بهرام بیضایی، کارگردان و نمایشنامهنویس برجسته، در واکنش به صحبتهای رییس سازمان سینمایی و درخواست برای بازگشتش به ایران گفت دست خودش را میشکند و اجازه نمیدهد او را سانسورچی خودش کنند. این جملات، بخشی از نامه ۳۰ سال پیش بیضایی به وزارت ارشاد در پی توقیف یکی از آثارش بود.
محمد خزاعی، رییس سازمان سینمایی، روز اول فروردین در یک برنامه تلویزیونی علاوه بر بهروز وثوقی، از بهرام بیضایی دعوت کرد پس از حدود ۱۴ سال مهاجرت، به ایران بیاید و فیلم جدیدش را بسازد.
این نمایشنامهنویس، کارگردان، پژوهشگر و استاد دانشگاه روز پنجشنبه دوم فروردین بدون اشاره مستقیم به این درخواست و نام بردن از خزاعی، در اینستاگرام خود نوشت: «به یمن وجود من و دیگر فیلمسازان است که پشت آن میز مینشینید … با ما مثل برده و گوش به فرمان رفتار میکنید.»
بیضایی در یک استوری دیگر اضافه کرد: «من دستم را میشکنم و اجازه نمیدهم مرا سانسورچی خودم کنید.»
این جملات بخشهایی از نامه اعتراضی معروف بیضایی به وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در پانزدهم آبان سال ۱۳۷۱ است.
او در این نامه خطاب به بخشهای مختلف وزارت ارشاد به توقیف فیلم مسافران و ارائه فهرستی از موارد حذف و سانسور اعتراض کرده و گفته بود: «مگر سفارشیسازم که هر روز دستور بدهید و من اجرا کنم؟… آیا ما اهل یک کشور نیستیم و شما فاتحید و ما مغلوب؟»
بیضایی در این نامه معروف به سالها ممنوعیت و محدودیت در کار و تدریس، صادر نشدن مجوز ساخت و ممیزی فیلمها و تئاترهایش اشاره کرد.
او شهریور سال ۱۳۸۹ و در دولت محمود احمدینژاد از کار در ایران ناامید شد و به دعوت عباس میلانی، مورخ، ایرانشناس و مدیر برنامه مطالعات ایرانی در دانشگاه استنفورد و برنامه مطالعات ایرانشناسی، به استنفورد آمریکا رفت.
رییس سازمان سینمایی در گفتوگوی تلویزیونی خود در نوروز، مهاجرت این پژوهشگر و کارگردان را به دوره ریاستجمهوری حسن روحانی نسبت داد و تلویحا گفت با آمدن دولت جدید، بیضایی هم میتواند به ایران برگردد.
در یک دهه گذشته بسیاری از دوستداران بیضایی آرزو و درخواست بازگشت او را به ایران مطرح کردهاند.
بهرام بیضایی سال ۱۴۰۰ در پاسخ به این درخواستها، به بخشی از دستاوردهای حضورش در دانشگاه استنفورد، اجرای چندین نمایش خود مانند «گزارش ارداویراف»، «طربنامه» و «جانا و بلادور» و برگزاری چند کارگاه بازیگری اشاره کرد.
او در ادامه به فهرستی از فیلمهایی اشاره کرد که امکان و اجازه ساختشان را در ایران نیافت و گفت: «اگر این ۱۰ سال در کشورم بودم حاصلم چه بود و چه در دست داشتم؟ آیا لطفا اجازه میدادند فیلم “مقصد” را بسازم، چنان که میخواهم؟ … یا فیلمهای آرزوییام “طومار شیخ شرزین”، “اشغال” و البته “داستان باورنکردنی”.»