طرح «ترور شخصیتی» مخالفان جمهوری اسلامی؛ شلیک به خیزش مردمی

By | ۱۴۰۱-۱۰-۰۳

به نظر می‌آید آینده خیزش مردمی ایران از نظر نظام، با روشن‌ شدن تکلیف فضای مجازی و تکمیل پروژه ترور شخصیتی مشخص می‌شود

از روزهای نخست شکل‌گیری خیزش مردمی ایران تا امروز، یکی از روش‌های امنیتی جمهوری اسلامی برای مدیریت افکار عمومی و برخورد با اعتراض‌ها، «ترور شخصیتی» افراد فعال، جریان‌های سیاسی و خبری دارای پایگاه اجتماعی و قربانیان دستگاه سرکوب جمهوری اسلامی است.

نخستین قربانی این نوع ترور و جنگ روانی، در جریان خیزش، مهسا امینی، خانواده او و روزنامه‌نگارانی بودند که تلاش کردند با اطلاع‌رسانی به‌موقع، در مقابل تحریف حقیقت و آنچه به کشته‌شدن مهسا منجر شد، ایستادگی کنند.

پس از افشای ضرب و شتم مهسا به دست عوامل گشت ارشاد، جمهوری اسلامی تلاش کرد با تحریف، موضوع قتل مهسا را طراحی دشمن و بیگانگان معرفی کرده و با شبهه‌افکنی در مورد سوابق او و خانواده‌اش، ابهام ایجاد کند.

برنامه جنگ روانی نظام در مورد مهسا، به‌دلیل انتشار اسناد و مدارک روشن پزشکی در مورد ضربات واردشده به سر او و با در نظر گرفتن سوابق نظام در تدارک این‌گونه سناریوسازی‌ها، مؤثر واقع نشد.

نظام اسلامی از روزهای نخست قدرت‌گرفتنش، با استفاده از تجربه دستگاه‌های امنیتی در نقاط مختلف جهان به‌خصوص حکومت‌های سرکوبگر بلوک شرق، در کنار برنامه‌ریزی برای حذف فیزیکی مخالفان، در مواردی که امکان حذف آن‌ها با این روش وجود نداشت، اقدام به ترور شخصیت آن‌ها کرد.

نخستین قربانیان ترور شخصیت از طرف نظام، مسئولان و مقام‌های حکومت سابق بودند. با آغاز دهه ۶۰ و برقرارشدن «حکومت حذف و ترور» در ایران، نظام برای بستن دهان مخالفان خود، به‌خصوص کسانی که متوجه اشتباه در مسیر انقلاب شده بودند، ابتدا با مکانیسم دشمن‌تراشی از جریان‌های سیاسی مخالف (ملی مذهبیون، چپ‌ها، لیبرال‌ها و حتی جریان‌های اسلام‌گرای منتقد) قربانیان این شیوه را معرفی کردند.

اعتراف‌‌گیری‌های زیر شکنجه، انتشار اخبار اعدام‌های پی‌درپی و بدون محاکمه در پس تبلیغات گسترده علیه منتقدان و مخالفان، ایجاد رعب و وحشت و دشمن‌تراشی فرضی که برای اقناع جامعه در پذیرش این جنایت‌ها انجام شده بود، تنها بخشی از نتیجه برنامه «ترور شخصیت» در ابتدای کار نظام بود.

طی آن دوران، جمهوری اسلامی به شکلی هدفمند، رفتار و عمل سیاسی، همین‌طور جایگاه اجتماعی و اخلاقی مخالفانش را با شایعه‌سازی، دروغ و نسبت‌دادن مسائل غیرواقعی تخریب کرد.

اصلی‌ترین استراتژی در برنامه ترور شخصیت، در اختیار گرفتن نامحسوس افکار عمومی به‌خصوص در ماه‌های نخست انقلاب و مدیریت باور جامعه در مورد گروه‌های مخالف و منتقد بود. این کارها زمینه‌ساز مجازات‌ها، تصرف اموال و دارائی‌ اشخاص و حذف سیاسی مخالفان شد.

این پروژه حتی به دایره نزدیکان آیت‌الله خمینی هم تعمیم یافت و آن‌ها را نیز قربانی کرد و تا چند دهه بعد، بسیاری از عاملان و طرح‌ریزان امنیتی آن برنامه‌ها را نیز در ساختار خود بلعید.

اعمال خشونت‌آمیز، تعرض و تجاوز، توهین گفتاری، انتشار شایعه، راه‌اندازی کمپین‌ علیه افراد و ساخت اخبار جعلی برنامه‌‌های گسترده‌ای بودند که به اشکال مختلف علیه مخالفان نظام در زمانی که امکان حذف فیزیکی سریع آن‌ها وجود نداشت، به کار گرفته ‌شد.

در منازعات انقلابی با عوامل بیرون نظام و بعدتر منتقدان درون نظام، ترور شخصیت ابزاری به‌مراتب کارآمدتر از ترور فیزیکی بود. قربانیان سرشناس این منازعه و ترورهای درون نظام، قائم‌مقام رهبر جمهوری اسلامی و بعدتر چهره‌هایی بودند که خود آن‌ها از بانیان و برنامه‌ریزان چنین شیوه‌هایی تحت عنوان «مرجعیت و ولایت مطلقه فقیه» به شمار می‌رفتند.

دستگاه امنیتی و تبلیغاتی نظام با خدشه‌دار کردن شخصیت حقوقی و حقیقی مخالفان، به امید بی‌منزلت شدن آن‌ها، تلاش ‌کرد به‌موازات استفاده از ابزار تهدید و ارعاب، از نفوذ اجتماعی این گروه کاسته و شرایط مطلوب برای حذف فیزیکی یا سلب آزادی آن‌ها را فراهم کند.

در شرایطی که جمهوری اسلامی درگیر جنگ با کشور عراق شد، بی‌کفایتی سیاسی از یک سو و شکل‌گیری حلقه‌های نخست فساد اقتصادی زیر پوشش انقلابی‌گری از سوی دیگر، زمینه‌ساز آن شدند که نظام با بهره‌گیری تبلیغاتی از فرصت جنگ و دشمن خارجی و همچنین، تاسیس دستگاه‌های امنیتی و کادرسازی تبلیغاتی، با شناخت نقاط ضعف مخالفان در کنار نقطه‌جوش حساسیت عاطفی جامعه، اقدام به شایعه‌سازی، شبهه‌افکنی و حذف منتقدان از عرصه فعالیت سیاسی کند.

در دهه ۶۰، چهره‌های سرشناس ملی مذهبی و بعدتر، بخش بزرگی از جریان مجاهدین انقلاب اسلامی، جزو قربانیان این برنامه در درون نظام بودند؛ حکومت‌داری با ارعاب و ترور برنامه‌ای بود که نه‌تنها برای هم‌فکران، بلکه برای جریان‌های سیاسی غیرهمسو و رسانه‌ها نیز در آن سال‌ها به کار گرفته شد و زمینه‌ساز اقناع جامعه برای اعدام‌های گسترده بود.

به‌ این‌ ترتیب، جامعه درگیر تبلیغات انقلابی و جنگ، زیر سایه اصطلاحات فریب‌دهنده‌ای همچون «دفاع مقدس»، عمق حوادث ناگوار و جنایت‌های تکان‌دهنده‌ای مانند موج اعدام‌های ابتدای دهه ۶۰ و سپس اعدام‌های سال ۶۷ را به‌درستی درک نکرد.

جمهوری اسلامی در این شرایط، هم‌زمان با تداوم روند حذف فیزیکی مخالفان در دهه ۷۰ و قتل‌های زنجیره‌ای، برنامه شکنجه نظام‌مند و «ترور شخصیتی» مخالفان و منتقدان را تقویت کرد تا با از بین‌ بردن اعتبار آن‌ها، تحت عناوین و برچسب‌هایی مانند: جاسوس، عامل بیگانه، شورشی، ضدانقلاب، لامذهب، خودفروخته، شیاد، کلاهبردار، دارای فساد اخلاقی و اقتصادی، حرکت قطار سرکوب سرعت بیشتری پیدا کند.

از اواخر دهه ۸۰ و در جریان اعتراض‌های مردمی در دهه ۹۰، نظام ناچار شد در عین گسترش و تنوع دستگاه‌های امنیتی و تاسیس گروه‌های سرکوبگر و یگان‌های نظامی و شبه‌نظامی برای برخوردهای خشونت‌بار با مردم، برنامه ترور شخصتی را به شهروندان عادی نیز تسری ببخشد.

به‌خصوص از سال ۱۳۹۶ به این‌سو، با گسترش فضای مجازی در ایران و ظهور پدیده‌ای به نام شهروند خبرنگاران گمنام و تکثیر فعالان فضای مجازی که از دل مبارزات مردمی و اعتراض اقشار مختلف برآمده بودند، دستگاه امنیتی جمهوری اسلامی برنامه‌ای با عنوان لشکر سایبری طراحی کرد که بخشی از وظیفه ترور شخصیت مخالفان را برعهده گرفت.

پیش‌ از این، عمده گروه‌های اجتماعی زیر ضرب نظام در جریان اعتراض‌های نخبگان سیاسی و مدنی، دانشجویان، روزنامه‌نگاران و فعالان سیاسی و نویسندگان بودند. اما همان‌طور که اشاره شد با ارتقا سطح آگاهی عمومی، همه گروه‌ها به صف افرادی که تحت تعقیب دستگاه امنیتی و در معرض تخریب شخصیتی بودند، پیوستند.

در وقایع سال ۹۸ و اعتراض به گرانی بنزین، نظام با قطع کردن اینترنت در ایران دست به کشتاری وحشیانه زد. قربانی شدن بیش از ۱۵۰۰ نفر در آن ایام به گواهی آمار و اسناد، بخشی از این جنایت بود که بلافاصله با وصل‌ شدن اینترنت افشا شد.

پس از این تحریف حوادث، دشمن‌تراشی فرضی و ایجاد ترس و وحشت با ترتیب‌ دادن برنامه‌های بمب‌گذاری و ترور، موضوعی بود که به فهرست برنامه‌های امنیتی نظام افزوده شد. اگرچه این برنامه‌ها بی‌سابقه نبودند، اما نسبت‌ دادن قتل شهروندان به دشمنان با وجود انبوه اسناد و مدارک، تخریب نرم و تحریف واقعیتی بود که به سرکوب خانواده‌های داغدار و پرونده‌سازی شخصیتی برای آن‌ها ختم شد.

اوج ترور شخصیت شهروندان عادی به‌خصوص قربانیان، در جریان خیزش مردمی سال ۱۴۰۱ رخ‌ داده است. اشاره به انواع این ترورها روشنگر است که نظام اسلامی چه اندازه روی اثرگذاری این روش برای مدیریت افکار عمومی و مقدمه‌چینی حذف فیزیکی گسترده مخالفان حساب کرده بود.

نسبت‌ دادن مسائل اخلاقی و مشکلات روانی به کشته‌شدگان خیزش مردمی، برچسب‌تراشی، مانند خودکشی در نتیجه افسردگی، قتل با انگیزه خانوادگی، مرگ در اثر مصرف مشروبات الکلی، کشته‌سازی دشمن خارجی تنها بخشی از برنامه ترور شخصیت علیه قربانیان بود. گرفتن اعتراف اجباری از خانواده کشته‌شدگان و تحت‌فشار قراردادن آن‌ها برای انکار حقیقت نیز برنامه دیگری بود که نظام با تبلیغات گسترده تلاش کرد به‌ واسطه آن، مسیر خیزش مردمی را منحرف کند.

اما اوج اجرای برنامه ترور شخصیت در مورد مخالفان اثرگذار، فعالان مدنی و سیاسی، روزنامه‌نگاران، هنرمندان و فعالان حوزه آی‌تی در داخل ایران رخ داد. برنامه‌ای ترکیبی که در آن آدم‌ربایی، شکنجه، زندان، صدور احکام اعدام، شایعه‌سازی، اعتراف اجباری و همه انواع دیگر اقدام‌ها برای ایجاد ترس و وحشت، شبهه‌افکنی، تحریف هویت و ازبین‌بردن اعتبار افراد استفاده ‌شدند.

در خارج از کشور نیز، جمهوری اسلامی علاوه بر فعالیت‌های گسترده رسانه‌ای با کمک لابی‌های خود برای وارونه جلوه‌ دادن حقایق و تحریف آن‌ها، تلاش‌ کرد مسیر ترور شخصیتی را از طریق فضای مجازی، با تخریب نرم و غیرمستقیم چهره‌های شاخص و حرکت‌های موثر پیش ببرد.

طی این روند، دو هدف عمده دنبال شده است، اول، به نتیجه نرسیدن تلاش‌ها برای انسجام و شکل‌گیری شورایی متشکل از همه چهره‌های تاثیرگذار و دوم، پراکنده کردن تجمع‌های بزرگ و گسترده ایرانیان خارج از کشور با ترفندهای مختلف.

در این‌ بین، روزنامه‌نگاران و فعالان رسانه‌ای در صف مقدم این ترورها قرار داشتند. قرار دادن تعدادی از رسانه‌ها در لیست گروه‌های تروریستی جمهوری اسلامی، تهدید علنی به ترور چهره‌های رسانه‌ای و تلاش برای بی‌اعتبار کردن شخصیت‌ها و رسانه‌ها، کاری بود که با پهن کردن دام امنیتی و همچنین تدارک جریان‌های خبری سایبری شکل گرفت.

افشای این برنامه‌ها با انتشار فایل‌های صوتی دستگاه‌های امنیتی و اسناد خبرگزاری‌ها تحت عنوان برنامه قدیمی نظام برای حذف مخالفان، موضوعی بود که در ماه سوم خیزش مردمی، نشان از عمق اثر و نفوذ افشاگری‌های صورت‌گرفته و تاثیر حضور گسترده رسانه‌ها و فعالان فضای مجازی برابر جریان سانسور و تحریف واقعیت داشت.

به نظر می‌آید آینده خیزش مردمی ایران از نظر نظام، با روشن‌ شدن تکلیف فضای مجازی و تکمیل پروژه ترور شخصیتی مشخص می‌شود. از سوی دیگر، آگاهی عمومی اجتماعی نیز فرصتی انکارناپذیر را برای بی‌اثر کردن پروژه ۴۰ ساله نظام برای حذف مخالفان با جنگ روانی پیچیده و چندلایه فراهم کرده است.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *