در اقدامی بیسابقه در جمهوری اسلامی، «علیرضا اعرافی»، از شاگردان مذهبی «علی خامنهای» که عضو فقهای شورای نگهبان و مجلس خبرگان رهبری است، در روسیه با مقامهای این کشور دیدار کرده و گفته که ایران علاقهمند همکاری گسترده با روسیه است.
دیدارهای اعرافی در مسکو با همراهی «کاظم جلالی»، سفیر جمهوری اسلامی در روسیه بوده و نوع ملاقات و تشریفات حاکم بر آن و پوشش رسانهای آن فراتر از حضور یک عضو شورای نگهبان است که در سلسله مراتب مشابه سیاسی، میتوان او را همانند مثلا عضو انتصابی مجلس سنا در دیگر کشورها دانست.
اعرافی ۶۵ ساله از جمله شخصیتهای جمهوری اسلامی است که با چراغ خاموش در حال مطرح شدن در میان خواص حکومت ایران است. در جلسهای که روزهای چهارشنبه در هر ماه در دفتر خامنهای با حضور رهبر برای گپوگفت درباره مسائل شرعی و چالشی فقهی برگزار میشود، مدیریت جلسه با اعرافی است که نشانه مهمی از توجه و اعتماد خامنهای به این شیخ کمترشناختهشده برای افکار عمومی است.
در شرایطی که تصور میشد موضوع جانشینی «علی خامنهای» ۸۵ ساله با نشاندن «ابراهیم رئیسی» از تولیت آرامگاه امام هشتم شیعیان تا ریاست قوه قضائیه و سپس ریاستجمهوری حلوفصل شده، مرگ ناگهانی او در سقوط هلیکوپتر، یک بار دیگر این سوال کلیدی را مطرح کرده که پس از مرگ خامنهای آینده رهبری جمهوری اسلامی در دست چه کسی خواهد بود؟
چند روز پیش از مرگ رئیسی، «علیرضا مرندی»، پزشک مخصوص او که زمانی هم وزیر بهداشت جمهوری اسلامی بوده، در اقدامی بیسابقه درباره موضوع محرمانه سلامت جسمی خامنهای گفت و وضعیت پزشکی او را فوقالعاده توصیف کرد: «خداوند به جمهوری اسلامی و همه ما لطف بزرگی کرده که ایشان را در سلامت نگه داشته است.»
مرندی درباره سلامت که خامنهای گفته « اصلا به سنشان نمیخورد، خیلی کار میکند» و در «کارهای کشور از داخل و خارج، آخرش ایشان باید تصمیم بگیرند یا به ایشان گزارش میشود.»
در زمان حیات «روحالله خمینی» تا فروردین ۱۳۶۸ یعنی دو ماه پیش از مرگ او، روشن بود که جانشین موسس جمهوری اسلامی، «حسینعلی منتظری» است اما با برکناری ناگهانی او، سرانجام رهبری فقط دو ماه نامشخص بود. یعنی ۱۴ خرداد که مجلس خبرگان برخلاف قانون اساسی و در تضاد با وصیتنامه خمینی، خامنهای ۵۰ساله را در میان مخالفت خود او به رهبری انتخاب کرد. قانون اساسی سال ۱۳۵۸ جمهوری اسلامی مرجعیت را شرط رهبری می دانست و خمینی هم در وصیتنامهای که خود خامنهای قرائت کرده بود ذکر کرده بود که جز صوتوتصویر و دستخط او که به تایید کارشناسان رسیده باشد، هیچ نقلقولی را به او منسوب نکنند.
«اکبر هاشمی رفسنجانی»، در همان مجلس خبرگان نقلقولی را به خمینی نسبت داد که بر اساس آن، خامنهای را جانشین مناسبت خود میدانسته و خبرگان برخلاف قانون اساسی به رهبری خامنهای رای داد در حالی که شرط مرجعیت را نداشت.
۳۵ سال از آن روزها سپری شده و اینک رهبر ۸۵ ساله که نشانههای پیری در آن هویدا است، بدون جانشینی است که افکار عمومی از آن اطلاع داشته باشد. به گفته سخنگوی مجلس خبرگان که ۸۸ کرسی دارد، کمیسیونی در این مجلس که متشکل از ۳ نفر است، فهرستی از افرادی را که میتوانند جانشین خامنهای باشند، به او داده و احتمالا افرادی که از این اسامی اطلاع دارند، به عدد انگشتان دو دست نمیرسد.
به همین دلیل است که نشانهها در اینکه ممکن است خامنهای به چه کسی برای بعد از خود تمایل داشته باشد، در این ساختار بسته و همه چیز محرمانه، اهمیت فوق العادهای دارد. این نشانهها درباره «علیرضا اعرافی»، روزبهروز بیشتر میشود، فارغ از اینکه او انتخاب نهایی برای سومین رهبر جمهوری اسلامی باشد یا نه.
اعرافی از نظر سلسله مراتب حوزوی، «آیتالله» خوانده میشود، لقبی که رئیسی پس از ریاستجمهوری هم از خامنهای دریافت نکرد و خود خامنهای هم پس از انتخاب به رهبری، با اما و اگر فراوان آن را برای خود به کار برد. حوزه علمیه قم درباره آیتالله خواندن او دستکم در سال ۱۳۶۸ توافق نظر نداشت.
در سال ۱۳۹۰ خامنهای او را به عنوان عضو حقیقی شورای عالی انقلاب فرهنگی منصوب کرد. اعرافی دارای تحصیلات حوزوی و دانشگاهی است و در حوزه علمیه قم تحصیل کرده و به عنوان یکی از اعضای شورای عالی حوزههای علمیه و رییس سابق مرکز جهانی علوم اسلامی (که اکنون به دانشگاه یا جامعهالمصطفی تغییر نام داده)، فعالیت داشته است.
این مرکز به انتشار و ترویج آموزهها و ایدئولوژی شیعی در سطح جهان میپردازد و بابت پخش ایدئولوژی جمهوری اسلامی در استفاده از مذهبیهای پرورشداده در سازمان شبهنظامی در منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا، از سوی ایالات متحده تحریم شده است.
دیدگاه او درباره حوزههای علمیه مشابه افکار خامنهای است. اعرافی میگوید «با توجه به جایگاه مهمی که حوزه دارد همواره مورد آسیب و تهدید از سوی دشمن قرار دارد و همواره سرویسهای امنیتی بر روی حوزه و قم متمرکز هستند.»
در زمانهای که روحانیون مستقل شیعه معتقدند که در جمهوری اسلامی به خصوص در دوره خامنهای، حوزههای عملیه وابسته و گوشبهفرمان حکومت شدهاند و استقلال تاریخی خود را از دست دادهاند، اعرافی معتقد است «حوزه انقلابی در همراهی با نظام و ولایت فقیه پیشگام است.»
از ۸ سال پیش، اعرافی به عنوان مدیر حوزههای علمیه سراسر کشور منصوب شده است. این موقعیت یکی از بالاترین مقامها در سلسله مراتب شیعی ایران است که غیر از ثروت سرشاری که بابت دریافت شهریه وعواید مذهبی دارد، صاحب نفوذی انکار نشدنی در ساختار مذهبی حکومت است.
مقام دیگری که به اعرافی نفوذ دوچندانی می دهد، امامت جمعه قم، مهمترین شهر مذهبی ایران پس از مشهد است. این مقام را چه کسی منصوب میکند؟ آیتالله علی خامنهای که به نوشته مجله «پاسدار اسلام»، یک بار در ماه در روزهای چهارشنبه به سرپرستی او میزبان روحانیون و بحثهای شرعی است. اعرافی همه این موقعیتها را در دهه ۱۳۹۰ کسب کرده است. ۴ حکم انتصاب مهم از سوی خامنهای در ۸ سال.
پس از درگذشت «محمد مومن»، از اعضای پرنفوذ شورای نگهبان، اعرافی مسوول بررسی صلاحیت داوطلبان نامزدی انتخابات مجلس خبرگان شد و این ماموریت را در جریان انتخابات ششمین دوره مجلس خبرگان که دو ماه پیش از مرگ رئیسی برگزار شد، انجام داد. اعرافی اکنون خود عضو مجلس خبرگان رهبری و یکی از نایبرییسان آن است. جاییکه حتی اگر رهبر خارج از آن مشخص شود، نقشی نمادین در تعیین و انتخاب جانشینی خامنهای نزد افکار عمومی دارد.
برای اولینبار از زمان تاسیس جمهوری اسلامی، هیچکدام از سران سه قوه یعنی رییس مجلس شورای اسلامی و قوه قضائیه عضو این مجلس تعیین حاکم بعدی نیستند. رئیسی هم که بود پیش از تشکیل دوره ششم این مجلس، کشته شد.
در نزد افکار عمومی ایران اکنون مجتبی دومین پسر خامنهای بخت اول جانشینی پدر است. طرحی که «میرحسین موسوی»، رهبر معترض از حبس خانگی که خواستار سرنگونی جمهوری اسلامی و تغییر قانون اساسی است، به تندی از آن انتقاد کرده است.
حامیان جانشینی مجتبی خامنهای استدلال میکنند که سنت شیعه اجازه رهبری موروثی را در مفهوم امامت میدهد. اما کارشناسان دینی مخالف این برداشت، معتقدند که امامان منصوب خداوند هستند، در حالیکه در عصر غیبت، ولی فقیه به عنوان جانشین امام، توسط نمایندگان مردم انتخاب میشود و بنابراین نمیتواند موروثی باشد.
رهبری احتمالی او بیچالش نیست و احتمالا مخالفان جدی در حکومت دارد که اکنون به ضرورت، خاموش و کم صدا هستند. این افراد ممکن است کسانی از بیت خمینی هم باشند که اکنون با اداره تولیت بنیانگذار جمهوری اسلامی، ثروت و نفوذی فراوان خود را کمابیش حفظ کردهاند. در اوج بحران مشروعیت حکومت آیا سپردن رهبری به فردی که نمیتواند بیعت و موافقت اکثریت حکومت را به ضرب حمایت احتمالی سپاه پاسداران جلب کند، بهصلاح است؟
بر خلاف مجتبی، فرزند رهبر جمهوری اسلامی، احتمالا افرادی همچون رئیسی که عمر او را همراهی نکرد یا اعرافی که اکنون در میان الیت جمهوری اسلامی روزبهروز مطرحتر میشود، موقعیت راحتتری برای به دست گرفتن کرسی سومین رهبر جمهوری اسلامی در اختیار داشته باشند.