«علی خامنهای»، رهبر جمهوری اسلامی در یکی از مهمترین سخنرانیهای تاریخ ۳۴ حکمرانی خود، مرگ اصل ۵۹ «قانون اساسی» را که مربوط به رفراندم یا همهپرسی و مراجعه به نظرات شهروندان است، اعلام کرد و گفت برگزاری رفراندوم برای حل مشکلات کشور غیرممکن است.
سخنرانی خامنهای در روز هشتاد و چهارمین سالگرد تولدش از صراحت کم سابقهای برخوردار بود. او نظرش را به عنوان یکی از طولانیترین حاکمان ایران درباره مراجعه به نظرات مردم برای حل مشکلات کشور، در یکی از بحرانیترین دورههای حیات جمهوری اسلامی اعلام کرد؛ نظری که فرسخها فاصله با دیدگاههای به روز شده و ترقیخواه مردم دارد.
خامنهای با اشاره به سوال یکی از حضار شرکت کننده در سخنرانی خود گفت «اینجوری گفتند که اگر چنانچه شما از اول در همه مسایلی که پیش میآمد رفراندوم میکردید، حالا آن حساسیت روی رفراندوم وجود نداشت. کجای دنیا این کار را میکنند؟ مگر مسایل گوناگون کشور قابل رفراندوم است؟ مگر همه مردمی که در رفراندوم باید شرکت کنند و شرکت میکنند، امکان تحلیل آن مساله را دارند؟ این چه حرفی است؟ چهطور میشود رفراندوم کرد در مسایلی که تبلیغات میشود کرد، از همه طرف حرف میشود زد؟ اصلاً یک کشور را شش ماه درگیر بحث و جدل و گفتوگو و دوقطبیسازی میکنند برای این که یک مسالهای رفراندوم بشود. در همه مسایل رفراندوم بکنیم؟ یعنی قضایا اینجوری نیست که آدم اینجور ساده از رویشان [عبور کند].»
اظهارات خامنهای تکرار گفتههای «محمدتقی مصباح یزدی»، از روحانیون تندرو قم و از چهرههای مورد تایید خامنهای بود که در دهه ۱۳۷۰ خورشیدی با حضور در نماز جمعه تهران به عنوان سخنران پیش از خطبهها، رای مردم را بیارزش میخواند و شرکت در انتخابات را تا زمانی معتبر میدانست که ولیفقیه آن را تایید کند.
با این که خامنهای از مصباح یزدی به عنوان یکی از اسلامشناسان و دانشمندان معاصر یاد کرده است و تردیدی نیست اگر آرای او مورد تاییدش نبودند، امکان تداوم سخنرانی از نماز جمعه تهران را نداشت اما هرگز تا ۲۹ فروردین ۱۴۰۲ سخنی از این که مردم توانایی تحلیلی برای رای دادن ندارند را بر زبان نیاورده بود.
خامنه ای در ۴۳ دوره حکمرانی خود تاکنون، نهاد انتخابات دست و پا شکسته جمهوری اسلامی را که به صورت کنترل شده از سوی شورای نگهبان تعریف شده بود، از بین برده است؛ چنانکه دستکم سه رییس جمهوری اخیر و شمار گستردهای از نمایندگان دورههای مختلف مجلس شورای اسلامی به همراه گروه بزرگی از جمعیت ایران دیگر تمایلی به شرکت در انتخابات، چه به عنوان انتخاب کننده و چه به عنوان انتخاب شونده ندارند.
انتخابات ریاست جمهوری اردیبهشت ۱۴۰۰ که طی آن «ابراهیم رییسی» برنده آن اعلام شد، پایینترین سطح مشارکت در تاریخ جمهوری اسلامی ایران را نشان داد.
برای نشان دادن اشتباهات فاحش خامنهای درباره موضوع همهپرسی یا رفراندوم، میتوان به طور خلاصه گزارههای سخنرانی او را بررسی کرد و به ابهامهایی که رهبر جمهوری اسلامی در اظهاراتش پرداخته است، پاسخ داد. او در این بخش از سخنرانی خود، چهار پرسش و ابهام درباره همهپرسی برای مخالفت با آن مطرح کرده است که عینا از اظهاراتش استخراج شدهاند:
۱. کجای دنیا این کار (همهپرسی برای حل مشکلات کشور) را میکنند؟
۲. مگر مسایل گوناگون کشور قابل رفراندوم است؟
۳. مگر همه مردمی که در رفراندوم باید شرکت کنند و شرکت میکنند، امکان تحلیل آن مساله را دارند؟
۴. اصلاً یک کشور را شش ماه درگیر بحث و جدل و گفتوگو و دوقطبیسازی میکنند برای این که یک مسالهای رفراندوم بشود.
هرچند خامنهای به دنبال جواب نیست و اظهارات او فقط برای ابراز مخالفت و بستن راه رفراندوم و همهپرسی هستند که در ماههای اخیر از سوی برخی از افراد، همچون «میرحسین موسوی» و «حسن روحانی» مطرح شده بود اما برای اطلاع عمومی، پاسخ به سوالات رهبر جمهوری اسلامی به ترتیب اینها است:
- سوال اول خامنهای این است که کجای دنیا این کار (همهپرسی برای حل مشکلات کشور) را میکنند؟
در همه کشورهای دموکراتیک جهان، مراجعه به آرای عمومی و برگزاری رفراندوم راهی برای اعمال نظر اکثریت و برقراری دموکراسی است. موضوع همهپرسی میتواند یک مساله بنیادی یا موضوعی به ظاهر کم اهمیت باشد. در یک دهه اخیر در ترکیه در همسایگی ایران، رفراندوم تغییر قانون اساسی برگزار شده است.
کمتر از پنج ماه پیش در سوییس رفراندومی برگزار شد تا شهروندان این کشور نظرشان را درباره چهار موضوع آزمایش روی حیوانات، دادن سوبسید به رسانهها، تبلیغ دخانیات و مالیات مرتبط با سهام اعلام کنند. برگزاری رفراندوم برای جدایی یا استقلال اسکاتلند از بریتانیا که رای نیاورد و همهپرسی خروج یا ماندن بریتانیا در اتحادیه اروپا از رفراندومهایی است که مقامهای جمهوری اسلامی بعید است از یاد برده باشند.
- دومین سوال خامنهای این بود که «مگر مسایل گوناگون کشور قابل رفراندوم است؟»
بدون تردید پاسخ به این سوال مثبت است. درخواست مراجعه به آرای عمومی و برگزاری همهپرسی موضوع اصل ۵۹ قانون اساسی است و هیچ موضوعی از این که به رفراندوم گذاشته شود، قابل استثنا شدن نیست. قانون اساسی فعلی جمهوری اسلامی میگوید اصل نظام و مذهب رسمی کشور را نمیتوان به همهپرسی گذاشت اما از آنجا که قانون اساسی میثاق بین مردم و حکومت است و باید بازتاب اراده شهروندان باشد، در صورتی که شهروندان مایل به اعلام نظر درباره موضوع جمعی باشند، حتی قانون اساسی درباره این دو موضوع هم نمیتواند مانع برگزاری همهپرسی شود.
- سومین سوال خامنهای بنمایه مخالفت او با دموکراسی است؛ آنجا که میگوید: «مگر همه مردمی که در رفراندوم باید شرکت کنند و شرکت میکنند، امکان تحلیل آن مساله را دارند؟»
در قانون اساسی حتی فعلی ایران، حق رای برای همگان ملت به رسمیت شناخته شده و این حق را فقط به آنچه خامنهای «جوانان مومن انقلابی» یا «خودیها» و یا به باسوادها، صاحبان تحلیل و نخبهها مختص نکرده است.
مطابق این قانون، خود خامنهای، رییس جمهوری و نمایندگان مجلس شورای اسلامی که با استقرار جمهوری اسلامی بر سر کار آمدهاند، موقعیت خود را مدیون رای همین مردم باسواد و بیسواد هستند که از انقلاب بهمن ۱۳۵۷ تاکنون، دستکم در سه رفراندوم که حکومت اسلامی آن را لازم داشت، شرکت کردند و به نفع حاکمان فعلی رای دادند.
- چهارمین سوال خامنهای این است که «چهطور میشود رفراندوم کرد، در مسایلی تبلیغات میشود کرد، از همه طرف حرف میشود زد؟»
مشکل او ظاهرا ابراز نظرات مخالف و ناتوانی حکومت از جلوگیری از انتشار دیدگاههای مختلف است. اصولا رفراندم برای این برگزار میشود که دیدگاههای مخالف و موافق و مختلف نظرات خود را آزادانه بیان و شهروندانی هم که از پیش تصمیم خود را نگرفتهاند، با بررسی دیدگاههای مختلف، نظر نهایی خود را در همهپرسی اعلام کنند. این که طرح دیدگاههای مختلف را به «دوقطبی سازی» کاهش داده، راهی برای بستن مسیر همهپرسی تا زمان حیات خامنهای است.
تردیدی نیست که او همزمان با تولد ۸۴ سالگی خود، مرگ اصل ۵۹ قانون اساسی را اعلام کرده و روزنه کوچک برای خروج جمهوری اسلامی از بنبست کنونی و چاره بحرانی شدن شکاف بیسابقه حکومت و ملت را هم از بین برده است.
فرامرز داور
ایران وایر