مقدمه: آنچه در پی میاید، نوشتاری ست از دهه هشتاد در باره مبارزه با پدیده بدحجابی که قرار بود با انتصاب سردار احمد رضا رادن بمقام رئیس پلیس پایتخت، براندازی شده و یکبار و برای همیشه ریشه این ناهنجاری از بیخ و بن کنده شود. حال، پس از 15 سال، بار دیگر سردار رادن را مامور مبارزه با پدیده ای میکنند که در ان شکست خورده است. مسلم است که اگر پیروز شده بود، مجبور نبود که بار دیگر آن ماموریت را بدوش بگیرد.
جالب است که طرح و برنامه ریزی سردار رادن در باره ماموریتی که بوی سپرده شده است، تکرار همان خزعبلاتی است که در 15 سال پیش مطرح کرده بود.
اما، سردار رادن گویا فراموش کرده است که در آن زمان هم با اعتراض و مقاومت زنان رو برو بود، مبارزه ای که از آغازین روزهای صعود آخوند بر فراز منبر قدرت در 44 سال پیش بوقوع پیوست و هم اکنون به جنبشی تبدیل شده است رهایی بخش، رها از بند اسارت در دست اندیشه های خرافی برگرفته از ایده ها و تفکرات دوران بیابان گردی و بادیه نشینی، جنبش رهایی از باورها و اعتقاداتی در تضاد و خصومت با زن زندگی و آزادی و پیشرفت و ترقی در جهانی فرا سوی، جهان دینی، فراسوی قواعد و قوانین، شریعت اسلامی. سردار رادن، در 15 سال پیش از این، قصد آن داشت که اینده را با بازگشت بگذشته و براندزی پدیده بد حجابی شکل ببخشد حال آنکه امروز با پدیده کشف حجاب، پدیده ای بسیار متفاوت و نظام برافکن روی در روست. ولی، همچنانکه، جناب سردار در مرحله اول شکست خورد، اینبار نیز نه تنها در پیاده سازی همان رسالت شکست خواهد خورد بلکه با دفن حجاب نظام نیز دفن خواهد گردید.
****
روزنامه اعتماد ملی گزارش میدهد که رئیسپلیس پایتخت، سردار احمدرضا رادان، در یک کنفرانس مطبوعاتی در خصوص پرسشی درباره نحوه اجرای چگونگی اجرای طرح مبارزه با بدحجابی از روز شنبه یکم اردیبهشت 86 گفت:
اتفاق خاصی نیفتاده! میخواهیم یکی از ماموریتهای ذاتی خود که مدتی در اولویت بود و اینک باز هم در اولویت قرار گرفته است را انجام دهیم.
جناب سردار در واقع اعلام میدارد که برنامه مبارزه با بد حجابی در سرشت و نهاد حرفه پلیس نهفته است و از آن جدائی ناپذیر است. گوئی که در صدر مفاد آئین نامه شغلی قرار گرفته است. بزبان دیگری، الویت این امر، داده شده است و در آن چند و چونی نیست.
اما گویا سردار پلیس بمنظورشناخت و مبارزه با پدیده بد حجابی که آنرا سبب تزلزل نظام اخلاقی معرفی میکند، دست به تحقیقات وسیع و دامنه داری زده است تا طرح براندازی آنرا بر اساس علم آغاز کرده باشد. بنا بر گزارش روزنامه اعتماد ملی، جناب سردار خاطر نشان میسازد که:
به شواهد و دلایل محکم و متقنی دست یافتهایم که نشان میداد بدحجابی موجب کاهش امنیت اخلاقی جامعه و ایجاد خلل و کاستی در آن میشود، بنابراین از آنجا که امنیت و بهویژه امنیت اخلاقی برای مردم از اهمیت فوقالعادهو تقریبا بیبدیلی برخوردار است، منطق، عقل و تکلیف، حکم میکند که مبارزه با بدحجابی را در شمار یکی از اولویتهای اصلی نیروی انتظامی قرار دهیم.
کمی بعد در همین نشست مطبوعاتی، جناب سردار با تاکید فراوان خاطر نشان میکند که او از روشها و پژوهشهای علمی برای یافته های خود مبنی بر رابطه بدحجابی و کاهش امنیت اخلاقی جامعه، سود جسته است. او میگوید:
در نیروی انتظامی گروههای علمی مختلفی فعال هستند که همراه با گروههای مختلف علمی دانشگاهها، به صورت مستمر مبادرت به انجام پژوهشهای علمی ونظرسنجیهای منظم میکنند. دادهها و اطلاعاتی که من در مصاحبهها اعلام میکنم بخشی از یافتههای این پژوهشهاست.
علیرغم آنچه سردار در توجیه ماموریت خود بزبان میراند، بدیهی ست که ماموریت جناب سردار ذاتا الهی و اسلامی است. چرا که حجاب یک امر و فرمان خدایی ست. نه ریشه در قانون بشر دارد و نه ناشی است از فتاوی حضرت امام خمینی و یا حضرت ولایت فقیه، آقای خامنه ای. حجاب وحی الهی ست. سود و زیان، معاصی، صواب و ضرورت آنرا برای بشر در کتاب قرآن بوسیله پیامبر آشکار ساخته است. اگرصدر نشینان حرفه دینداری، یعنی فقها و مجتهدین بوجوب حجاب قتوا داده اند بدانجهت است که آنها آگاهند از اراده و امیال الهی. بنابراین، آنکه مرتکب بدححابی شود از فرمان الهی است که سرپیچی کند و خود را آلوده بگناه، ومعاصی، گناهی که جزا دارد و عقوبت در سرای دیگر.
اما بدرستی روشن نیست که چرا سردار متوسل میشود به دانش و علم بشری در توجیه این برنامه الهی و این ماموریت آسمانی، یعنی مبارزه با بد حجابی. بعبارت دیگر، معلوم نیست که برای دفاع و استحکام حجاب و حجابداری و نابودسازی پدیده بدحجابی، جناب سردار چه نیازی دارد به شواهد و دلایل علمی و سعی بر آن دارد که ماموریت خود را ماموریتی ذاتا بشری و اجتماعی جلوه دهد. وی در توجیه ماموریت ذاتی خود ادامه میدهد (همان گزارش) که:
معتقدم کنکاش در نظرات مردم، دیدگاه جامعهشناسان، روانشناسان و همچنین نظرات علما نشان میدهد که بدحجابی زمینه نقض برخی هنجارهای اخلاقی را فراهم میکند. از سوی دیگر شواهدی نیز در دست است که نشان میدهد بدحجابی، خانوادهها را نگران و زمینه تعدی و بستر گرایش به برخی آسیبها را فراهم کرده است. شهروندان از نیروی انتظامی میخواهند که با اراذل و اوباش مقابله کند، مانع ایجاد مزاحمت عدهای بیمار و منحرف به نوامیس مردم شود، با اعتیاد مبارزه و معتادان و زنان خیابانی را جمعآوری و با بدحجابی مقابله کند
همچنانکه ملاحظه میشود جناب سردار بمنظور مبرهن ساختن ارتباط علت و معلول پدیده بدحجابی و نقض هنجارهای اخلاقی، ازمنابعی همچون نظر سنجی مردم، جامعه شناسان، روانشناسان و علما نام میبرد. همه البته بمنظور خاطر جمعی و علمی ساختن یک ماموریت الهی. حرف اساسی سردار آنست که ابتکارها، تاکتیک ها و استراتژی طرح مبارزه با پدیده بد حجابی بطریق علمی طرح ریزی شده است و آنها را بروش علمی بعمل در خواهد آورد. این تکیه بر علم برای پیاده نمودن اوامر الهی، بشارت ظهور قشری جدید از رهبران در حکومت دینداران حرفه ای را میدهد که خود از راه دین به اریکه قدرت دست یافته اند. اینان دیندارنی هستند که بر آنند که علم بشری را میتوان در راه تحکیم سلطه دین بکار گرفت. از مشروعیت روشهای علمی سود میبرند که اجرای اوامر الهی را مشروعیت بخشند و مورد پذیرش و مقبولیت عام قرار دهند. اینان بتقلید و تبعیت از فقها و مجتهدین، وظایف و ماموریتهای خود را اساسا تحکیم و تداوم سلطه دین و دینداری، میدانند. رجوع بعلم و تحقیق و تفحص بمنظور مبارزه با بد حجابی بازتاب کردار و گفتاری ست آغشته به تحجر و قهر و خشونت و در ماهیت ارتجاعی.
جناب سردار همچون جناب رئیس جمهور که علم هسته ای را بمثابه ابزاری برا تحمیل سکوت بر جامعه بکار میگیرد که بدین طریق وحدتی مصنوعی را بوجود آورد، او نیز از علم و همچنین عقل و منطق سود جوید که از چند وچون و کنجکاوی بکاهد، حجاب و حجابداری را مطلق وبی چون و چرا سازد و زمینه جرم شناختن نفی و مقاومت در برای اجرای طرح برنامه بد حجابی را فراهم آورد. آیا قابل تصور است که تدبیر و درایت سردارنیروی انتظامی جامعه ایکه مرزهای علم و فن آوری انرژی هسته ای را در مدت کوتاهی در نوردیده است، ریشه در موهومات و خرافات و تحجر داشته باشد؟ هرگز.
اما از آنجائیکه جناب سردار در ازای آنکه از کتاب قرآن، که کلام و حرف نهایی است در هستی و زندگی بشری ازجمله حجاب و حجابداری، آیه ای آورد و کند تکیه برآنچه اراده کرده است ذات الهی، مدعی میشود که بررسی های اطلاعات جمع آوری شده بروشهای علمی و امداد متخصصین اجتماعی و روانشناسی باین نتیجه رسیده اند که بد حجابی بستر نقض بسیاری از هنجارهای اخلاقی است.
بعبارت دیگر، جناب سردار تحقیق و تفحص نکند که به یقین در یابد که کیست و کیانند، دارای چه مشخصاتی هستند آنان که دست بارتکاب جرم و جنایت میزنند. که کدام یک از افراد و گروهای سنی و جنسی، از کدام طبقه اجتماعی، مرتکب خلافکاری و بذهکاری شوند و امنیت جامعه را بخطر اندازند تا طرح پیش گیری ریزد و از نرخ آن بکاهد. چرا که جناب سردار نگران اخلاق است و نگران امنیت اخلاقی. که خود از راه دینداری جایگاه قدرت را اشغال کرده است. بهمین دلیل احساس میکند که دارای تعهدی ست به دین ومامورشده است بعمل درآورد اراده ذات الهی. ار اینرو سخت تلاش میکند که نشان دهد که اختلافی بین تحقیقات علمی و احکام دینی وجود ندارد. اما چون نگرش این دیندار متجدد حرفه ای، نگرشی است رمانتیک به رابطه امیال الهی و واقعیات اجتماعی، فراموش میکند که وظیفه اصلی او خدمت بمردم و نگهبانی از جان و مال آنها است، نه مبارزه با پدیده اخلاق شکنی همچون بدحجابی. چراکه بعید بنظر میرسد که علوم انسانی امروز بتوانند ثابت کنند که رابطه ایست بین بد حجابی و قانون شکنی و ارتکاب جرم.
حال آنکه واقعیت آنستکه زمانیکه دین و قدرت در هم آمیزد، رئیس پلیس پایتخت میشود پاسدار اخلاق وامنیت اخلاقی، نه حافظ قانون و حراست از حد و حدود قانونی. میشود حامی و مدافع دین و دینداری، نه نگهبان جان و مال و نظم و آسایش اجتماعی. تعقیب و دستگیر کند آنکه سرپیچد از بایدها و نباید ها و یا فتواها و احکام دین فقاهتی.
آنچه مشکل ساز است اینستکه از کجا بدانیم نقض آن هنجارهای اخلاقی را عوامل دیگری سبب نشوند؟ مثل فریب و ریا کاری؟ شاید بی پولی و بیکاری، فقر و محنت، تحقیر و خواری؟ آیا امکان دارد که گروهی دیگر از دانشمندان در تحقیقات شان به نتیجه ای عکس برسند و بر اساس مدارک و اسناد علمی ثابت کنند که هیچگونه رابطه ای وجود ندارد بین نقض هنجارهای اخلاقی و بد حجابی؟ آیا در چنین صورتی جناب سردار، همچون رئیس جمهوری که در آتش شدید عشق بعلم میسوزد، برنامه تعقیب و دستگیری زنان را متوقف میسازد؟ آیا طرح علمی مبارزه با بد حجابی را معوق میگذارد؟ آیا مردم حق دارند که بدانند کدامند آن هنجارهای اخلاقی که شکسته گردند و فرو ریزند بدلیل بد حجابی؟
وانگهی اگر جناب سردار خیلی نگران امنیت اخلاقی ست، آیا بهتر نبود یک تعریفی از نظام اخلاقی بدست میداد تا مردم آگاه گردند، دانا و بینا شوند که چرا بد حجابی جرم است و سبب چه تباهی ها و فساد ها میشود، تا در نهاد خود بسپارند و به نسلهای بعدی نیز بیآموزند که هم در این دنیا مجرم شناخته شوی و مجازات و تنبه وهم در آن سرای دیگر در آتش جهنم سوزی و خاکستر شوی، اگر مبادرت کنی به بد حجابی تا بدینوسیله خود آئین گردند و سردار را بی نیاز سازند از بکار گیری قهر و خشونت برای جلوگیری بدحجابی؟
جناب سردار آنقدردر رمانتیسم الهی غرق گردیده است که هرگز در نظر نگرفته است که سی سال است که حکومت اسلامی در حال مبارزه با بد حجابی و دیگر پدیده هائی که در منظر دین ضد اخلاق بوده است. اما زنان هرگز میدان مبارزه را ترک نکردند. خود را پوشاندند اما بر تحمیل حجاب اسلامی پیوسته شوریده اند.
البته جناب سردار کمی بعد خاطرنشان میسازد که تنها کنکاش در باره بد حجابی نیست که مبارزه با آنرا ضروری ساخته است بلکه به طریق اولی این نگرانی خانواده ها از بروز و شیوع این اپیدمی اجتماعی، یعنی که مرض بد حجابی است که سردار پلیس را بمبارزه با آن وادار ساخته است. آنچه سردار رادان فراموش کرده است، این است که در جامعه اسلامی، قدرتمدار عامل و مسئول، باید که نگران خشم و غضب ذات الهی باشد. شک در این نیست که سردار شب و روز در اضطراب و نگرانی تحصیل رضای الله بسر میبرد. اگر از برای تحصیل خشنودی الله نیست که سردار با این پدیده اخلاق برانداز بمبارزه پرداخته است، رضای کیست که او در پیش روی دارد؟
در درجه اول آیا میتواند چیزی باشد جز خشنودی ذات الهی؟ اما به دلایلی سردار این واقعیت را پنهان میسازد. و به پژوهشهای علمی متوسل میشود که ثابت کنند بد حجابی یکی و یکسان است با جرم و انحراف و بیماری اجتماعی که عاملین آن ارازل و اوباش اند. ولی امتناع دارد از شناسایی علت و یا عواملی که سبب بروز بد حجابی شوند. آیا در بینش دینداران حرفه ای چیزی میتواند باشد علت این پدیده رسوا و عفت سوزان بد حجابی بجز شیطان رجیم که به چالش طلبد امر و اراده الهی؟ مگر این شیطان نیست که در رقابت با ذات تعالی در وجود بشر راه یابد، وسوسه کند و بفریبد و سبب گمراهی شود؟ تمام دینداران حرفه ای در این باور نیز اشتراک دارند که سرپیچی از امر و اراده الله، همچون بد حجابی، یک امر شیطانی ست که نیازمند صغری و کبری های علمی نیست. بنابراین جناب سردار پلیس بهتر نبود نیروهای انتظامی را در خدمت مبارزه با شیطان در آورد؟ شاید جناب سردار در پی رسیدن به غایت دیگری ست و حجاب بهانه ای بیش نیست.
آنچه مسئله انگیز است آنست که سردار در قلمرویی قدم میگذراد که در سیر و سیاحت درآن بسیار ناشی ست. قلمرو اخلاق و امنیت اخلاقی، قلمروئی ذاتا مناقشه ای با احکامی متغیر و نسبی، و ماهیتا درونی نه قابل اندازه گیری با روشهای کمی، آمار و ارقام تحقیقی و تجربی. اما بنظر میرسد که سردار، نظام اخلاقی را یکی میداند با نظام قانونی. شاید این یکی از ویژگیهای نظام اسلامی ست؟ حتی اخلاق شکنی جرمی ست وخیم تر از قانون شکنی. حال آنکه بسیار اتفاق افتد که اخلاق شکن، نکند قانون شکنی . بعنوان مثال ممکن است فردی دروغ گوید و وقعی به هنجار اخلاقی ننهد بی آنکه قانون را بشکند. ربا خورد بی آنکه قانون شکند. در این موارد پاسخ جناب سردار پلیس چیست؟ کسی، چیزی هرگز نپرسد و نداند. مگر نه اینکه دروغ گوئی و ربا خوری امری ضد اخلاقی است. همه اخلاق دانان بر این که دروغ و ربا خواری مادر همه اخلاق شکنی ها ست با یکدیگر در توافق اند. آیا این بدان معناست که صدمه و خساراتی که بد حجابی ” به بدنه و ساختار اخلاق میزند بسیار سهمناک تر و خطرناک تر است از دروغگویی و یا غیبت و یا رباخواری، یا تقلب و حیله در داد و ستد و یا در سیاست و قدرتمداری و یا استثمار و بهره بری و بهره کشی ؟
به هیچ وجه روشن نیست که چگونه و بچه دلیل سردار رادن این موارد بد اخلاقی را نادیده میگیرد و تنها مورد بد حجابی را مد نظر دارد و تنها با این پدیده بمبارزه میپردازد. جناب سردار از کدام نظام اخلاقی سخن میراند و نگران کدام امنیت اخلاقی است؟ اخلاق اسلامی؟ شخص حیران میماند که اگر سردار رادن ماموریت ذاتی خود را تضمین امنیت اخلاقی میداند چرا دروغ گویان و ربا خوران و بسیاری دیگری را که به اخلاق شکنی عادت دارند مورد تعقیب و دستگیری قرار نمیدهد؟
دیگر مسئله آنست که وقتی رئیس پلیس ماموریت خود را حراست از اخلاق و امنیت اخلاقی دانسته و مبادرت به پیاده سازی آن در سطح جامعه کند، ضرورتا، گریزی ندارد، مگر آنکه اصل اساسی اخلاق را زیرپا گذارد و مرتکب بی عدالتی شود. چرا که اخلاق امری ست خصوصی و درونی، منشعب از عقل و خرد انسانی که به بدی و خوبی، شر و نیکی بمثابه عناصری تابع زمان و مکان مینگرد. از برای عقل نه مطلقی هست و نه غایتی. چرا که انسان پیوسته حقیقت و غایت را در نوردد، غایتی نو و حقیقتی نوین را بجوید. پس اگر اخلاق نهانی ست و اختیاری و وابسته به تمایلات درونی وشخصی، نمیتوان آنرا قانونمند ساخت و بطور یکسان و برابر، بدون قائل شدن امتیازی برای احدی، بمرحله اجرا در آورد. اینست که بشر در سیر تکامل خردش بمنظور امتناع از بی عدالتی در جامعه انسانی، اخلاق را در حریم خصوصی رها ساخت و بقانون برای رتق وفتق امور اجتماعی روی آورد. چرا که تنها قانون است که تمام افراد جامعه را یکسان و برابر می انگارد، بویژه آن قانونی که تبلور اراده آزاد مردم باشد. تنها تحت چنین نظام قانونی ست که میتوان انتظار عدالت داشت. چرا که همه افراد را در برابر خود مساوی و برابر میبیند. در منظر قانون تفاوتی نیست بین زن و مرد بلحاظ حقوق اساسی، بین غنی و فقیر، بین دیندار و بیدین. اما عدالت اسلامی حجاب را برای یک گروه از انسانها واجب و مطلق ساخته است و گروهی دیگر را از آن معاف نموده است. بچه دلیل مردان را از پنهان ساختن خود در حجاب معاف داشته است معلوم نیست. در این معنا حجاب نمیتواند چیزی باشد جز بی عدالتی و تبلور سلطه مردان بر زنان. چرا که در اینجا زن وظیفه دار پنهان ساختن خود از چشم مردان میشود. ولی مردان خود را نیازمند پنهان داشتن از چشم زنان نمی بیند.
واقعیت آنستکه، پس از گذشت سی سال، حکومت اسلامی نتوانسته است که حجاب را قانونمند سازد. نه تعریفی از حجاب ارائه داده است و نه بد حجابی. یکی چادر بسر کشد و دیگری مقنعه، یکی روسری دارد و مانتو، یکی گشاد پوشد و دیگری تنگ، یکی بلند و دیگری کوتاه. قانونمند ساختن حجاب نیازمند یونیفرم ساختن آنست. همه یک جور و یک رنگ. درست مثل یونیفرم زندانیان. در واقع همین یکسان و یک رنگ سازی جامعه است که حکومت اسلامی پس از سی سال نتوانسته است بمرحله اجرا در آورد. چرا که برای این منظور تولید و توزیع البسه زنان را خود باید بعهده گیرد و تمام کارخانه های پوشاک را تحت کنترل خود در آورد تا همه زنان یک رنگ و یک اندازه بپوشند. تنها در آنزمان است که نافرمانی میتواند جرم شناخته شود. وقتی فرمان صادر میشود که روسری زنان نباید قیطانی باشد، زنان را دچار حیرانی کند. و چون کوتاهی و بلندی و تنگی و گشادی پوشاک زنان هنوز دارای تعریف مشخص قانونی نیست، تنها میتواند تعریفی باشد دلبخواهی، بسته به رای آنکه در دست دارد ابزار قهر و خشونت و ستمکاری. در چنین صورتی حجاب نمیتواند یک امر اخلاقی باشد بلکه امری ست تحمیلی. اگر پذیرفتی، نیکو. اما اگر تمرد کنی تنبیه است و مجازات. البته سردار بدحجاب را مورد رحم و ترحم اسلام رحیم و رحمان قرار داده و اظهار میدارد که در مراحل اول با ارشاد آغاز میکند بعد البته اگر موثر نیفتاد به قضا و دادگاه رسد و سپس تنبیه و مجازات است، از زندان و توقیف برای مدت دو ماه گرفته تا پیج سال تبعید دور از سرزمین خانوادگی.
و نیز اگر اصل اخلاق مبتنی است بر پرهیز از شر و بد و اقدام به خوب و نیک، روشن نیست که چگونه ممکن است بد حجابی ارتکاب به شر باشد و نقض هنجارهای اخلاقی؟ چه اگر حجابدار نباشی، نتوانی زیر آن چیزی را پنهان کنی، همان هستی که مینمایی، اگر زیبائی اگر زشت، مینمایی آنچه هستی. از دو رویی به پرهیزی و ظاهر و باطن خود یکی سازی. از این آید کدام شر و بدی؟ آقای سردار وقتی مبارزه با بد حجابی را امری عقلانی میداند، فراموش میکند که همان عقل، پنهان ساختن را نیز بد و شر، میشمارد. این بدی ها و زشتی ها ست که تمایل به پنهان شدن دارند. پنهان کردن، بد است بآن دلیل که سبب نفی و جود چیزی و یا فریبکاری گردد. حجاب نیز در اصل چیزی جز پنهان ساختن نیست. اگر از بی حجابی شر بر خیزد مسلم است که پنهان سازد آنرا حجابداری. پنهان داشتن، بد است، چون بیماری و انحراف و تباهی را علاج نیست، چون بد و شر هنوز دارای وجودند، و ناپدید نگردند با حجابداری که بنوعی ارتکاب بدر وغ است و فریبکاری. پس چیست آنچه که باید در زیر پوشش حجاب قرار گیرد؟ آیا میتواند چیزی بجز زن و وجود زن باشد؟ آیا وجود زن چیزی ست زشت و شرم آور که ضرورتا باید پنهان شود؟ و اگر از پنهانی به بیرون خزد، و چهره خود نمایان سازد، لرزه بر پیکر دینداران افکند و آنها را گمراه و رهسپار آتش جهنم سازد؟ شراره های شهوت و لهو و لعب بر جهد و بآتش کشد بنیان دین و دینداری؟
آیا باین دلیل است که باید نیروهای انتظامی تجهیز و بسیج شوند که وجود و هویت زن با قهر و خشونت، نفی و زیر حجاب پنهان شود؟ آنچه سردار پلیس تهران بد حجابی مینامد، بیانگر مقاومت و مبارزه زنان است علیه آن بینشی و نگرشی که وجود و هویت زن را بر نتابد. نظامی که بر اساس تحقیر و خواری زنان بر پا گردیده است. چگونه ممکن است حق گزینش از زن بستانی، حجاب را بر او تحمیل نمایی و بدین وسیله عقل و خردش نفی کنی، اما، او را خوار و تحقیر نکنی؟ خود مختاری دلیل عزت نفس انسانی ست. محرومیت از آن انسان را تبدیل کند بیک موجود حیوانی. تحمیل حجاب نفی وجود زن است بمثابه یک موجود خود مختار، توانا بخود آئینی و گزینش های عقلانی. جناب سردار بخوبی آگاه است، اکثر زنان دانشمند، نویسنده، روشنفکر، عالم و محقق همه از بی حجابان بوده اند. و اکثر زنان جهان با پدیده حجاب بیگانه اند. اما نه موجب آفات اجتماعی گردیده اند و نه مرتکب عفت سوزانی.
جناب سردار در پایان سخنانش یاد آور میشود که حجاب یک آسیب چند وجهی ست که باید آنرا نابود ساخت. آری سردار پلیس تهران از چند وجهی بودن حجاب آگاه است ولی از وجه سیاسی و ایدئوژیک آن سخنی بمیان نمیآورد. چرا که هنوز حاضر نیست که اعتراف کند که نظام حکومت اسلامی بر بنیان حجاب برپا گردیده است. حجاب پرچم افراشته اسلام فقاهتی ست و یا حکومت دینداران حرفه ای. حجاب نشان تمدن و فرهنگ اسلامی است. وسیله ایست برای حفظ و تداوم ارزش و هنجارها و سنت هایی کهنه و پوسیده بر اساس نفی زن بعنوان یک موجود انسانی. بد حجابی اعتراض و مقاومت است در برابر نظام جبار دین و دینداری و مردسالاری.
چرا که اگر حجاب بر گیری فرو ریزد نظم دینداری. چگونه میتوانی زندگی کنی در یک جامعه اسلامی اگر بر افتد حجاب و حجابداری؟ حجاب نشان سلطه دین است و دینداری، نشان وحشت و هراس است از آزادی. تقلیل انسان خود مختار است بیک حیوان، سزاوار اسارت و بندگی. اگر پنهان نشوند زنان در زیر حجاب شیوع و انتشار یابد فساد و تباهی، گسیخته شود شالوده زندگی خانوادگی. نه اخلاق میماند و نه امنیت اخلاقی. تنها در جامعه اسلامی است که بد حجابی بوجود آورد چنین ضایعات هولناک اجتماعی. اینست که نیروهای انتظامی باید که بسیج و تجهیز شوند تا از بیخ و بن برکنند این آفت و آسیب اجتماعی.
بنابراین حجاب نه تنها بمثابه ابزار کنترل اجتماعی و تامین و تحکیم قدرت دینداران حرفه ای بکار رود، بلکه آشکار کننده بینش و نگرش دینداران حرفه ای، بزن است. دینداری همچون سردار پلیس تهران نمیتواند زن را ذاتا چیزی جز موجودی سرکش و نا فرمان انگارد که در وجود ش فریب نهفته است و گمراهی. که باید تحت کنترل قرار گیرد و مراقبت شدید بر اساس علم و تحقیقات علمی. چنین اندیشد که هر بخش از وجود زن آشکار گردد، مست و مدهوش کند یکسره مردان را. نفاق افکند بین آنها، سبب گردد رقابت و حسادت را، شمشیر کشند مردان علیه یکدیگر، بهم ریزد نظم اجتماعی را. وای بآن روز که زن موی خود افشان کند، چهره زیبای خود نمایان و پیکر خود از یو غ حجاب رها سازد. آنزمان است که شیطان بزرگ با اسلحه هسته ای سرزمین دینداران را مورد حمله قرار دهد با شیوع بد حجابی. چرا که چهره و پیکر زن، بنا بر منطق جناب سردار پلیس، رها از بند حجاب، فساد ساز است و ببار آورد تباهی. در خمیره او نهاده است ایزد تعالی، سرکشی و لجام گسیختگی. حجاب را نیز آفرید که افسار زند، رام و مطیع سازد این موجود یاغی. براساس این نگرش آیا بد حجابی میتواند چیزی باشد جز سرپیچی زن از امر الهی؟ آیا میتوان تصور نمود زن را چیزی جز یک موجود شیطانی؟ اگر خدا به سرشت و خمیره زن که همانا تمایل است به تمرّد، مقاومت و سرپیچی ، دانا و آگاه نبود هرگز دست بآفرین ش حجاب نمیزد. جناب سردار گویا فراموش کرده است که خالق حجاب خداوند تعالی است و خالق بد حجابی شیطان. اگرچه او در تجزیه و تحلیل نهایی به براندازی شیطان برخاسته است، اما نمیتوان بموفقیتش چندان امیدوار بود. سی سال است که چهره و پیکر زن لرزه بر ساختار نظام الهی، نظام دینداران حرفه انداخته است. این لرزش اندک، اندک به زلزله ای عظیم تبدیل گردد و بارگاه دین و دینداری را در هم شکند.
فیروز نجومی
firoz nodjomi
https://firoznodjomi.blogspot.com/
fmonjem@gmail.com