با یک دست تیغ و دار و اسلحه و زندان را علیه مردم گرفتهاید، با دستی دیگر «صندوق رای» را پیش روی همان مردم میگذارید
در سرزمینی که ۴۵ سال به اضافه چهار سال قبل از انقلاب در زمان دانشجویی آنجا زیستهام (یعنی بیشتر سالهای عمرم)، برای من هم چون بقیه شهروندان نامهای فرستادهاند با اسامی نامزدهای احزاب حاضر در انتخابات پارلمان بریتانیا که مضمون نامههای دو حزب اصلی (محافظهکار و کارگر) تقریبا یکی است: «علیرضای عزیز، فقط رای شما در روز پنجشنبه چهارم ژوییه میتواند ما [حزب کارگر] را به قدرت برساند و محافظهکاران را بیرون راند یا ما [محافظه کاران] را در ادامه خدمت تثبیت کند.»
جنگی نرم که تنها در وقت طرح شعارها گاه به برخوردهای لفظی در رسانهها منجر میشود. نامزدها همگی از فعالان سیاسی و اجتماعی و گاه فرهنگیاند. مبانی اصول برگزیدهشدنشان از سوی حزب و گروهشان به صورتی کاملا دموکراتیک انجام گرفته و حال بر شما است تا آنکه را «آنی» دارد، برگزینید.
به پای صندوق میروید. صندوق رای محل ما در یک کلیسای قدیمی و زیبا است. آرام و بیسروصدا میروی و رایت را به صندوق میاندازی. نه جلو در طرفداران فلان نامزد یقهات را میگیرند و نه جشن و سرور بر پا میکنند و برخلاف میهن ما، نامزدها انواع و اقسام تهمتها را نثار رقبایشان نمیکنند.
جمعه در خانه پدری انتخابات ریاستجمهوری است تا جانشین سید به لقاءالله اعزامشده یعنی «شهید خدمت» رئیسی تعیین شود.
با وجود سردرد آوردن و گاه نفرت از دروغهای نامزدها، من همه مناظرهها را دیدم. به اضافه گفتوگوهای در حاشیه نامزدها مثل گفتوگوی ویژه مصطفی پورمحمدی با «جیوه» که در نوع خود استثنایی بود و مرا یاد عبارت مشهور مرحوم جعفر شریفامامی، دولتمرد سرشناس، انداخت که بعد از انتخابش به نخستوزیری برای دومین بار در سال ۱۳۵۷ اعلام کرد: «من شریف امامی دیروز نیستم.»
پورمحمدی آلوده به خون و فساد از آغاز انقلاب، در هیئت یک مصلح در برابر خبرنگار جیوه (برنامه اینترنتی) مدعی بود که یک اصلاحطلب ضدظلم، حامی عدالت، دشمن استبداد، دلبند جوانان، منبع امید زندانیان، منتقد صریح عملکرد نظام بهویژه در برابر جنبش سبز، حصر و بندوبست و کشتار ۹۶ و ۹۸ و ۱۴۰۱ و خواهان تشکیل دولتی پاک و پاکیزه از جوانان صاحبفکر است. راستی که وقاحت در این میان واژه کوچکی است اما عیبش مدار «کو سخن از یار میکند»
به دیگر نامزدها مینگرم. سعید جلیلی از کوتولهترین نوکران سیدعلی آقا، با یارانی مثل ثقفی (باجناقی)، پیمان جبلی، رئیس صداوسیما و یک دوجین کوتوله همکارش از اعوان و انصار جلیلی به میدان آمده و با صندوقهای رای دستبهگریبان است «کاین منم، طاووس علیینشده». کارنامهای با صفرهای درشت و تجدیدیهای مکرر.
طرف دیگرش اصولگرای دستکودفتر داری به نام قاضیزاده هاشمی، از وزرا و معاونان ذوبشده در ولایت که میخواهد سهروزه اوضاع اقتصادی کشور را به سامان برساند (و انصراف داد). یاد بابک زهرایی میافتم که اول انقلاب در مناظره تلویزیونی میخواست اوضاع کشاورزی و اقتصادی ایران را با سه بشکن حل کند. اوضاعی که در اوج بود و بشکن و بالا بیندازهای نادانی مثل او به روز سیاهش نشاند.
علیرضا زاکانی پاسدار افسدالفاسدینی است که در دزدی و غارت و لطمه زدن به مصالح ملی سه قدم از بقیه جلوتر است و میخواهد یک میلیون یارانه بدهد و ۲۰ گرم طلا. «لاله بکارید، خنچه بیارید» که شاهداماد قصد رفتن به حجله سوم را دارد.
سردار مربوطه چنان خیزی برداشته بود که دستیارانش به او جناب رئیسجمهوری میگفتند. اما سوزنهایی بادش را خواباند. حالا جناب سردار دکتر قالیباف بر در رقبایش نشسته است و مینالد که اگر کنار روی، منصب وزارت از آن توست و همه البته گوش به فرمان سید و نگران از لعبتی که به میدانش آوردهاند تا قاتق نان ولایت شود و حالا تبدیل به قاتل باقی ذوبشدگان شده است.
راستی مسعود خان پزشکیان به چه میاندیشد. خاتمی میگفت آمدیم که چند میلیون رای بگیریم و سری توی سرها درآوریم، ناگهان سرمان از همه بالاتر شد. حالا لابد محمد صدر آشکارا و محمد خاتمی در نهان، او را قانع کردهاند که «میل یار به تست، غنیمت دان فرصت را» که بار دیگر زنگ ولایت بر بام ما به صدا در میآید. شنیدم جناب دکتر وزرایش را هم با مشورت دو سید (خاتمی و صدر و یک عمامه سفید یعنی روحانی) و البته توصیههای روسای ستاد «سیدجعفر پیشهوری پرست» خود و آنکه در سلماس تندیس حضرت فردوسی را خلخالیوار پایین کشید، انتخاب کرده است. فعلا جناب برادرخوانده جان کری، جناب جواد ظریف ردای وزارتخارجه را در مزونها پُرُو میکند.
اینک به پرده آخر نمایش تعزیه نزدیک میشویم. این فقط مجرمترین «مصطفی پورمحمدی» است که زبان به عتاب گشوده که هم اطلاعاتی است، هم در مقام قاضی شریح نشسته (همان قاضی که حکم بغی و نفاق و ارتداد یاران حسین و به روایتی خودش را صادر کرد) رئیس بازرسان ولایت بوده و عامل قتل صدها جوان و پیر که مدعی است هم مثل آدام اسمیت اقتصاددان است و هم سهروردیوار اهل شمع و چراغ و عرفان و فلسفه؛ چنین تحفهای بلا نظیر در جهان است و صاحب جادوی ضمیر که به اشارتی مشکلات کشور را حل میکند.
نامزدهای محله ما در انتخابات چهارم ژوییه پزشک و قاضی سابق و وکیل لاحق و کارمند شهرداری و مدیر آبرسانی و خواننده سابقاند. هیچیک صاحب کرامتی نیستند و معجزه نمیکنند بلکه با مطالعه و برنامه به میدان آمدهاند.
نامزدهای ریاستجمهوری در وطن ما همگی ذوبشده در ولایت رهبرند و به جز یکی، الباقی دارای پروندههای فساد و جنایت بسیار و جالب اینکه آن به قولی نیالوده، بیشتر از بقیه کتاب دعا به دست دارد و جذب در ولایت و جمع با رهبر است.
در چنین فضایی، بیایید لحظاتی خود را در جایگاه هموطنانی بگذاریم که روز جمعه نخست باید تصمیم بگیرند آیا در شعبدهبازی دیوید کاپرفیلد سیدعلی شرکت کنند و فقط هورا بکشند یا از صحنه بالا بروند و تبدیل کردن کبوتر به موش آقا را به عینه و به شکل ملموس تجربه کنند؟
گزینههای سختی است. از ما چند میلیون در این سوی خانه پدری، برخی چهرههای شناخته شده مرتبط با جمهوری اسلامی و احتمالا بعضی از چپهای سابق و صادراتیهای پس از جنبش مهسا، برای رای دادن جلو کنسولگری حاضر خواهند بود، اما هشتاد نود درصد تبعیدیهای بالقوه و بالفعل نهتنها در رایگیری شرکت نمیکنند، بلکه در صف مخالفان روبروی صف ذوبشدگان به تظاهرات خواهند پرداخت.
معمولا وقتی ما این سوی جهان رای میدهیم، شخصیت نامزد، برنامههای حزبش، راستیآزمایی او با نگاه به گذشته و حالش و سرانجام برخوردهای رسانه ای او معیار انتخاب ما است. در خانه پدری اما راستیآزمایی کسانی که با دروغ پیوندی بنیادین دارند، با نگاه به کدام شخصیت و حزب میسر است؟
آیا برخوردهای رسانهای نامزدهایی که حتی در جمع چهار اصولگرایشان یک واژه همدلی نمییابی، برای قانع کردن رایدهندگان به یکی از آنها یا «یک و یک بعدی»، مسعود خان و آقامصطفی، کافی است؟
من پنج گزینه از نمایش رسانهای آقایان را برگزیدهام:
مصطفی پورمحمدی: «حفظ موضع انقلابی و عدالتخواهی سابقهای پاک و عاری از فساد میخواهد. هرچه حواشی فرد بیشتر باشد، دولت و ملت بیشتر گرفتار سنگلاخهای این مسیر دشوار خواهند شد.»
«سردار دکتر» محمد باقر قالیباف: «برای مبارزه با فساد که منافع ملی کشور است، نیازمند انسجام سیاسی، فرهنگ کار و تلاش و فرهنگ تولیدیم و فردی میتواند چنین شرایطی را مدیریت کند که رئیسجمهوری قوی با قابلیت اجرا باشد و بداند که تصمیمسازی را باید به نخبگان جامعه بدهد.» (یعنی من)
مسعود پزشکیان، نماینده مجلس و نامزد به اصطلاح اصلاحطلب: «تصمیم قطع اینترنت را شورای عالی امنیت ملی گرفت که سعید جلیلی و محمدباقر قالیباف دو نامزد اصولگرای دیگر در آن حضور داشتند. عامل اصلی تورم در کشور دولت است، اصلاح رابطه با دنیا برای رسیدن به رشد اقتصادی هشت درصدی الزامی است.»
سعید جلیلی: «دولت شهید رئیسی طوری کار را پیش برد که آمریکاییها به شکست تحریم حداکثری اعتراف کردند. امروز شعار زن، زندگی، آزادی نقطه قوت ما است که دشمن با آگاهی به این مسئله حمله میکند؛ بنابراین عرصهای که امروز دشمن بر آن کار میکند، به طور حتم نقطه قوت و اتکای ما است. طی ۲۰ سال اخیر کشور به پیشرفتهای چشمگیر و موفقیتهای بزرگی دست یافته که در حوزه نانو، هستهای، پتروشیمی و نظامی نمونه آن را میبینیم و دشمن نیز به آن اعتراف کرده است.»
علیرضا زاکانی: «مشکل اساسی اقتصاد ایران در کنار تجویزهای اقتصادی آمریکا این است که مردم ریالی درآمد کسب میکنند اما با مسیری که ما تنظیم کردهایم، دلاری خرج میکنند. عدهای با فساد اقتصادی دارند سفره مردم را روزبهروز کوچکتر میکنند. ما در دو سال گذشته بیش از ۱۳۰ هزار میلیارد تومان امکانات خود را در شهرداری تهران برگرداندیم.»
دلم به وسعت همه ابرهای جهان گرفته است. برادران و خواهران و فرزندانم برای یک کیلو گوشت حسرت ماهیانه میکشند و آقایان نامزدهای ریاستجمهوری میچاپند و شعار میدهند و ماهی یک بار نماز ظهر را در قفای خامنهای و عصرانه را در خدمت «آقا مجتبی» صرف میکنند.