سعودی ها در پی آنند که بدون فروپاشی و سقوط جمهوری اسلامی، تهران به قدری با اعتراضات داخلی تضعیف شود، که مجبور به دادن امتیازات مهم و راهبردی شود.
نشریه « فارن پالیسی» آمریکا با انتشار مقاله ای از«طلال محمد» – محقق مطالعات غرب آسیا (خاورمیانه) از دانشگاه آکسفورد و مشاور امور دولتی، ژئوپلیتیک و اطلاعات استراتژیک- نوشت: دولت عربستان سعودی با حمایت غیرعلنی از اعتراضات داخلی در ایران به دنبال فروپاشی جمهوری اسلامی ایران نیست، بلکه می خواهد موضع تهران را تضعیف کرده و از آن امتیازات ژئوپلتیک و راهبردی در مسایل هسته ای و رقابت منطقه ای بگیرد.
به گزارش عصرایران، این کارشناس عرب روابط تهران- ریاض در مطلب خود مدعی شده بر فرضی کم احتمال و بعید، سقوط دولت جمهوری اسلامی ایران در اثر اعتراضات داخلی، پیامدهایی خواهد داشت که به چند دلیل عمده به نفع دولت سعودی نخواهد بود و از آن رو دولت ریاض، به دنبال استفاده از اعتراضات و بی ثباتی های داخلی ایران است تا با تضعیف موضع ایران، امتیازات ژئوپلیتیکی از تهران بگیرد.
در ادامه برگردان مقاله این کارشناس عرب که کتابی نیز در زمینه رابطه ایران و عربستان سعودی به رشته تحریر درآورده، در پی می آید:
در 16 سپتامبر 2022، یک دختر جوان ایرانی به نام مهسا امینی پس از دستگیری توسط پلیس اخلاق ایران به اتهام داشتن حجاب نادرست، جان باخت. از آن زمان تاکنون اعتراضات داخلی این کشور را تکان داده است. اعتراضاتی که در ابتدا بر مطالبات لغو حجاب اجباری و انحلال پلیس اخلاق متمرکز بود، اما در ماههای اخیر دامنه خود را به مطالباتی فراتر از موضوع اولیه گسترش داده است.
مرگ مهسا امینی بستری مشترک برای نارضایتی های طولانی مدت گروه های مختلف قومی و اپوزیسیون ایران ایجاد کرد و برخی از گروه های اپوزیسیون ایرانی را وادار کرد تا خواستار تغییر رژیم شوند.
در برخی از مناطق کردنشین ایران، درگیریهای مسلحانه بین سپاه پاسداران و گروههای جداییطلب کرد صورت گرفته است. تهران پایگاه های جدایی طلبان کرد در همسایگی عراق را هدف قرار داده است. دولت ایران همچنین،عربستان سعودی را به اعمال نفوذ، تامین مالی و برنامه ریزی فعالیت های جدایی طلبانه در داخل ایران متهم کرده است.
عربستان سعودی و ایران از زمان انقلاب اسلامی 1979 که نظام سلطنتی ایران را سرنگون کرد، رقیب اصلی یکدیگر بوده اند. در آن زمان، آیتالله روحالله خمینی خواستار صدور انقلاب شد و رعشه بر ستون فقرات خاندان سلطنتی سعودی انداخت.
از آن زمان، مجموعهای از تقابلهای مستقیم و غیرمستقیم بین تهران و ریاض، چشمانداز ژئوپلیتیکی خاورمیانه و بهویژه خلیج فارس را شکل داده است. امروزه هر دو قدرت عمده منطقه (ایران و عربستان) دارای گروه های نیابتی متعددی هستندکه حوزه های نفوذ منطقه ای را تشکیل می دهند. اکثر (و نه همه) گروه های وابسته به ایران شیعه هستند، در حالی که گروه های وابسته به عربستان نیز سنی هستند.
رقابت ایران و عربستان بخش زیادی از تاریخ اخیر خاورمیانه را شکل داده است. ریاض از صدام حسین، رهبر سابق عراق در جنگ هشت ساله خود با ایران در دهه 1980 حمایت کرد. در سال 1982، تهران به تاسیس، تامین مالی و آموزش شبه نظامیان تازه تاسیس حزب الله لبنان کمک کرد، که از آن زمان تاکنون کنترل فزاینده ای بر سیاست لبنان اعمال کرده است. حمله آمریکا به عراق در سال 2003 و سقوط صدام باعث شد که ایران به دنبال اعمال نفوذ شیعیان بر کشور در نبردی باشد که از بسیاری جهات تا امروز ادامه داشته است. بن بست در روابط عربستان و ایران درگیری های پس از بهار عربی را در سوریه و یمن تعریف کرده است. حمایت ایران از بشار اسد و حوثیهای یمن، سنگ بنای رقابت تهران-ریاض امروز است.
اگرچه دو کشور در دهه 1990 دورههایی از تنش زدایی و نزدیکی را تجربه کردند، اما ریاستجمهوری محمود احمدینژاد در سالهای 13-2005، ظهور محمد بن سلمان، ولیعهد سعودی و انتخاب ابراهیم رییسی، رییسجمهوری فوقمحافظهکار ایران در سال 2021، امکان هرگونه پیشرفت در این جبهه را از بین برده است. – و در عوض هر دو دولت را به تشدید لفاظی خود نسبت به دیگری سوق داد. اعدام روحانی شیعه «نمر النمر» در سال 2016 توسط عربستان سعودی، معترضان ایرانی را به هجوم به سفارت عربستان در تهران سوق داد و از آن زمان تاکنون روابط سیاسی و دیپلماتیک دو کشور در پایین ترین و متشنج ترین سطح تاریخی خود بوده است.
اگرچه ایران و عربستان سعودی از سال 2021 در عراق مذاکراتی را انجام داده اند، اما بخش عمده ای از روابط آنها جنگ طلبانه است. در سال 2017، محمد بن سلمان به صراحت تهدید کرد که با بردن جنگ به تهران، با ایران مقابله خواهد کرد: «ما منتظر نبرد در عربستان سعودی نخواهیم بود. در عوض، ما کاری می کنیم تا جنگ را به داخل ایران بکشانیم.» دو سال بعد، در سال 2019، حوثیهای وابسته به ایران در یمن مسئولیت حمله مهیب به تاسیسات نفتی آرامکوی سعودی در خاک عربستان را بر عهده گرفتند. اکنون، تهران عربستان سعودی را به جنگ آشکار تهدید میکند و فرمانده سپاه پاسداران انقلاب اسلامی هشدار میدهد که ریاض به خاطر حمایت ادعایی از فعالیتهای جداییطلبانه «بهای آن را خواهد پرداخت.»
ریاض تاکنون به اتهامات ایران مبنی بر دخالت در اعتراضات با سکوت محتاطانه پاسخ داده است. در همین حال، بازوی رسانه ای تحت کنترل دولت سعودی همچنان متمرکز بر فعالیت رسانه ای و تبلیغاتی درباره اعتراضات داخلی ایران است. شبکه «ایران اینترنشنال» مستقر در لندن که تحت حمایت عربستان سعودی است، ویدیوها و تصاویری را از داخل ایران به نمایش می گذارد و همچنین میزبان چهرههای مخالف، اعضای شبهنظامیان مخالف دولت و رهبران و چهره های اصلی جدایی طلبان است.
در این زمینه، می توان تصور کرد که عربستان سعودی در نهایت به دنبال نابودی دولت ایران است. به هر حال، ملک عبدالله، پادشاه عربستان سعودی، پیش از مرگش در سال 2015، ظاهرا با اشاره به برنامه هستهای ایران از ایالات متحده خواسته بود که «سر مار را قطع کند».
اما همه اینها ممکن است سیاستی اعلامی باشد: چون شواهد زیادی وجود دارد که نشان میدهد دولت کنونی عربستان سعودی در واقع نمیخواهد جمهوری اسلامی سقوط کند. در عوض، ریاض به دنبال تضعیف تهران به اندازه کافی برای گرفتن امتیازات ژئوپلیتیکی کلیدی است. این امتیازات ممکن است شامل سازش ایران در مورد برنامه هسته ای، عدم مداخله در امور عربی، و قطع حمایت از متحدان منطقه ای خود مانند حزب الله، حوثی ها و حماس باشد.
چند دلیل وجود دارد که فروپاشی تمام عیار دولت ایران به نفع ریاض نیست. اولی مربوط به هویت سعودی است. قدرت عربستان سعودی تنها به دلیل حضور یک ایران در نقش دیگری (و رقیب)، معنا پیدا می کند. همانطور که جمهوری اسلامی بیرق رهبری جهان تشیع را در دست دارد، ریاض نیز خود را نماد رهبری جهان سنی میداند. بدون ایران در راس تشیع، هویت مفروض عربستان سعودی به عنوان محافظ سنی های جهان نیز از بین خواهد رفت.
نکته دیگر اینکه خطر یک دومینو هم وجود دارد. اگر اعتراضات ایران موفقیت آمیز باشد و منجر به سقوط جمهوری اسلامی شود، می تواند پیامدهای منطقه ای مشابه بهار عربی در برخی از کشورهای عربی، به ویژه حوزه خلیج فارس داشته باشد. این مساله سابقه هم دارد: اعتراضات جنبش سبز ایران در سال 2009 به عنوان مقدمه ای برای بهار عربی دو سال بعد عمل کرد. در آن زمان، کشورهای حاشیه خلیج فارس – به ویژه عربستان سعودی – سخت برای سرکوب اعتراضات در کشورهایشان مبارزه کردند. ریاض با ترکیبی از تدابیر اقتصادی، سیاسی و امنیتی به تظاهرات در استان شرقی شیعهنشین این کشور پاسخ داد. در بحرین، تهدید بزرگتر بود: گروهی از کشورهای خلیج فارس به رهبری عربستان سعودی نیروهای خود را برای سرکوب اعتراضاتِ تحت رهبری شیعیان، به بحرین اعزام کردند. امروز هم اعتراضات ایران میتواند به طور مشابه زنان در سراسر عربستان سعودی و اقلیتهای شیعهنشین شرق را به اعتراض برانگیزد.
نکته دیگر اینکه اگرچه به عنوان احتمالی کم و بعید، اما در صورت سقوط حکومت جمهوری اسلامی نظام جایگزین احتمالا یا توسط رهبران نظامی اداره خواهد شد یا سرنوشتی همانند سوریه یا لیبی در انتظار ایران خواهد بود و این کشور احتمالا درگیر جنگ داخلی و تجزیه می شود.
این تجزیه می تواند اشکال مختلفی داشته باشد، تشکیل دولت های رقیب (مانند مورد طرابلس و بنغازی در لیبی) یا تقسیم اراضی بر اساس خطوط قومی. اولی ممکن است شاهد برخورد بین گروههایی باشد که ایران جمهوریخواه را ترجیح میدهند و گروههایی که خواستار بازگشت سلطنت سرنگونشده در سال 1979 هستند. دومی میتواند شامل دولتهای سرزمینی قومی باشد.
هر یک از این موارد پیامدهای امنیتی جدی برای ریاض و منطقه خلیج فارس خواهد داشت. یک ایران تحت رهبری نظامی می تواند به شدت دشمن ریاض باشد. چند روز پس از تهدید سپاه پاسداران انقلاب اسلامی به عربستان سعودی در اکتبر گذشته، ریاض به واشنگتن اطلاع داد که اطلاعاتی دریافت کرده است که ایران در حال آماده شدن برای حمله به پادشاهی است. اگرچه هنوز چنین حمله ای محقق نشده، اما در صورت تحقق، این مصیبت یادآور حملات به تاسیسات نفتی آرامکوی سعودی در سال 2019 خواهد بود.
بهار عربی کشورهای عمده خاورمیانه مانند سوریه و لیبی را تکه تکه کرد و به گروه های تروریستی مانند «دولت اسلامی» (داعش) که منطقه را بی ثبات کرده اند، کمک کرد. اگر تهران تضعیف شود، ممکن است چیزی مشابه در مورد جناح های تجزیه طلب ایران رخ دهد. این می تواند خطر و آشفتگی را در زمانی ایجاد کند که کشورهای خلیج فارس در حال توسعه پروژه های بزرگ برای تنوع بخشیدن به اقتصاد خود هستند تا از سوخت های فسیلی دور شوند. این تلاشها به سرمایهگذاری خارجی وابسته است که مستلزم انسجام و ثبات دولت ها و منطقه است.
دولت تهران با وجود پیوندهایش با گروههای مسلح منطقهای مانند حزبالله و حوثیها، به دنبال متعادل کردن نفوذ منطقهای خود در مقابل کشورهای عربی خلیج فارس و ارتش ایالات متحده است. این امر به جمهوری اسلامی اجازه می دهد تا وجهه خود را به عنوان یک قدرت منطقه ای حفظ کند و از منافع خود محافظت کند و در عین حال امتیازاتی را هم از همسایگان خود بگیرد.
فروپاشی کامل جمهوری اسلامی ممکن است گروه های نیابتی تهران را تضعیف کند، اما همچنین می تواند باعث تشدید فعالیت آنها شود و خطر بیشتری را برای ریاض و همسایگانش به همراه داشته باشد. بدون فرماندهی مرکزی، اعضای این گروه ها ممکن است به گرگ هایی تنها تبدیل شوند که می تواند منطقه را بیشتر بی ثبات کند. این نوع افزایش نوسانات میتواند جنبشهای تحت رهبری شیعیان در سراسر منطقه، مانند جنوب عراق – در مرز با عربستان سعودی – و در میان حوثیها در یمن را احیا کند.
عربستان سعودی به جای تحریک به فروپاشی، ترجیح میدهد به آرامی ایران را بدون درگیر شدن در رویارویی مستقیم نظامی خنثی کند. در حالی که تهران طی ماه های گذشته بنا به اتهاماتی چون سرکوب اعتراضات داخلی، همکاری با روسیه در جنگ اوکراین و بن بست مذاکرات احیای برجام با فشار جهانی مواجه است، به نظر می رسد رویکرد ریاض در این زمینه می تواند کارساز باشد. محمد بن سلمان میخواهد ایران به اندازهای ضعیف باشد که مجبور شود برای برنامه هستهای و نفوذ منطقهای خود امتیازاتی بدهد، در حالی که ایران فروپاشیده بیشتر از اینکه فایده داشته باشد می تواند به پادشاهی آسیب بزند.