورده نمی شود. اما این تازه آغاز نگرانی ها است.
به گزارش تجارت نیوز، این سیلاب ها را اگر در کنار بارش کمتر از میانگین در ماه های اخیر در سراسر کشور بگذاریم، مشخص است که متهم ردیف اول، «تغییرات اقلیمی» است.
کشاورز یا مدیری که نتواند روی بارش میانگین در زمان خود حساب باز کند و نتواند انتظار سیلاب های ویرانگر در گرم ترین ماه تابستان را داشته باشد، قطعا در تولید محصول هم دچار مشکل می شود.
اما واقعیت این است که باید نگران چیزهای بیشتری هم باشیم.
سیلی که همه را غافلگیر کرد
بارش های تابستانه اخیر کاملا کم سابقه یا بی سابقه بوده اند.
مهران فاطمی، استاندار یزد، همین تازگی گفته بود که میزان بارندگی در یزد در عرض تنها ۲ تا ۳ ساعت به ۵۰ میلی متر رسیده (معادل بارش یک سالِ کامل) و در شهرستان تفت هم در بازه زمانی مشابه ۱۰۰ میلی متر باران باریده که تاکنون سابقه نداشته است.
کسانی هم به سراغ روزنامه های قدیمی رفته بودند که روایت می کردند آخرین باری که امامزاده داوود در نزدیکی تهران چنین سیلی را تجربه کرده، سال ۱۳۳۳ خورشیدی بوده است، یعنی ۶۸ سال قبل.
اما ظاهرا این فقط مردم نبودند که غافلگیر شدند. صحبت از قصور نهادهای مسئول هم به میان آمد، تا آنجا که گفته شد سازمان هواشناسی، «ترک فعل» کرده است. (که معنای حقوقی اش این است که وظیفه اش را انجام نداده است.)
«مهرداد بذرپاش»، رئیس دیوان محاسبات کشور، در حساب کاربری خود در توئیتر، با اشاره به سیل اخیر در امامزاده داوود، نوشت: «با وجود گذشت ۵ سال از تصویب قانون هوای پاک، مطابق ماده ۲۶ قانون، سازمان هواشناسی مکلف بود ظرف ۲ سال «شبکه ملی هشدار و پیش آگاهی رخدادهای سیل، طوفان و گردوغبار» را تکمیل نماید، این مهم انجام نشده است.»
او سپس گفته بود که بررسی «ترک فعل» از سوی سازمان هواشناسی، در دستور کار دیوان محاسبات کشور قرار خواهد گرفت.
سیل چاهها را پر نمیکند
اما مقصر دانستن سازمان هواشناسی یا حتی مردمی که برای تماشا و فیلم برداری از سیل به فاصله چند متری از محل فاجعه هجوم می برند، تنها کوچک کردن مساله و فروکاستن آن به رفتار آدم ها است.
ماجرا اما عمیق تر از این ها است.
در سال های اخیر، گزارش های نگران کننده ای از رسیدنِ عمق چاه های آب به ۲۰۰ متر و ۳۰۰ متر در استان های فارس، سمنان و کرمان به گوش می رسد که همه نشانه ای هستند از اینکه سفره های آب زیرزمینی در ایران خالی شده اند.
گزارش های دیگری می گفتند پستهکاران رفسنجان، درختهای پسته ۱۰۰ ساله را به تولیدکنندگان زغال میفروشند، چرا که آبی نیست که با آن بشود پسته به عمل آورد.
خالی شدنِ سفره های آب زیرزمینی و ثبت رکوردهای گرما در شهرهایی همچون اهواز و امیدیه و آبادان، در کنار سیلاب های تابستانه اخیر، همگی نشانه هایی هستند از اینکه اقلیم با سرعتی بیش از تصور ما در حال تغییر است.
ساده انگاری است اگر فکر کنیم که سیلاب هایی همچون سیلاب های اخیر، می توانند ذخیره چاه های آب در فلات ایران را پر کنند: سیل می آید، خاک حاصلخیز را می شوید و می برد و در نهایت در جایی به بستر زمین فرو می رود که شاید به کارِ کشاورز نیاید.
از «بریتیش کلمبیا» تا «آبادان»
نکته مهم این است که همه این حوادث را در بستری زنجیرهوار ببینیم: فصل ها جا به جا شده اند؛ تگرگ های بهاره کشاورز و باغ دار را ورشکست می کنند؛ تقریبا تمام رودهای جاری و تالاب های ایران خشک شده اند و حالا هم در گرم ترین ماه سال، سیلاب ۷۵ درصد از خاک کشور را فرا گرفته است.
مواردی مشابه در سراسر جهان هم تجربه شده و می شود: دمای هوا در استان «بریتیش کلمبیا» در کانادا، سال گذشته به ۴۹ درجه سانتی گراد رسید و جان دست کم ۱۳۴ نفر را گرفت. چنین دمایی برای کانادایی که به سردسیر بودن معروف است، حیرت آور بود.
در اروپا هم گرمای هوا در تابستان امسال باز رکورد شکست و هزاران هکتار جنگل در اسپانیا و پرتغال به کام آتش افتاد.
همه این موارد به تغییرات اقلیمی نسبت داده شده اند: آن قدر سوخت فسیلی سوزانده ایم که ساز و کار کره زمین را در ابعادی تصورناپذیر به هم زده ایم و حالا عقوبت کارمان را می چشیم.
آیا ایران «زیست ناپذیر» شده است؟
در ایران اما ما آن قدر مشکل داشته و داریم که توجه به تغییرات اقلیمی تقریبا برای هیچ کس مهم نیست.
همین حالا، چندین و چند مقاله علمی و حتی سیاسی-اقتصادی، از «زیست ناپذیر» شدن بخش هایی از ایران در آینده نزدیک خبر می دهند.
مثلا در این مقاله در «فارین پالیسی» (مجله ای که اساسا مقالات دیپلماتیک منتشر می کند)، نویسنده می نویسد «خاورمیانه به معنای واقعی کلمه زیست ناپذیر شده است».
در مقاله دیگری که چند نویسنده ایرانی منتشر کرده اند و در سایت نشریه معتبر «نیچر» هم قابل دسترسی است، به صراحت به الگوی خشک شدن شدید مناطقی از ایران در برهه ای از سال و بروز سیلاب های ناگهانی در برهه های دیگر اشاره شده و نویسندگان نتیجه گرفته اند که بخش هایی از ایران به سمت «زیست ناپذیری» می روند.
منظور از «زیست ناپذیری» را هم همه مان درک می کنیم: شهرهایی که چندین و چند هفته در سال گرد و غبار نارنجی آنها را می پوشاند؛ روستاهایی که آب ندارند و گرمای بالاتر از ۵۰ درجه ای که حتی سیستم های مخابراتی را هم با اختلال مواجه می کند.
باید چه کنیم؟
واقعیت این است که ابعاد ماجرا بسیار فراتر از من و شما و حتی ایران و این کشور و آن کشور است.
کل اقتصاد جهانی باید به نقطه ای برسد که انتشار گازهای گلخانه ای را کاهش دهد و تازه، ممکن است سال ها طول بکشد تا اوضاع عادی شود.
اما ایران از قضا می تواند کارهایی برای فرونشاندن بحران انجام دهد که به نفع همه باشد.
نخستین مورد، افزایش بهره وری انرژی است که نه فقط انتشار گازهای گلخانه ای را کاهش می دهد، که به رشد اقتصادی کشور هم می انجامد.
بهره وری انرژی در ایران بسیار پایین است و به این ترتیب، با کوچک ترین بهبودی در این زمینه، رشد اقتصادی کشور افزایش پیدا می کند.
نکته جالب تر اینکه ایران می تواند برای امضای «توافق پاریس»، طلب وام و مشوق های اقتصادی داشته باشد و شاید تا چند میلیارد دلار وام طلب کند. (ایران تنها کشور بزرگ در جهان است که این توافق را امضا نکرده است.)
به عبارت دیگر، همکاری ایران برای کاهش انتشار گازهای گلخانه ای، می تواند به ابزاری برای رایزنی های دیپلماتیک و حتی اقتصادی هم بدل شود.
هر چه باشد، در ماه ها و سال های آینده، خبر سیل تابستانه، تگرگ بهاره و امواج گرمای بی سابقه، بیشتر و بیشتر به گوش مان خواهد خورد. در این میان، بی عملی ما شگفت انگیز است.