مردم ایران از شهریور ۱۴۰۱ تا امروز اهداف روشنی را در دل خیزش پس از قتل مهسا امینی دنبال کردهاند
همزمان با انتشار آخرین تغییرات «لایحه عفاف و حجاب» به منظور مقابله با کشفحجاب و پوشش اختیاری در ایران، به نظر میرسد که خدای کشتار بنا دارد آخرین تلاش خود را برای توقف فروریختن دیوار برلین جمهوری اسلامی به کار بندد.
اوج گرفتن رجزخوانی مسئولان نظام اسلامی، تهدید روزافزون دستگاههای امنیتی و آتشبهاختیاران گوشبهفرمان ولیفقیه و نافرمانی مدنی شهروندان و دادخواهی خانوادههای کشتهشدگان اعتراضها، پس از نزدیک به ۹ ماه خیزش مردمی، نشان از قرارداشتن تاریخ تحولخواهی مردم در گردنهای حساس دارد.
در این بین، لایحه عفاف و حجاب، تلاشی از پیش شکستخورده از طریق وضع محدودیتهای اجتماعی بیشتر برای برگرداندن شرایط جامعه به پیش از شهریور ۱۴۰۱ است. حامیان ولیفقیه اصرار دارند که برای مقابله با سیل نافرمانی مدنی مردم ایران، این لایحه بازدارنده نیست، کارشناسان هم اعتقاد دارند که اجرای آن باعث تشدید مخالفت و نافرمانیها خواهد شد.
احمد علمالهدی، امامجمعه مشهد، در خطبههای نمازجمعه با حمله به این لایحه، آن را در خدمت صیانت از بدحجابی نامیده و خواستار اصلاح آن شده است؛ بهنحوی که بازدارندگی لازم را داشته باشد. دبیر کارگروه نوظهور «زیست عفیفانه» هم این لایحه را فاقد ضمانت اجرایی دانسته و خواستار تبعید شهروندانی شده است که قوانین حجاب اجباری را رعایت نمیکنند. این اظهارات در حالی مطرح شده است که در لایحه ارائه شده، حکومت کوشیده است بر سرکوب اجتماعی بیفزاید.
مردم ایران از شهریور ۱۴۰۱ تا امروز اهداف روشنی را در دل خیزش پس از قتل مهسا امینی دنبال کردهاند که مهمترین آنها، براندازی نظام جمهوری اسلامی است.
زنان و جوانان با آگاهی از مسیری که در پیش دارند، کنار اصلیترین هدف خود، تلاش کردهاند اهداف دیگری را نیز دنبال کنند تا در کنار خواسته اصلی، بتوانند به نتایج کوتاهمدت دست یابند که کسب آزادیهای اجتماعی و سیاسی، افشای دستگاه سرکوب، مقابله با ساختار آلوده به فساد حکومت و جلبتوجه جوامع جهانی به جنایتهای جمهوری اسلامی ایران است.
در طول خیزش مردمی و ایستادگی برابر سرکوب، یکی از اقدامها و دستاوردهای مهم معترضان، فتح خیابان از طریق «نافرمانی مدنی» است که از طریق روشهای مختلفی همچون دادخواهی، همبستگی با خانوادههای کشتهشدگان و زندانیان معترض، برگزاری تجمع علیه حکومت با بهانههای مختلف، شعارنویسی و افزایش مخالفتهای صنفی و دانشجویی، و از همه مهمتر، نادیده گرفتن قوانین پوشش اجباری، شمایل شهرهای ایران را دگرگون کرده است.
با بررسی میدانی شهرهای بزرگ، میتوان بهخوبی دریافت که نمودار افزایش پوشش اختیاری و اعتصاب و اعتراضها از شهریور ۱۴۰۱ تا امروز، روندی صعودی داشته و بهویژه در تهران، بهروشنی به دستاورد نافرمانی مدنی و خیابان برابر سرکوب حکومت بدل شده است.
در خیابانهای پایتخت جمهوری اسلامی ایران، از شمالیترین نقطه تا جنوبیترین منطقه، تعداد مردان و زنانی که تن به پوشش مطلوب نظام ندادهاند، افزایش چشمگیری یافته است. ضمن اینکه مسئله پوشش اختیاری از «بر سر نداشتن شال و روسری» فراتر رفته است و این روزها به مراحلی رسیده که اساسا برای مبلغان ایدئولوژیک حکومت که حجاب و پوشش اجباری را سنگر خود میدانستند، تصورشدنی نبوده است.
مدیران اماکن عمومی، مجموعههای تجاری و مراکز تفریحی نیز با وجود تهدید نظام به تعطیلی، توان ممانعت از حضور شهروندانی را ندارند که با حمایت خانواده و جامعه، پوشش اجباری را کنار گذاشتهاند.
اما از نکات مهمی که توجه کارشناسان را در خصوص تغییرات جامعه ایران در جریان خیزش مردمی به خود جلب کرده، استقبال عمومی از این رفتار است که به تحول عمیق بنیادهای عرفی در ایران تعبیر شده است. به گفته شهروندانی که با پوشش اختیاری در خیابانها حضور دارند، نهتنها مردم از آنها حمایت میکنند، که از میزان آزارهای کلامی نیز تا حد زیادی کاسته شده است.
اگرچه دستگاه سرکوب نیز برنامههای مفصلی برای برخورد با پوشش اختیاری و نافرمانی مدنی داشته، نحوه حمایت جامعه از تغییر رفتار و پوشش سبب شده است که رسانههای حکومت از هراس تکرار وقایع ماههای گذشته و شعله گرفتن خشم مردم، خواستار آن شوند که آتشبهاختیاران نظام از جدل با مخالفان پوشش اجباری و حجاب پرهیز کنند.
اما همانطور که اشاره شد، گسترش پوشش اختیاری تنها دستاورد خیزش مردمی ایران نیست. از دیگر نتایج اعتراضهای گسترده مردم، باید به همبستگی جامعه اشاره کرد که با تمام تلاشهای ارتش سایبری و رسانهای نظام جمهوری اسلامی ایران، خدشهای به آن وارد نشده است. حتی در مواردی که جریانهای مخالف درگیر اختلافنظرها شدهاند، افکار عمومی مانع عمیقشدن شکافها شده است.
موفقیت کمپینهای مقاومت مدنی، افشاگری و اطلاعرسانی در شبکههای اجتماعی، جز با هوشیاری جامعه در درک ضرورتها، بیمها و امیدهای پیش رو در این مدت، ممکن نبوده است. جامعه ایران با یک خیزش بزرگ در مسیری حرکت میکند که حکومت نمیتواند آن را متوقف کند.
خشم رهبر جمهوری اسلامی از خیزش مردم ایران در مراسم سالمرگ روحالله خمینی، نیز بهخوبی نشان میدهد که این اتحاد تاریخی، چگونه این نظام را به تنگ آورده است. اصرار مسئولان دولت بر عبور از انزوای جهانی نیز به دلیل عملکرد معترضانی است که توانستهاند اجماع افکار عمومی جهان را علیه جمهوری اسلامی بسیج کنند.
درعینحال، اگر مهمترین هدف جمهوری اسلامی از نمایش انتخاباتی ۱۴۰۰، یکدستسازی ساختار نظام و خاموشکردن صدای منتقدان بود، امروز شاهد آنیم که معترضان ایرانی، سناریو حکومت یکدست را نیز برهم زدهاند.
میزان اختلاف و ابهام میان نیروهای در ساختار قدرت، به حدی رسیده است که دولت و مجلس یکدست نیز تحمل یکدیگر را ندارند و میکوشند ناکارآمدی اقتصادی و دیپلماتیک را به گردن دیگری بیندازند.
چهرههایی که در خرداد ۱۴۰۰ خود را اعضای یک پیکر واحد معرفی میکردند، امروز یکدیگر را به فساد و بیکفایتی متهم میکنند. شدت اختلاف به حدی رسیده که علی خامنهای بارها ناچار شده است طرفین این اختلافها را به سکوت دعوت کند.
این شکاف فقط در سطح بالای نظام رخ نداده، بلکه بدنه نیروهای حکومت نیز درگیر آنند. اگر محدودشدن اینترنت و فشار مضاعف بر فعالان رسانهای را یکی از بازوهای سرکوب بدانیم، شکست پروژه کوچ اجباری کاربران به پلتفرمهای داخلی و مدیریت اخبار از طریق رسانههای رسمی حکومت، نیز یکی دیگر از نمادهای موفقیت خیزش «زن، زندگی، آزادی» است.
بر اساس آخرین آمارهای جهانی، میزان فعالیت کاربران ایرانی در اینستاگرام، تلگرام و توییتر، با وجود فیلترینگ، پس از افتی مقطعی، دوباره افزایشی معنادار داشته است.
در آستانه عبور از نهمین ماه خیزش مردم ایران، دیگر تردیدی نیست که برخلاف تقلای نظام، جامعه هرگز به شهریور ۱۴۰۱ بازنخواهد گشت. مقصود فراستخواه، جامعهشناس برجسته ایران، بهمن ۱۴۰۱، شرایط کشور را نمایانگر یک پوستاندازی بزرگ اجتماعی نامید و تصریح کرد که جِرم بحرانی اعتراض مردم ایران در حال وخیمتر شدن است و جامعه دیگر به وضعیت پیش از قتل مهسا امینی بازنخواهد گشت.
بیژن عبدالکریمی، استاد فلسفه، نیز با تاکید بر اینکه مسئله «تمایل به تغییر» در جامعه ایران شکل گرفته است، با هشدار به حذف حلقه واسط برای گفتوگو، تاکید دارد که تنها نکته تغییرناپذیر، مطالبه تغییر میان مردم است.
جامعهشناسان و تحلیلگران سیاسی، تنها کسانی نیستند که بر ناممکن بودن بازگشت شرایط کشور به پیش از آغاز خیزش مردمی تاکید دارند. حتی چهرههای سیاسی نزدیک به حکومت نیز پذیرفتهاند که شرط اول برای عبور از بحرانی که دامان نظام را گرفته، پذیرش خواست تحول در جامعه است.
این نگاه را میتوان حتی در شکل تهدید جامعه از طریق نیروهای تندرو حکومت دید که برای تهدید معترضان، بر این نکته اصرار میورزند که بازگرداندن کشور به قبل از فاجعه مرگ مهسا امینی، شدنی است و باید به هر قیمت ممکن رخ دهد.
آنچه در این میان بهدرستی در معرض توجه جامعهشناسان قرار گرفته، این نکته روشن است که معترضان، بهویژه زنان و جوانان ایران، به این بلوغ سیاسی رسیدهاند که بدانند خیزشهای اجتماعی، مسیری کوتاهمدت و آسانیاب نیست.
همین باور درست است که جامعه را به سمت فتح پلکانی خواستهها برده و از این طریق، میکوشند که با مقاومت مدنی در خیابان، تحریم همکاری با نهادهای حکومت و تمرین نه گفتن به خواستههای مسئولان جمهوری اسلامی، شرایط را تغییر دهند.
همانطور که امروز شاهد آنیم، پوشش و حجاب اجباری که در کلام مقامهای جمهوری اسلامی ایران، دروازه قلعه نظام تلقی میشد، امروز به مرتبهای تنزل یافته که حکومت در لایحه پیشنهادی خود، پذیرفته است که در سطح جرمی با جریمه نقدی، با آن روبهرو شود.
نظام اسلامی چارهای جز عقبنشینی و پذیرش خواستههای جامعه ندارد، و اینجا است که با وجود شدت سانسور و سرکوبها، افق متحول شدن شرایط سیاسی و اجتماعی در ایران چنان روشن و در دسترس است که کمتر ایرانیای باور دارد که در آینده نزدیک، شاهد تغییرهای بزرگ در این کشور نخواهیم بود.