این رژیم نمیتواند، و شاید نمیخواهد، پاسدار تمامیت ارضی، حاکمیت ملی و استقلال ایران باشد
در چارچوب مناسبات بینالمللی، سیاست خارجی هر کشور بهعنوان نخستین عامل در تعیین جایگاه آن کشور درصحنه جهانی تلقی میشود. در سالهای پیش از ۱۳۵۷، وزارت امور خارجه ایران ارزیابی دستگاه دیپلماتیک کشورها را با بهرهگیری از رنگینکمانی فرضی تعیین میکرد. کشورهایی که رنگ سپید میگرفتند، دوستان باثبات تلقی میشدند، درحالیکه رنگ سرخ نشان کشورهای دشمن به شمار میرفت. اما اینهمه داستان نبود، زیرا یک کشور «دوست باثبات» ممکن بود ازنظر دیپلماتیک ناتوان به شمار آید، درحالیکه یک کشور «دشمن» یا «بالقوه دشمن» ممکن بود دیپلماسی نیرومندی داشته باشد.
امروز اگر همین معیارها را در مورد جمهوری اسلامی، از دید دیگر کشورها به کار ببریم، چه تصویری خواهیم دید؟ در رنگینکمان فرضی جمهوری اسلامی هیچ کشوری را نمیتواند با رنگ سفید بهعنوان دوست باثبات به حساب آورد. در سالهای اخیر آیتالله خامنهای که ظاهرا طراح سیاست خارجی جمهوری اسلامی است، چند کشور را در آن رده قرار داده: چین، روسیه، عمان و قطر.
اما چین و روسیه، دو قدرت دارای حق وتو در شورای امنیت سازمان ملل متحد، به همه قطعنامههای ضد ایرانی که ایالات متحده و اتحادیه اروپا عرضه میکنند، رای مثبت دادهاند. در همان حال، نه چین و نه روسیه حاضر نشدهاند با سرمایهگذاری در ایران، دوستی خود را تایید کنند. برعکس، روسیه با بهرهگیری از فرصت، تقریبا تمامی بازارهای نفت ایران در اروپا و بخشی از آمریکای جنوبی را به چنگ آورد. چین از سوی دیگر با تحمیل تخفیفهای بیسابقه، نفت ایران را به ثمن بخس میخرد و بهای آن را با کالاهای بنجل خود که در دیگر کشورها خریدار ندارد، میپردازد.
عمان که گاهگاه بهعنوان میانجی در گفتوگوهای تهران و واشینگتن نقش داشته است، روش دوری و دوستی را در برابر جمهوری اسلامی به کار برده است. سالهاست که از سرمایهگذاریهای مشترک بین دو کشور سخن میرود. افسانه ساخت یک «دبی دوم» در عمان با پول ایران نیز مدتی نقل محافل بود. اما هیچیک از این دو رویای افیونی تحقق نیافته است. در همان حال عمان پذیرای دو پایگاه نظامی بزرگ ایالات متحده در شبهجزیره مسندم و بریتانیا در شبهجزیره مصیره است – پایگاههایی که تنها در صورت حمله به ایران معنا خواهند داشت. از سوی دیگر، با تعیین مرزهای آبی دو کشور در دریای عمان، ایران ادعای تاریخی خود را برای حاکمیت بر جزیره بیتالغنم، دروازه جنوبی تنگه هرمز، از دست داده است.
قطر در سراسر جنگ داخلی سوریه از شورشیان ضد بشار اسد تحتالحمایه تهران، پشتیبانی نکرد. بدون پول بیحساب از قطر، سرسختترین گروههای ضد اسد ممکن نبود بتوانند جنگ را تا امروز ادامه دهند. نتیجه کار اتلاف میلیاردها دلار پول ایران، برای حفظ سایهای از بشار اسد بوده است. در همان حال، قطر که میزبان مرکز فرماندهی مرکزی آمریکا است، ترکیه، یک عضو دیگر پیمان آتلانتیک شمالی را بهعنوان حامی محلی خود پذیرفته است – واقعیتی که با حضور سربازان ترک در شبهجزیره زیر نورافکن قرار میگیرد.
از این گذشته، هم عمان و هم قطر سالهاست که با امضای بیانههای مشترک در چارچوب شورای همکاری خلیج فارس (GCC)، تمامیت ارضی ایران را زیر سوال میبرند. اکنون چین و روسیه نیز امضاهای خود را زیر بیانیههای مشابه قرار دادهاند. بدین ترتیب میتوان گفت که تنها کشورهایی که با تمامیت ارضی ایران مشکل دارند چهار کشور «دوست» ازنظر آیتالله خمینی هستند. جالب اینجاست که کشورهایی که آقای خامنهای پرچمشان را آتش میزند، هرگز چنین بیانیههایی امضا نکردهاند – شاید به این امید که جناح «معتدل» موردتایید خودشان روزی بتواند در تهران به قدرت واقعی برسد.
از دید بسیاری از کشورها، جمهوری اسلامی یا منبعی است برای پخش پول – به همین سبب سردار قاسم سلیمانی در بیروت لقب «ماشین پول نقد» (Cash Mechine) گرفته بود – یا پایگاهی برای عملیات تروریستی.
بااینحال، جمهوری اسلامی در ۴۴ سال گذشته و با تسلط این یا آن جناح، همواره از «پیروزی»های جهانی خود لاف زده است.
تازهترین نمونه این «پیروزی»ها سفر آیتالله ابراهیم رئیسی، رئیسجمهوری اسلامی، به چند کشور آفریقای سیاه است. در طی این سفر زیمباوه و اوگاندا وعده دادند که دادوستد بازرگانی خود را با جمهوری اسلامی گسترش دهند. اوگاندا همچنین وعده داد که جهانگردان ایرانی را با کسب ویزا در فرودگاه کامپالا به خاک خود بپذیرد. از آنجا که سفر به اوگاندا از سفرهای سندباد بحری نیز دشوارتر است، معلوم نیست چند سیاح ایرانی ممکن است از این لطف بزرگ پرزیدنت یووری موسونی، دیکتاتور اوگاندا، استفاده کنند. (البته اوگاندا جاهای دیدنی دارد، از جمله در بخشی از جنگل برای تماشای گوریلها.)
در شرق ایران، پاکستان همچنان به گروههای تروریست اجازه میدهد که هرگاه بخواهند به ایران حمله کنند. نیروهای سپاه پاسداران انقلاب اسلامی بهخوبی نشان دادهاند که توانایی حفظ امنیت این مرز ۹۳۰ کیلومتری را ندارند. در همان حال هرگاه یک ژنرال پاکستانی برای یک دیدار چندساعته به تهران میآید، تبلیغات جمهوری اسلامی از «یک پیروزی بزرگ دیگر» لاف میزند.
کمی بالاتر از کوه ملک سیاه کوه، مرز ایران و افغانستان آغاز میشود. این مرز که زیر نظر ارتش قرار دارد کمی بهتر اداره میشود. اما افغانستان نیز هم در دولت تسلط رژیم آمریکایی پیشین و هم زیر سلطه رژیم آمریکایی کنونی یعنی طالبان، با عملیات تحریکآمیز در مناطق مرزی، با نادیده گرفتن شبکههای قاچاق، بهویژه قاچاق دلار و تریاک و هروئین، در ناامنسازی استانهای خاوری ما نقش داشتهاند. در همان حال هر دور رژیم قرارداد برای تامین حقابه ایران از رود هیرمند و علامتگذاری سالانه برای بستر هریرود و پریانرود را نادیده گرفتهاند. هماکنون سیستان بهصورت یک سرزمین تشنه با کوچ دستهجمعی اهالی روبرو است. توطئه صحرا سازی در شرق ایران میتواند تهدیدی جدی برای تمامیت ارضی ایران تلقی شود.
در خلیج فارس، کویت دعوای تازهای بر سر سهم ایران در حوزه گازی آرش به راه انداخته است، درحالیکه کویت نیز البته کمتر از عمان و قطر، جزو دوستان جمهوری اسلامی به شمار میرود. جالب اینجاست که ایران و کویت در سالهای پیش از به قدرت رسیدن آیتالله خمینی، نخستین کشورهای خلیج فارس بودند که قرارداد فلات قاره را امضا کردند. این قرارداد مرزهای آبی دو کشور را بهخوبی تعیین میکند و بر اساس آن، ۴۰ درصد حوزه گازی آرش متعلق به ایران است. بخشی از جنوب این حوزه نزدیک به ساحل منطقهای است که تا چند سال پیش «منطقه بیطرف (Nutral Zone) بین کویت و عربستان سعودی خوانده میشد.
اما کویت و عربستان سعودی نیز مرزهای آبی خود را در آن منطقه تعیین کردند – مطلبی که در تعیین سهم ایران اثری ندارد. از این گذشته، ایران و عربستان سعودی نیز قرارداد فلات قاره امضا کردهاند و بدینسان نمیتوانند هیچ ادعای آبی و خاکی علیه یکدیگر داشته باشند.
جالب اینجاست که ایران تنها کشور ساحلی خلیج فارس است که با همه همسایگان خود بهجز عراق، قرارداد فلات قاره امضا کرده است. امضای چنین قراردادی با عراق، به علت ادعای عراق برای حاکمیت بر کویت، ناممکن بود. در همان حال کویت و عربستان سالها به خاطر اختلاف بر سر «منطقه بیطرف» نمیتوانند مرزهای آبی خود را تعیین کنند. همچنین بحرین و قطر به خاطر اختلاف بر سر جزایر الزباره، قرارداد فلات قاره ندارند. عمان و امارات متحده عربی نیز در مورد حاکمیت بر بخشهایی از واحه بوریمی و شبهجزیره مسندم اختلاف مرزی دارند.
بدینسان کشورهایی که با یکدیگر اختلاف ارضی و مرزی دارند، وقتی به ایران میرسد، ناگهان برای حمله به تمامیت ارضی ایران متحد میشوند – ایران کشوری که با هیچیک از همسایگان خود چنین اختلافی ندارد.
آنچه گمراهکننده است، رخوت یا ترسی است که جمهوری اسلامی برای مقابله با این تهدیدها نشان داده است. وقتی عمان و قطر اولین بیانیهها را امضا کردند، تهران کوچکترین عکسالعملی نشان نداد. سپس کویت نیز امضای خود را افزود. پس از آن نوبت رسید به شی جینپینگ، رئیسجمهوری چین که امضا بدهد. پس از او سرگئی لاوروف، وزیر خارجه روسیه، به باشگاه امضاکنندگان ضد ایرانی پیوست.
بدین ترتیب، کاروانی به راه افتاده است که هدف آن پیوستن اکثریت اعضای سازمان ملل متحد به باشگاه امضاکنندگان علیه تمامیت ارضی ایران است. از آنجا که امضای بیانههای ضد ایرانی تاکنون کمترین هزینهای نداشته است، و برعکس سهمی از دلارهای نفتی اعراب را عرضه کرده است، دلیلی ندارد که این کاروان در همینجا متوقف شود.
در غرب ایران، عراق، همسایهای که میلیاردها دلار به ایران بدهکار است، هنوز از اجرای کامل معاهده الجزایر و آمادهسازی شط العرب برای عبور کشتیهای بزرگ تجاری، سر باز میزند. بغداد همچنین در راه توافق بر سر منابع نفتی مرزی در جزایر مجنون سنگاندازی میکند و در همان حال، با خودداری از تعیین مرز آبی با کویت، توسعه و بهرهگیری از منابع بخش شمالی خلیج فارس را متوقف کرده است. در شمال عراق، مقامات خودمختار کردستان، میزبان گروههای مسلح ضد ایرانیاند – گروههایی که موجودیت کل ایران را زیر سوال میبرند و شبکهای گسترده از قاچاق را بین ایران و عراق اداره میکنند.
ترکیه، همسایه دیگر ما مرز خود را با ساختن یک دیوار ترسیم میکند. در همان حال ترکیه میکوشد تا با کمک جمهوری آذربایجان (باکو) مرز ایران با ارمنستان را حفظ کند و شاهراه ترکستان بزرگ، از شبهجزیره آناتولی تا ماورای قفقاز، دریای مازندران و آسیای مرکزی را واقعیت بخشد.
«دوست» دیگر ما، روسیه با تبدیل دریای مازندران به یک دریاچه روسی، حقارت حکمرانان کنونی تهران را زیر سوال برده است.
ترکمنستان، همسایه دیگر ما، ماهیگیران ایرانی را از کار در بخشهایی از دریای مازندران منع میکند و هرگاه لازم بداند بر روی آنها اسلحه میکشد.
در همه موارد، دستگاه دیپلماسی جمهوری اسلامی چه در زمان تسلط اصلاحطلبان، چه در حال حاضر که «اصولگرایان» انحصار قدرت را به دست آوردهاند، خوابیده واق واق کردهاند. آقای محمدجواد ظریف، وزیر خارجه «اصلاحطلبان»، پس از نخستین بیانیه ضد ایرانی همسایگان، نیش خود را تا بناگوش باز کرد و گفت: «ما حاضریم مذاکره کنیم!» جانشین او، آقای حسین امیر عبداللهیان، نیز از آمادگی خود برای مذاکره بر سر حوزه گازی آرش سخن میگوید و در همان حال حمله چین و روسیه به تمامیت ارضی ایران را یک «اقدام سهوی» از سوی آنان میپندارد.
رژیمی که از اخراج ایالات متحده از «آسیای غربی» و حذف اسرائیل از نقشه جهانی سخن میگوید، جرات نمیکند در دفاع از تمامیت ارضی، حاکمیت ملی و استقلال ایران، اقدام لازم را دستکم در سطح دیپلماتیک، انجام دهد.
متاسفانه گروههای «اپوزیسیون» الهامگرفته از ماجراجویان آمریکایی و اروپایی نیز با انتشار منشورها و بیانیههایی که تمامیت ارضی ایران را زیر سوال میبرد، به این تصور که ایران کشوری است یتیم و بیدفاع، کمک کردند.
کافی است که به قیافه و سابقه گردانندگان کنونی رژیم در تهران – از امیرعبداللهیان گرفته تا رئیسی و خامنهای- بنگرید تا دریابید از این امامزادهها نمیتوان انتظار معجزه داشت. این رژیم نمیتواند، و شاید نمیخواهد، پاسدار تمامیت ارضی، حاکمیت ملی و استقلال ایران باشد و برعکس، چنانچه در مورد چین و روسیه هم دیدیم، دستی را که از پشت به ما خنجر زده است، میبوسد.
ایندیپندنت فارسی