در اعتراضات سال ۱۴۰۱، شعارهای معترضان علیه «علی خامنهای» صریحتر شده، و به شعارهای جنسی نیز کشیده شده است. او در دوره رهبری ۳۳ ساله از تمام توان و اختیار خود استفاده کرده تا به حکمران بلامنازع کشور تبدیل شود. درک عملی این وضع از سوی شهروندان، باعث شده که معترضان حتی دیگر علیه رییس جمهور نیز شعار ندهند، و فقط خود خامنهای را مقصر اصلی تمام فجایع سه دهه اخیر بدانند. رهبری خامنهای تاکنون با پنج رییس جمهور همزمان شده، و او با هر چهار رییس جمهور قبلی به مشکل برخورده؛ و اینک در ماه عسل روابط با رییس جمهور پنجم است.
معترضین چه شعارهایی علیه خامنهای میدهند؟
شعارهای معترضان امسال علیه شخص خامنهای بی سابقه بوده، و برخلاف سابق، معترضان حتی علیه رییس جمهور هم شعار نمیدهند و فقط شخص اول مملکت را نشانه گرفتهاند.
در اعتراضات کوی دانشگاه تهران در سال ۱۳۷۸، تا سال ۱۳۸۸ به بعد، شعارهایی چون «قاتلین فروهر زیر عبای رهبر» و «خامنهای قاتله، ولایتش باطله» مطرح بود، اما در تازهترین دوره اعتراضات علیه خامنهای، به شعارهای جنسی نیز رسیده است. مشهورترین شعارها مربوط به دانشجویان دانشگاه شریف «نه اینوری نه اونوری» بود، که به یک تکیه کلام در فضای مجازی تبدیل شده است.
برخورد خامنهای با این اعتراضها چه بوده است؟
واکنش خامنهای به اعتراضات امسال دیرهنگام بود، و در اولین سخنرانی خود در ۳۰شهریور، به موضوع کشته شدن «مهسا امینی» اشاره نکرد. عدم واکنش او، با شایعهها درباره بیماریش نیز همزمان شده بود. او در دومین موضع خود در ۲۰مهر، از امنیتی شدن فضا دفاع کرد، که این موضع حتی نسبت به سخنان سابق خودش نیز متفاوت بود.
او گفت: «تا آنجایی که ممکن است، فضا نباید امنیتی شود؛ اما کار فرهنگی جای خود، و کار قضایی و امنیتی هم در جای خود.» این سخنان به این معنا بود که او اجازه امنیتی شدن فضا را داد.
اعتراضات ۱۴۰۱، چه تاثیری بر ادامه رهبری خامنهای میگذارند؟
همزمان با اعتراضات ۱۴۰۱، موضوع بیماری خامنهای نیز به صورت گستردهتری مطرح شده است. از این رو، این اعتراضات بر ادامه رهبری خامنهای و همچنین آینده حکومت جمهوری اسلامی تاثیرگذار است.
جمهوری اسلامی هنوز تصمیمی برای تغییر سیاستهای خود نگرفته، و هر چند ممکن است درباره برخی موضوعات چون حجاب عقبنشینی محدودی داشته باشد، اما سیاستهای کلی تغییری نخواهد کرد. این اعتراضات اما باعث شده که معترضان، به اعتراض گسترده احتمالی برای تغییر حکومت در صورت مرگ خامنهای امیدوارتر شوند و از طرف مقابل، ممکن است که او نیز موضوع جانشینی و تلاش برای جا انداختن فرد مورد نظر خود را، به صورت جدیتری دنبال کند.
این اعتراضات همچنین باعث شده که حامیان خامنهای حتی از حفظ مشروعیت حداقلی حاکمیت هم منصرف شوند، و به زبان ساده به معترضان بگویند که اگر جرات و توان دارید، حکومت را بر بیاندازید. از این رو، درگیری بین معترضان و حاکمیت نیز به مرور خشنتر میشود و در صورت عدم عقب نشینی جدی حاکمیت، این تنش باقی میماند.
خامنهای پیش از انقلاب ۵۷ چه جایگاهی داشته است؟
علی خامنهای پیش از انقلاب، یک روحانی غیر متعصب محسوب میشده که برخلاف معمول روحانیون، به شعر و شاعری و موسیقی علاقه داشت. او از مبارزان علیه حکومت بود اما چهرههایی چون «منتظری»، «هاشمی رفسنجانی»، «طالقانی»، «مطهری» و«بهشتی»، جایگاه برجستهتری در میان روحانیون انقلابی داشتند.
خامنهای در سال های ابتدایی پس از انقلاب ۵۷
پس از انقلاب ۱۳۵۷، خامنهای به همراه «عباس واعظ طبسی» و «عبدالکریم هاشمینژاد»، سه روحانی جوان انقلابی در مشهد بودند که به نوعی حاکمان غیر رسمی این شهر محسوب میشدند. خامنهای با توصیه آیتالله منتظری، که نفر دوم پس از آیتالله خمینی بود، به عنوان امام جمعه تهران و همچنین عضو شورای انقلاب منصوب شد، که جایگاه او را برتری داد.
دلیل منتظری برای انتصاب او به عنوان امام جمعه این بود که خطیب خوبی است، چرا که یکی از ویژگیهای اصلی برای خواندن خطبه نماز جمعه، بیان خوب ست. مرگ «محمود طالقانی»، ترور «مرتضی مطهری» و «محمدحسین بهشتی»، باعث شد که جایگاه خامنهای به نوعی برتری یابد، و بیشتر مورد توجه قرار گیرد. در این میان اما، همچنان آیت الله منتظری در جایگاه دوم محسوب میشد و هاشمی رفسنجانی فرد معتمد و نزدیک به خمینی.
خامنهای یک روز پیش از انفجار دفتر حزب جمهوری اسلامی و کشته شدن بهشتی، ترور شد اما زنده ماند؛ هرچند دست راستش را از دست داد. این ترور، به نوعی به لحاظ تبلیغاتی جایگاه او را به نسبت قبل برجستهتر کرد.
پس از کشته شدن محمد حسین بهشتی در ۷شهریور۱۳۶۰، علی خامنهای دبیر کل حزب جمهوری اسلامی شد. حزبی که توسط روحانیون نزدیک به آیت الله خمینی پایه گذاری شده بود و زمام امور را در دست داشت. «ابوالحسن بنیصدر» که به عنوان اولین رییس جمهور ایران انتخاب شده بود، رابطه خوبی با این حزب نداشت. این حزب و دیگر روحانیون اما توانسته بودند که اکثریت مجلس را در دست بگیرند، و با حمایت آیتالله خمینی، بنیصدر را استیضاح، و در ۲۶خرداد۱۳۶۰، از سمت ریاست جمهوری برکنار کنند.
ریاست جمهوری خامنهای و اختلاف با خمینی درباره اختیارات ولی فقیه
دو ماه بعد از ترور خامنهای و بهشتی، در ۸شهریور۱۳۶۰، دفتر نخست وزیری منفجر، و «محمدعلی رجایی» رییس جمهور، کشته شد. یک ماه بعد، خامنهای به عنوان رییس جمهور جدید انتخاب شد. با این حال، در آن زمان جریان موسوم به جریان چپ اسلامی در فضای سیاسی ایران قدرت و اکثریت مجلس را در اختیار داشت. از این جهت، خامنهای مجبور شد که «میرحسین موسوی» از اعضای منسوب به این جریان را، به عنوان نخست وزیر انتخاب کند.
بین موسوی و خامنهای در موارد زیادی اختلاف وجود داشت، و خامنهای در دوره دوم ریاست جمهوری در سال ۱۳۶۴، قصد داشت موسوی را به عنوان نخستوزیر انتخاب نکند، اما با حکم آیتالله خمینی مجبور به معرفی دوباره او به مجلس شد. در این دوره بحثهایی نیز درباره حدود اختیارات رهبر جمهوری اسلامی، یا ولیفقیه مطرح بود. خامنهای در سخنرانی ۱۱دی۱۳۶۶ گفت اختیارات ولیفقیه، در چارچوب احکام پذیرفته شده اسلام است.
با این حال، آیتالله خمینی در نامهای سرگشاده به خامنهای، سخنان او را به معنای عدم شناخت از اسلام و ولایت فقیه توصیف کرد و گفت که ولایت فقیه «شعبهاى از ولایت مطلقه» پیامبر اسلام است.
این سخنان به این معنا بود که رهبر جمهوری اسلامی میتواند مانند پیامبران حکم صادر کند، و حتی در مواردی نماز یا حج را تعطیل اعلام کند. این نامه در فضای سیاسی برای خامنهای بسیار سنگین تمام شد، و پس از وساطت برخی چهرههای دیگر، آیتالله خمینی نامهای برای دلجویی از خامنهای نوشت و در آن اعلام کرد که «شما از جمله افراد نادری هستید که چون خورشید، روشنی مىدهید.»
انتخاب به رهبری، با حمایت هاشمی رفسنجانی و احمد خمینی
دو ماه پیش از فوت آیتالله خمینی، آیتالله منتظری از سمت قائممقام رهبری، یا رهبری آینده حذف شد. بلافاصله پس از فوت آیتالله خمینی، جلسه مجلس خبرگان رهبری تشکیل، و خامنهای با حمایت اکبر هاشمی رفسنجانی و «احمد خمینی»، به عنوان رهبر انتخاب شد. هاشمی رفسنجانی در جلسه مجلس خبرگان خاطرهای را نقل کرد که آیتالله خمینی، خامنهای را فردی مناسب برای رهبری آینده دانسته بود.
اولین اقدامات خامنهای پس از رهبری
خامنهای که در دوره ریاست جمهوری خود مقامی عملا تشریفاتی داشت، در دوره رهبری خود به استفاده از قدرت و اختیارات مطلق رهبری دست زد. «محمد محمدی گلپایگانی»، رییس دفتر و «اصغر میرحجازی» از اعضای اصلی دفتر او، از مقامات وزارت اطلاعات بودند و به این ترتیب، ساختار دفتر او نیز یک ساختار امنیتی شد.
او سپس به مرور، ساختار سپاه پاسداران را گستردهتر کرد و فرماندهان وفادارتر به خود را در این نهاد ارتقا داد، و فرماندهان کمتر وفادار را به مرور به انزوا کشاند.
اکبر هاشمی رفسنجانی که در دوره رهبری آیتالله خمینی، رییس مجلس و مورد اعتماد او، و به نوعی مقام دوم در برخی تصمیمات محسوب میشد، پس از انتخاب خامنهای، به عنوان رییس جمهور انتخاب شد.
هرچند که ابتدا به نظر میآمد بین این دو نفر هماهنگی وجود دارد، اما از میانه ریاست جمهوری هاشمی رفسنجانی، خامنهای با برخی سیاستهای او، به خصوص سیاستهای فرهنگی و سیاسی مخالفت کرد. در این فضا، «محمد خاتمی» وزیر ارشاد دولت هاشمی رفسنجانی استعفا داد، و برخی از وزرا و مقامات نیز تغییر کردند.
در انتخابات مجلس پنجم در سال ۱۳۷۴، گروه کارگزاران سازندگی تشکیل شد که نزدیک به هاشمی رفسنجانی بودند، و توانستند در انتخابات به یک اقلیت قوی در مجلس تبدیل شوند. در این فضا، محمد خاتمی نامزد جریان کارگزاران، و همچنین جریان چپ مذهبی، در انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۳۷۶ به عنوان رییس جمهور انتخاب شد. در این انتخابات، همه نهادهای نزدیک به رهبر جمهوری اسلامی به صراحت از «علی اکبر ناطق نوری»، رقیب اصلی خاتمی، حمایت کرده بودند.
مهار دولت خاتمی و شروع اعتراضات
برخی از چهرههای سیاسی از جمله آیتالله منتظری رای ۲۰ میلیونی به محمد خاتمی، در مقابل رای هشت میلیونی علی اکبر ناطق نوری را، تقابل مردم با خامنهای میدانستند. خامنهای اگر چه رای به خاتمی را پذیرفت، اما در مدت کوتاهی فشار نهادهای زیر نظر او به دولت آغاز شد. ابتدا «غلامحسین کرباسچی» شهردار تهران، و از حامیان اصلی خاتمی که عضو حزب کارگزاران سازندگی و نزدیک به هاشمی رفسنجانی نیز بود بازداشت، و سپس دادگاهی و به چهار سال زندان محکوم شد.
مجلس پنجم نیز «عبدالله نوری» و «عطاالله مهاجرانی»، وزرای کشور و ارشاد خاتمی را استیضاح کرد که نوری برکنار، و مهاجرانی ابقا شد. در نهایت، مهاجرانی سال ۱۳۸۹ پس از فشارها استعفا داد.
در سال ۱۳۷۷ نیز، تعدادی از دگراندیشان توسط وزارت اطلاعات به قتل رسیدند. این قتلها از دولت اکبر هاشمی رفسنجانی، و با چراغ سبز خامنهای آغاز شده بود؛ «قربانعلی دری نجف آبادی» وزیر اطلاعات استعفا داد و تعدادی از مقامات وزارت اطلاعات بازداشت شدند. اما دولت تنها قتل چهار نفر را به صورت رسمی پذیرفت.
سال بعد نیز اعتراضات کوی دانشگاه تهران با حمله نیروهای سپاه پاسداران سرکوب شد. در اسفند۱۳۷۸، «سعید حجاریان» ترور شد، و در فروردین۱۳۷۹ نیز، تلویزیون و رسانههای حکومتی، ضمن پخش صحنههایی از کنفرانس برلین، به گروه حامیان خاتمی شدیدا حمله کردند.
حدود یک ماه پس از این اتفاقات، خامنهای در یک سخنرانی، مطبوعات جدید که در دولت خاتمی ایجاد شده بودند را «پایگاه دشمن» خواند و همه این روزنامه ها توقیف شدند. پس از آن نیز فشار بر دولت خاتمی ادامه یافت و در این میان، تعداد زیادی از چهرههای سیاسی بازداشت و زندانی شدند.
رابطه با احمدی نژاد و جنبش سبز
در سالهای پایانی دولت محمد خاتمی، فضای یاس بر گروهی از حامیان او حاکم شده بود، و برخی پیشنهاد استعفای دستهجمعی اعضای دولت و نمایندگان مجلس را مطرح میکردند. در سال ۱۳۸۲، بسیاری از نامزدهای حامی محمد خاتمی که برای انتخابات مجلس هفتم ثبت نام کرده بودند، رد صلاحیت شدند و جبهه مشارکت که گروه اصلی نزدیک به خاتمی خوانده میشد، انتخابات را تحریم کرد.
در این فضا «محمود احمدینژاد» در سال ۱۳۸۴ رییس جمهور شد، و پس از انتخابات، «مهدی کروبی» در نامهای سرگشاده به خامنهای، از دخالت مجتبی پسر او و همچنین سپاه پاسداران، در انتخابات به نفع احمدینژاد سخن گفت.
رهبر جمهوری اسلامی در واکنش به اعتراضات به نتایج انتخابات سال ۱۳۸۸ نیز گفت، نظرش به احمدینژاد نزدیکتر، و اعتراضات را «زورآزمایی» خیابانی خواند، و به نوعی دستور سرکوب آن را صادر کرد.
اختلاف با احمدی نژاد و دولت روحانی
در ابتدای دولت دوم احمدینژاد، حکم انتصاب «اسفندیار رحیم مشایی» به سمت معاون اول رییس جمهور، با دستور خامنهای لغو شد. در سال ۱۳۹۰ نیز، پس از برکناری «حیدر مصلحی» وزیر اطلاعات، توسط احمدی نژاد و دستور خامنهای برای ابقای او، روابط احمدینژاد و او به تیرگی گرایید، و احمدی نژاد ۱۱ روز در خانه نشست و به ریاست جمهوری نرفت.
در دوره احمدی نژاد، تحریمها به دلیل برنامه اتمی ایران باعث بدتر شدن وضعیت اقتصادی، و سه برابر شدن قیمت دلار شد. در این فضا، «حسن روحانی» که در دولت محمد خاتمی با موافقت خامنهای به عنوان رییس تیم مذاکره اتمی انتخاب شده بود، پیروز انتخابات شد.
دولت روحانی و اعتراضات
روابط خامنهای با دولت حسن روحانی، تقریبا شبیه به روابط او با دولت محمد خاتمی بود. در این مدت نیز نهادهای وابسته به خامنهای، علیه دولت تلاش میکردند. خامنهای نیز با وجود اینکه توافق برجام را خود تایید کرده بود، آن را «خسارت محض» خواند.
سال ۱۳۹۶ و در دولت روحانی، اعتراضات سراسری رخ داد که اتفاقی بیسابقه بود. دو سال بعد نیز، اعتراضات آبان ۱۳۹۸ رخ داد، که در طول ۴۰ سال پس از انقلاب بیسابقه بود. از آن تاریخ، سرکوب معترضان توسط حکومت شدیدتر شده و از طرف دیگر، موضوع تغییر حکومت نیز به صورت جدیتری مطرح شده است.
انتخابات ۱۴۰۰ و حذف همه رقبا همراه با موضوع جانشینی خامنهای
در انتخابات سال ۱۴۰۰، جمهوری اسلامی، رقابت در انتخابات ریاست جمهوری در چارچوب افراد سیاسی درون حاکمیت را نیز نقض کرد، و «علی لاریجانی» رییس سابق مجلس، رد صلاحیت شد، تا «ابراهیم رئیسی» بدون رقیب جدی، پیروز انتخابات شود.
از سال ۱۳۹۶ و دوره رقابت رئیسی با حسن روحانی در انتخابات ریاست جمهوری، از او به عنوان یکی از گزینههای رهبری آینده نام برده شده است. در این میان، نام «مجتبی خامنهای» نیز به صورت جدی اما غیررسمی و شایعهوار، به عنوان یکی از گزینههای رهبری آینده مطرح است.
با این حال، خامنهای ۸۳ هیچ جانشین معرفی شدهای ندارد، و آینده ایران، خصوصا سرانجام جمهوری اسلامی بدون او مبهم و نامعلوم است.