استقرار سامانه گنبد آهنین آمریکا در اسرائیل و سامانه پدافند هوایی پیشرفته روسیه در ایران به توازن قدرت منجر شده است
درگیری که از اکتبر گذشته میان دو قطب منطقه، جمهوری اسلامی ایران و اسرائیل، آغاز شد، به شکلگیری تغییرات عمدهای در سطح منطقه و جهان منجر شد. اکنون در حالی که کشمکش جمهوری اسلامی و اسرائیل وارد مرحله گستردهتر و خطرناکی شده است، هر دو طرف متخاصم از موضع خود دفاع میکنند و سعی میکنند با بهرهجویی از بحران طرف مقابل را تضعیف کنند.
در این درگیری گسترده، اسرائیل بدون توجه به خطرات و پیامدهای احتمالی، قویتر و خشنتر وارد کارزار شده است. کشتن اسماعیل هنیه، رییس دفتر سیاسی حماس و مذاکرهکننده ارشد این جنبش که کلیه هنجارهای متعارف میان دشمنان متخاصم را زیر پا گذاشت، تنها یک نمونه از اقدامهای اسرائیل است، بهویژه اینکه ترور هنیه در خاک ایران و در نخستین روزی صورت گرفت که رییسجمهوری جدید جمهوری اسلامی کارش را آغاز کرد. همچنین حمله به ساختمان کنسولگری جمهوری اسلامی ایران در دمشق و کشتن فرمانده ارشد سپاه پاسداران در خارج از قلمرو ایران، اقدام دیگری بود که قوانین بینالمللی را نقض کرد. هرچند اسرائیل اصرار دارد که ساختمان یادشده از مصونیت دیپلماتیک برخوردار نبوده است، اما هدف قرار دادن کنسولگری نقض آشکار هنجارهای بینالمللی است. علاوه برآن، با ادامه عملیات نظامی در نوار غزه، ساکنان نوار غزه در معرض کشتار و ویرانی بیسابقهای قرار دارند.
اکنون این پرسش مطرح میشود که در درگیری کنونی چرا اسرائیل به دنبال آن است تا خود را قویتر، جسورتر و خشنتر نشان دهد؟ نتانیاهو در مصاحبهای که با مجله تایم داشت گفت: «عمدهترین هدف از جنگ تلاش برای بازگرداندن اصل بازدارندگی اسرائیل است.» درواقع، اسرائیل با حملات مستقیم به قلب ایران روند حاکم بر سیاست جنگ منطقهای را، که در طول چند دهه گذشته به درگیری با گروههای نیابتی جمهوری اسلامی در منطقه محدود میشد، کنار گذاشت. در عین حال، حملات اسرائیل به گروههای نیابتی جمهوری اسلامی خشونتآمیزتر شد. اسرائیل با حمله به مواضع حوثیهای یمن بندر حدیده را که تنها بندر فعال در کنترل شبهنظامیان حوثی بود فلج کرد، دهها مخزن نفت را به آتش کشید و جرثقیلهای حمل بار را منهدم کرد.
در مقابله با حزبالله، اسرائیل در عملیاتهایی که برتری فنی و اطلاعاتیاش را نشان میدادند، برجستهترین رهبران حزبالله را از میان برد و شمار زیادی از رهبران حماس را در بیروت، تهران و نوار غزه ترور کرد.
مهمترین نکته قابل توجه این است که بهرغم خسارتهای وسیع ناشی از جنگ، بنیامین نتانیاهو همچنان اسرائیل را رهبری میکند. در حالی که شمار نیروهای اسرائیلی کشتهشده در جنگ غزه از مجموع تلفات اسرائیل در جنگ ۱۹۶۷، جنگهای فرسایشی و جنگ ۱۹۷۳ بیشتر است، نتانیاهو هنوز از حمایت گسترده مردم اسرائیل برخوردار است.
سیاست جدید اسرائیل بر پایه زور بیش از حد، انتقام نامحدود، شجاعت و بیپروایی متمرکز است و این روند میتواند منطقه را به سمت جنگ گستردهای سوق دهد.
دلیل منطقی این تغییرات و رفتارها، حمله هفتم اکتبر حماس است که اسرائیل آن را تهدیدی وجودی تلقی کرد و همین امر تلآویو را بر آن داشت تا با حمله به نوار غزه درصدد بازگرداندن نفوذ و حیثیت اسرائیل برآید. البته نگرانی اسرائیل از یک تهدید وجودی تنها ناشی از وقوع عملیات طوفانالاقصی نبود، بلکه تلاشهای چندین ساله جمهوری اسلامی و موفقیت آن در محاصره قرار دادن اسرائیل، تلآویو را به ترس و نگرانی واداشت. جمهوری اسلامی ایران اسرائیل را از شرق ازطریق عراق، از شمال ازطریق سوریه و لبنان، از داخل بهواسطه حماس در نوار غزه و حتی در کرانه باختری و از جنوب بهواسطه حوثیها در محاصره قرار داد. بنابراین، حمله بزرگ اکتبر را میتوان ناشی از اعتماد حماس به قدرت روزافزون جمهوری اسلامی دانست.
تردیدی نیست که جنگ کنونی سرانجام برای چند سال متوقف خواهد شد، اما ادامه فشارهای ناشی از محاصره جمهوری اسلامی، گزینههای اسرائیل را دشواتر خواهد کرد. اسرائیل به رویارویی مستقیم با جمهوری اسلامی یا دادن امتیازات بزرگ منطقهای به تهران ناگزیر خواهد شد، زیرا گزینه سلاح هستهای که تنها در یک جنگ ویرانگر قابل استفاده است و یا رسیدن نیروهای وابسته به جمهوری اسلامی به دروازههای بیتالمقدس تصوری غیرواقعی است.
نتانیاهو قصد دارد جنگ را تا سالگرد حمله حماس، که دو ماه دیگر است، ادامه دهد، اما تلاشهای واشینگتن او را به پذیرش پایان جنگ در غزه متقاعد خواهد کرد. حتی به فرض اینکه جمهوری اسلامی و حزبالله حمله تلافیجویانهشان را علیه اسرائیل آغاز کنند، بحران ممکن است به سمت راهحل سیاسی سوق پیدا کند نه برعکس آن، زیرا اسرائیل و جمهوری اسلامی میدانند که خطر تشدید تنش در ابتدا محدود است اما با تبادل حملات دو طرف چنان افزایش میباید که از کنترل خارج میشود.
با اینکه درگیریهای اخیر محدود به منطقه بود، اما روسیه نیز در این هفته با ارسال تسلیحات دفاعی به ایران وارد میدان درگیری شد. سفارش پوتین به خویشتنداری در پاسخ به اسرائیل و تلاش برای جلوگیری از تلفات غیرنظامیان، درواقع اعلام ورود مسکو به میدان جنگ است، درست همانطور که در گذشته نیز در جنگ سوریه شرکت کرد.
روسیه اهداف متفاوتی در این جنگ دارد. این کشور نه با جمهوری اسلامی ایران است و نه علیه اسرائیل، آنچه میخواهد گسترش دامنه بحران در شرق آسیا، خاورمیانه و آفریقا است تا واشینگتن را برای توقف جنگ در اوکراین تحت فشار قرار دهد. البته استقرار سامانه گنبد آهنین آمریکا در اسرائیل و سامانههای پدافند هوایی پیشرفته روسیه در ایران به توازن قدرت منجر شده است، اما درنهایت وضعیت کنونی مستلزم تلاش برای دستیابی به راهحلی مسالمتآمیز برای جلوگیری از خطرات تشدید تنش و اشتباهات مهلک در عملیات نظامی است که ممکن است به جنگ منطقهای بزرگ و همهجانبهای منجر شود.
برگرفته از روزنامه الشرقالاوسط
ایندیپندنت فارسی