متحیر میمانی که با وجود حرفهای زیادی که در دلت تلنبار شده، نمیتوانی کلامی به زبان بیاوری…
گاهی درد انقدر زیاد ست که نمیدانی از کجایش بگویی….
این روزگار همیشگی ما شده….
در اینستاگرام چرخ میزنم و در بین این همه تصویر عیان رنج؛ مدعیان ریز و درشت آزادگی را میبینم که به جان هم افتادند. دشمن مشترک را فراموش کرده اند و در پی برچسب زدن به یکدیگرند. میبینی که از خشم میلرزند که فلانی چطور رفته ولی فیلمش به نمایش درآمده؟ فلانی مگر خونش رنگین تر است؟ فلانی مثلا دارد مبارزه میکند، زنش کیف دوهزار دلاری دستش هست!!! فلان شبکه این است، آن یکی فلان است! مگر هنوز کسی انقدر ساده هست که شبکه ای را صد در صد باور کند؟ ذات رسانه را دیگر همه باید شناخته باشند. بشنوید و در مغزتان الک کنید خب!!!
یادم می آید بودجه هشت میلیاردی سپاه سایبری… چقدر سرمایه گذاری به جایی کردند انگار…. حتی همان عکس های فتوشاپ شده بچه گانه هم کار خودش را کرد. این میان دریاچه ارومیه نابود شد، سیستان خشکتر شد، زندانها پرتر شد ، سرعت چپاول بالا رفت، مردم گشنه تر شدند، کارتون خوابها بیشتر شدند، نان گرانتر شد و هزار حرف جا نشدنی دیگر…..
داد میزنند ؛ نه ؛ از همین اول بدانیم جای آدم ها را… خب بدانید! اصل قضیه را فراموش نکنید. شما قاضی نیستید! دادگاه عادلی وجود ندارد فعلا! خسته شدیم بسکه کمبودهایتان رو در صورتمان تف کردید! مجال بدهید اول رد بشویم!
آسیاب به نوبت! چنان اظهار فضل میکنند تک به تک ، انگار سکان مانده روی دستمان و نمیدانیم به کی بدهیم!!! آب به آسیاب دشمن نریزید. اول دشمن را تثبیت کنید! هدف تعیین کنید. قشر خاکستری چه زود یادتان رفت! چه زود بازیچه شدید! اینهمه خون جوانان چه شد پس؟
بله . فکر کردن زحمت دارد. یک عمر افکارشان را به خوردمان دادند. الان باید یاد بگیریم که فکر کنیم. ببینیم از این بلبشوی ایجاد شده، سود واقعی را چه کسی میبرد؟؟؟؟؟؟
تفرقه بنداز و حکومت کن….
همیشه جواب داده
ملت آگاه دچار تفرقه نمیشود. همین.