از ابتدای ورود تلویزیون به ایران، این رسانه جمعی همواره در انحصار حکومتها بوده است. ایران از معدود کشورهایی است که در آن هیچگاه شبکه تلویزیونی غیردولتی تأسیس نشده است. یادداشتی از جواد عباسی توللی در روز جهانی تلویزیون.
مجمع عمومی سازمان ملل متحد در سال ۱۹۹۶ میلادی با هدف گسترش و تقویت مسائل فرهنگی بین ملتها، توسعه اقتصادی و اجتماعی و همچنین ترویج صلح، روز ۲۱ نوامبر را بهعنوان روز جهانی تلویزیون نامگذاری کرد.
هر چند دولتها در اکثر کشورهای جهان همچنان بهعنوان بزرگترین مالکان شبکههای تلویزیونی محسوب میشوند، اما در این کشورها در کنار دولتها شبکههای تلویزیونی غیردولتی هم مشغول بهکارند.
هربرت مارشال مکلوهان، محقق و اندیشمند کانادایی، در رساله “تلویزیون، غول خجالتی” در پاسخ به این پرسش که “تلویزیون چه میتواند بکند که از عهده کلاس درس برنمیآید؟” میگوید: «تلویزیون میتواند کنش، واکنش و رشد هر نوع از اشکال و قالبها را بهشیوهای نشان دهد که از عهده هیچ چیز دیگری برنمیآید».
مکلوهان در این رساله (که به قلم شاهرخ بهار به فارسی هم ترجمه شده) نتیجه میگیرد که برخورداری از مزیت دسترسی همگانی بهواسطه ضریب نفوذ و پتانسیل بالای جلب توجه، تلویزیون را در زمره پرقدرتترین ابزار برای کنترل و پایش افکار عمومی قرار داده است.
همین ویژگی تلویزیون سبب شده است تا این رسانهجمعی همواره بهمثابه ابزاری برای تبلیغات سیاسی و حتی در جهت سرکوب مخالفان توسط حکومتهای اقتدارگرا نظیر حکومت جمهوری اسلامی بهکار گرفته شود.
نخستین برنامه تلویزیونی در ایران روز جمعه ۱۱ مهر ماه سال ۱۳۳۷ از فرستنده تلویزیونیای که به همت حبیبالله ثابت (پاسال) تاجر ایرانی و عضو محفل بهائیان ایران ساخته شده بود، پخش شد.
از زمان راهاندازی اولین فرستنده تلویزیونی در ایران تا امروز اما این رسانه جمعی تحت انحصار حکومتها اداره شده و مردم ایران در طول ۶۵ سال گذشته تاکنون هیچگاه موفق به تأسیس حتی یک شبکه تلویزیونی غیردولتی و خارج از انحصار حکومت نشدهاند.
طبق ماده هفتم اساسنامه صداوسیمای جمهوری اسلامی، تأسیس فرستنده و پخش برنامههای رادیو و تلویزیونی در سراسر کشور در انحصار این رسانه بوده و چنانچه اشخاص حقیقی و حقوقی اقدام به تاسیس یا بهرهبرداری از چنین رسانههایی کنند، از ادامه کار آنان جلوگیری خواهد شد و تحت تعقیب قانونی قرار خواهند گرفت.
تأسیس شبکه تلویزیونی غیردولتی و مردمی در ایران میتواند بهغیر از ایجاد رقابت برای تولید محتوای مفید، بهعنوان آلترناتیوی در برابر تکصدایی این رسانه دولتی باشد و به تضمین آزادیهای مدنی یاری رساند.
دولتها در ایران بهویژه پس از شکلگیری حکومت جمهوری اسلامی، تلویزیون را همواره رسانهای در خدمت تبلیغات سیاسی و ابزاری یکسویه برای پیشبرد اهداف سیاسی-فرهنگیِ مدنظر خود در اختیار داشتهاند.
با وجود گسترش اینترنت در سالهای اخیر و بسط شبکههای اجتماعی، تلویزیون کماکان بهعنوان مهمترین و پرمخاطبترین رسانه جمعی توانسته است جایگاه خود را در میان شهروندان حفظ کند.
صداوسیما؛ ابزار پروپاگاندا
تلویزیون حکومتی در ایران که تحت عنوان “صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران” شناخته شده است، بهموجب اصل ۱۷۵ قانون اساسی، تحت نظارت مستقیم علی خامنهای، رهبر جمهوری اسلامی، اداره میشود و بههمین دلیل، کارکنان آن برای استخدام در این نهاد دولتی باید شرایط مورد تأیید حکومت را دارا باشند.
صدا و سیما از آغاز شکلگیری حکومت جمهوری اسلامی در ایران تاکنون با اقداماتی نظیر پخش اعترافات اجباری صدها تن از متهمان و زندانیان سیاسی، وارونهنمایی و تحریف واقعیت، پخش سیستماتیک اخبار گمراهکننده و جعلی و بهطور مشخص حمایت از جنایات انجام شده بهدست حکومت ایران، بهمثابه بازوی سرکوب این حکومت نقش ایفا کرده است.
طبق آخرین آمار گردآوری شده از سوی فدراسیون جهانی جامعههای حقوق بشر، مستقر در پاریس و سازمان عدالت برای ایران، در فاصله سالهای ۲۰۰۹ تا ۲۰۱۹ اعترافات اجباری دستکم ۳۵۵ نفر از متهمان سیاسی از شبکههای مختلف تلویزیون حکومتی ایران (صدا و سیما) پخش شده است.
همچنین در جریان خیزش سراسری “زن، زندگی، آزادی” در سال ۱۴۰۱ دهها نفر از شهروندان بازداشتشده یا خانوادههای کشتهشدگان زیر فشار نهادهای امنیتی مجبور به اعتراف به اقدامات مجرمانه علیه خود یا فرزندانشان شدند.
شمار اعترافات اجباری پخششده در جریان خیزش سراسری ۱۴۰۱ از صداوسیما و شتابزدگی در پخش آنها بهحدی زیاد بود که در برخی از موارد دستاندرکاران امنیتی این رسانه حکومتی حتی فرصت بازبینی و ویرایش فیلم این اعترافات را نداشتند.
برای نمونه، اواسط مهر ماه ۱۴۰۱ صداوسیمای جمهوری اسلامی تلاش کرد تا با سناریوسازی و اعترافگیری اجباری از دایی نیکا شاکرمی، یکی از شهروندانی که در جریان خیزش سراسری بهدست مأموران امنیتی بهقتل رسیده بود، واقعیت را وارونه جلوه دهد.
در بخش انتهایی فیلم این اعتراف اجباری، زمانی که دایی نیکا به صحبت وادار شده بود و خطاب به دوربین صداوسیما گفت که خانوادهاش با برخورد خشونتآمیز و تخریب اموال عمومی مخالف است، بهوضوح صدای آرام فردی شنیده میشود که خطاب به دایی نیکا میگوید: «بگو لجن».
پخش اعترافات اجباری از تلویزیون حکومتی جمهوری اسلامی ایران حتی از سوی مدیران ارشد این رسانه نیز تأیید شده است.
ابراهیم داروغهزاده، از مدیران پیشین صدا و سیما و وزارت ارشاد اسلامی و همچنین دبیر سابق جشنواره فجر، در ۲۴ شهریور ۱۴۰۲ در جریان یک برنامه زنده تلویزیونی که از شبکه یک صدا و سیما پخش شد، گفت، اگر مسئول بود اجازه نمیداد “اعترافات اجباری سپیده رشنو” از تلویزیون پخش شود.
همچنین عزت الله ضرغامی، رئیس سابق سازمان صداوسیما که در حال حاضر بهعنوان وزیر میراث فرهنگی، گردشگری و صنایع دستی در دولت ابراهیم رئیسی مشغول بهکار است، در بهمن ماه ۱۳۹۶ در گفتوگو با روزنامه شرق اعلام کرد، پخش اعترافات تلویزیونی بازداشتشدگان اعتراضات سال ۱۳۸۸ با دستور شورای عالی امنیت ملی انجام شده است.
پخش اعترافات اجباری از تلویزیون حکومتی ایران و وادارسازی مخالفان سیاسی به انکار عقاید خود و اعتراف به اقدامات مجرمانه علیه خود، در واقع ادامه همان سیاست توابسازی از مخالفان است که از نخستین ماههای شکلگیری حکومت جمهوری اسلامی تا اواخر دهه ۱۳۶۰ خورشیدی در زندانهای سراسر ایران پیادهسازی شد.
بررسی ندامتنامههایی که بالاجبار به اسم صدها تن از مخالفان سیاسی نامدار یا بینام در طول دهه سیاه ۶۰ منتشر شده، نشان میدهد کلیدواژههایی نظیر “جاسوسی”، “منافقین”، “ضدانقلاب”، “خیانت به کشور”، “اغتشاشات”، “اسرائیل” و مواردی از این دست، همان کلیدواژههایی است که در سالهای اخیر در متنهای از پیش نوشتهشده توسط متهمان سیاسی از پشت دوربینهای صدا و سیما پخش شده است.
رامین جهانبگلو، سیدمهدی هاشمی، عزتالله سحابی، علی اکبر سعیدی سیرجانی، فرج سرکوهی، سیامک پورزند، هاله اسفندیاری، نوید افکاری، سپیده رشنو، اسماعیل بخشی، علی افشاری، محمدعلی ابطحی، مازیار ابراهیمی و روحالله زم از جمله شناختهشدهترین زندانیان سیاسیای هستند که در سالها و دهههای اخیر اعترافات اجباری آنها از تلویزیون حکومتی ایران پخش شده است.
دویچه وله