یاران دیرین بختیار در جبهه ملی این اقدام او را تاب نیاوردند و حاضر به همکاری با او نشدند تا مرد کهنهکار سیاست در میدان تنها بماند
آخرین نخستوزیر سلسله پهلوی که گفت آمده است تا ایران نابود نشود و به گفته یارانش ادامهدهنده ثابتقدم راه محمد مصدق، نخستین، اصولیترین و استوارترین مخالف نظام ولایتفقیه و رهبر نهضت مقاومت ملی ایران بود. دکتر شاپور بختیار خود را «مرغ طوفان» میدانست.
بختیار دبیرکل پیشین حزب ایران، عضو اخراجشده جبهه ملی ایران، بنیانگذار نهضت مقاومت ملی ایران در سال ۱۳۵۹ و دانشآموخته دانشگاه سوربن بود و اولین حضور سیاسیاش، در سمت مدیرکلی در وزارت کار کابینه احمد قوام بود. بختیار همانند دیگر چهرههای وابسته به جبهه ملی با شروع نهضت ملی شدن صنعت نفت به این جبهه با رهبری محمد مصدق پیوست و تا پایان عمر خود را ادامهدهنده راه او میدانست.
زمانی بختیار به سمت نخستوزیری محمدرضا شاه پهلوی گماشته شد که پادشاه ایران ناامید از مدیریت امور، دست دوستی به سمت مخالفان پیشیناش در جبهه ملی دراز کرد. پیشنهادی که برخی دیگر از سران جبهه ملی و نهضت آزادی رد کردند، اما بختیار با پذیرش آن خطر سیاسی بزرگی را در زندگیاش پذیرفت.
اما یاران دیرین بختیار در جبهه ملی این اقدام او را تاب نیاوردند و حاضر به همکاری با او نشدند تا مرد کهنهکار سیاست در میدان تنها بماند. اقدامهای بختیار در دوران نخستوزیری نشان میداد که او به دنبال تشکیل دولت آشتی ملی بود و شرط خروج شاه از ایران و موافقت با بازگشت روحالله خمینی هم بخشی از این برنامه بود. او بر لزوم اجرای مشروطیت برای حکمرانی بر مردم تاکید داشت.
ایده بختیار رویارویی دو دیدگاه در عرصه عمومی بود. به گمان او اگر با ورود خمینی نشستهایی عمومی میان او و آیتالله برگزار میشد مردم متوجه خطر حکومت روحانیان میشدند. رویاهایی که با بالا گرفتن موج اعتراضها پس از ورود روحالله خمینی به ایران و اعلام بیطرفی ارتش نهتنها ناکام ماند، بلکه به نخستوزیری ۳۷ روزه او و سلطنت پهلوی پایان داد.
حامیان سلطنت، اقدام بختیار مبنی بر صدور مجوز بازگشت خمینی به ایران و دستگیر نکردنش را اشتباهی بزرگ میدانند، اما بزرگترین ضربه را بختیار از یاران قدیمیاش خورد، وقتی سنجابی، فروهر و بازرگان با پیوستن به حلقه نزدیکان خمینی همزمان با ورودش به ایران، دولتی موازی تشکیل دادند و عملا اعتبار دولت بختیار را زیر سوال بردند.
بختیار در کنفرانس مطبوعاتی که به محض خروج از کشور انجام داد، گفت: «من میتوانستم بهمحض ورود خمینی او را دستگیر کنم، اما این کار اشتباه بود.»
شاپور بختیار تلاش میکرد خود را مدافع حقوق مدنی معرفی کند و نمیخواست به گفته خودش «ننگ قتل خمینی را گردن بگیرد.»
موسس نهضت مقاومت ملی در بدو خروج از کشور، به رهبر مخالفان روحالله خمینی تبدیل شد و تلاش کرد خطر نابودی ایران به دست روحانیان انقلابی را به گوش همگان برساند، اما بختیار نتوانست دیگر مخالفان جمهوری اسلامی را با خود همراه کند. سلطنتطلبان و نیروهای چپ جدا شده از انقلاب و مجاهدین خلق هیچکدام حاضر به پذیرش او با عنوان رهبر مخالفان نبودند، اما با این حال جایگاه سیاسی و پیشینه بختیار برای جمهوری اسلامی خطرناک بود.
سخنان افشاگرانه بختیار و نفوذی که بر بخشی از ارتش و نیروهای اداری در کشور داشت از همان آغاز زنگ خطر را برای حکومت اسلامی به صدا درآورد تا جایی که حذف فیزیکیاش در دستور کار قرار گرفت.
در ایران و در دادگاهی غیابی حکم اعدام بختیار صادر شد و به تایید روحالله خمینی رسید. صادق خلخالی گفته بود: «برای اجرای حکم، کماندو به پاریس فرستادم!»
اولین اقدام برای ترور بختیار در سال ۵۹ و بهوسیله انیس نقاش، شهروند لبنانی انجام شد و با وجود کشته شدن دو نفر در این ترور، بختیار نجات یافت. انیس نقاش بعدها با استقبال گرم مقامهای نظام به ایران بازگشت و در برنامههای صداوسیما حاضر شد و از این اقدام خود دفاعی جانانه کرد.
اما در دومین اقدام جمهوری اسلامی برای قتل بختیار، سه نفر به نامهای فریدون بویراحمدی، محمد آزادی و علی وکیلیراد که خودشان را حامی و دوستدار بختیار معرفی میکردند، ۱۵ مرداد۱۳۷۰، به اقامتگاهش نفوذ کردند و بختیار و منشیاش، سروش کتیبه را ترور کردند.
وکیلیراد چند روز بعد در لوزان دستگیر شد و در دادگاه اعتراف کرد که ترور با سفارش و نظارت مقامهای جمهوری اسلامی انجام شده است. او اگرچه به حبس ابد محکوم شد، اما پس از ۱۹ سال با استقبالی گرم به ایران بازگردانده شد.
نزدیکان بختیار میگویند بویراحمدی پیشینه حضور در جبهه ملی را داشت و ازاینرو بختیار به این افراد اعتماد کرده بود، اعتمادی که به قیمت جان آخرین نخستوزیر سلسله پهلوی تمام شد.
دولت شاپور بختیار فرصتی بود که اگر مورد پذیرش قرار میگرفت، شاید حکومت جمهوری اسلامی روی کار نمیآمد و حوادث پس از آن روی نمیداد. رویای ایران دموکراتیک او اگر با همراهی نیروهای طرفدار انقلاب همراه میشد و اگر ارتش، بختیار را رها نمیکرد، میتوانست آینده کشور باشد.
از سوی دیگر برخی اشتباه بزرگ بختیار را درخواست خروج شاه از ایران میدانند، چرا که با خروج او عملا ارتش ساختارش را از دست داد و بختیار نخستوزیری شد که نه ارتشی تحت فرمان داشت و نه دولتی در اختیارش مانده بود.
شاپور بختیار ۳۱ سال بعد از قتلش هنوز برای نیروهای مخالف جمهوری اسلامی چهرهای خاکستری است. برخی او را قهرمان میدانند و برخی نخستوزیری که با اشتباههایش پایان سلطنت و آغاز ارتجاع سیاه در ایران را رقم زد.