برای بسیاری این پرسش مطرح شده است که چرا علی خامنهای، رهبر جمهوری اسلامی، راه مسعود پزشکیان را برای رسیدن به ریاست قوه مجریه هموار کرد. منشا این پرسش رد صلاحیت نشدن پزشکیان برای ریاستجمهوری در سال ۱۴۰۳ است، در حالی که او در دورههای قبل رد صلاحیت شده بود.
پزشکیان بدون سد و مانعی از سوی وفاداران درگاه خامنهای مثل محمدباقر قالیباف و سعید جلیلی که همه امکانات دولتی و تبلیغاتی را در اختیار داشتند، به این مقام رسید.
این به آن معناست که خامنهای کسی را بر پزشکیان ترجیح نمیداده است؛ بر خلاف سال ۱۳۸۸ که خامنهای، محمود احمدینژاد را بر رقبایش مهدی کروبی و میرحسین موسوی ترجیح داد.
پزشکیان خود به صراحت گفته است بدون حمایت خامنهای نام او از صندوقها بیرون نمیآمد.
رمز این رویکرد خامنهای، سیاست دهه شصتی پزشکیان است. این سیاست با گرایش اخیر خامنهای در جهت بازگشت به دهه ۶۰ انطباق دارد.
اما سیاست دهه شصتی چیست؟
این سیاست هفت ویژگی دارد که در سخنان مکرر پزشکیان در مناظرهها و جلسات دفاع از کابینهاش در مجلس منعکس شده است.
محوریت ولی فقیه
پزشکیان بر خلاف اصلاحطلبان و بخشی از اسلامگرایان شریعتمدار، تفاوتی میان خمینی و خامنهای از حیث جایگاه ولی فقیه قائل نیست.
او بر این اعتقاد است که: «التزام به قانون اساسی، اهداف سند چشمانداز، سیاستهای کلی مصوب مقام معظم رهبری و تحقق برنامه هفتم توسعه، محورهای همگرایی میان دولت و سایر قوا و ارکان نظام خواهد بود.»
این همان رویکردی است که چپ و راست نظام در دهه ۶۰ نسبت به خمینی داشتند. البته بعید است پزشکیان خامنهای را فرهمند ببیند اما او را در همان جایگاه قانونی ملاحظه میکند.
علاوه بر این، او خود را «مالک اشتر خلیفه» تصور میکند: «رسالت دولت چهاردهم همان رسالت مالک اشتر در حکومت است.»
حق و عدالت ایدئولوژیک
تصوری که پزشکیان از دو مفهوم حق و عدالت دارد، کاملا در چارچوب فهم و گفتمان اسلامگرایان و حتی مارکسیستها از این دو مفهوم در دهههای ۵۰ و ۶۰ خورشیدی جای میگیرد.
حق در این تصور، حقوق شهروندی و بشر و حتی حقوق اساسی افراد نیست. حق، لطفی است که حکومت در تامین نیازهای اولیه مثل غذا و مسکن به شهروندان میکند. آزادی مذهب در چارچوب این حق وجود ندارد. پزشکیان هرگز نگفته که بیدینها و بهائیان حقی برای انجام وظایف دینی یا اعتقادی خود دارند، مسیحیان تبشیری را نمیتوان تعقیب کرد و به اهل سنت باید اجازه تاسیس مسجد در شهرهای بزرگ داد.
حقی که پزشکیان از آن صحبت میکند، حق آزادی پوشش و حقوق ابتدایی افراد در آزادی بیان، تشکل، تجمع و رسانه نیست. حق در نگاه او آن چیزی است که حکومت دینی برای شهروندان لحاظ میکند.
عدالت نیز دقیقا همین وضعیت را دارد: پزشکیان معتقد نیست که اسلام و حکومت دینی را بر اساس عدالت میتوان سنجید، بلکه هر آنچه حکومت دینی بر اساس اسلام میکند، عین عدالت است و تنها در چارچوب درون دینی میتوان عادلانه بودن حکومت را سنجید.
اسلام او نیز اسلام متنی -قرآن و نهجالبلاغه- است و نه اسلام تاریخی و قرائت خاصی که اقشار مختلف از آن دارند.
عدالت اجتماعی پزشکیان رنگ و بوی سوسیالیستی دارد: آموزش عمومی و بیمههای بهداشت دولتی.
نگاه اخلاقی سنجشناپذیر به سیاست
پزشکیان در چهار دهه اخیر حتی یک گام فراتر از آموزههای سیاسی اسلامگرایان دهه شصتی نرفته است.
او مشکلات سیاسی موجود را به «هوای نفس» افراد نسبت میدهد: «آنچه باعث میشود هوای مردم را نداشته باشیم هوای نفس است.»
اما هیچ روشی برای سنجش این که مقامها از روی هوای نفس تصمیم میگیرند یا «قصد قربت الهی» داشتهاند، وجود ندارد؛ بر خلاف گردش نخبگان، شفافیت، حق برابر مشارکت، رقابت سیاسی و نفی نظارت استصوابی که قابل اندازهگیریاند.
بنابراین روشی برای تصحیح خطاها باقی نمیماند و تنها موعظه، آن هم یک طرفه از سوی مقامها، برای مردم و نه بالعکس باقی میماند.
این عین حکم عادل بودن امام جماعت است که نمازگزاران راهی برای تشخیص آن ندارند و باید فرض کنند که این «ملکه» شکل گرفته چون آن فرد دورهای در حوزه علمیه بوده یا لباس روحانیت بر تن دارد.
در بسیاری از موارد نیز هر گونه خطا و دروغ امام جماعت نمیتواند این ملکه را بزداید.
پزشکیان با همین دیدگاه دهه شصتی به سراغ تقوی میرود: «کسی که روندها و مسیرها را تحلیل کرده باشد، اگر تقوا داشته باشد باعث شده راه خلاف نرود و تصمیم درست بگیرد.»
مردم چگونه میتوانند تقوای رهبران خود را بسنجند؟ چنین دستگاه تقواسنجی را خدا هم نیافریده است.
حکومت در مقام والد و هادی
در سخنانی که پزشکیان در مورد رابطه حکومت و مردم دارد، حاکمان را در مقام هادی و والد و معصوم قرار داده و مردم را در مقام صغیر و خطاکار و نیازمند به هدایت.
پزشکیان به مردم توصیه نمیکند اهل مطالبه و طلبکار از حکومت و قدرتمند باشند -مثل شهروندی که نخستوزیر بریتانیا را از میخانه (بار) خود بیرون کرد- بلکه به حکومت توصیه میکند از خطای مردم، احتمالا بیحجابی یا انتقاد از مقامها، بگذرد: «همانطور که دوست دارید خدا از شما بگذرد شما هم از خطای مردم بگذرید.»
مردم چه خطایی کردهاند که پزشکیان در روز ارائه برنامههایش به مجلس از حکومت میخواهد از آنها بگذرد؟
این حکومت بوده که در ۴۵ سال گذشته مدام خون ریخته، منابع عمومی را تاراج کرده و در کسب و کار زندان و شکنجه بوده و حتی از خانوادههای داغداران انتقام گرفته است.
پزشکیان در این موارد ناظران را به یاد اسدالله لاجوری میاندازد.
وکیل وصی مردم
نسل انقلاب ۱۳۵۷ بدون استثنا خود را نماینده مردم و نه قشر و جمعیتی خاص میدانستند؛بدون آن که کسی چنین وکالت و وصایتی را به آنها واگذار کرده باشد.
آنها با همین احساس نمایندگی بود که براندازی حکومت پهلوی با ترور و بمبگذاری را مشروع دانسته و بعد از پیروزی، نیازی به برقرار کردن رابطه ارگانیک با اقشار عمومی نمیدیدند.
بنا بر این تصور، جامعه یعنی یک توده بیشکل که قدرتمندان میتوانند آن را نمایندگی کنند.
بر اساس همین طرز فکر است که پزشکیان میگوید: «وظیفه ما، انعکاس صدای بیصدایان و بیپناهان و محرومان و طردشدگان و حاشیهنشینان و کسانی است که تریبونی برای بیان خواسته خود ندارند.»
او کجا صدای این افراد بوده است؟ کجا مردم او را وکیل خود کردهاند؟ در نظامی سیاسی با مهندسی انتخابات؟
بیاهمیتی مسیر و نتیجه
پزشکیان میگوید: «ما برای خدمت به این مردم آمدیم نه برای حکومت به آنان.»
این از ادعاهای غیرقابل اثبات است؛ به خصوص برای کسانی که نمیگذارند مردم در انتخابات آزاد و رقابتی، حاکمان خود را تغییر دهند.
در نقد این گفته، به پزشکیان میتوان گفت: «نیت شما اهمیتی ندارد. مقامی که دارید، مسیری که مقامتان را کسب کردهاید و تصمیماتی که میگیرید اهمیت دارد.»
در نهایت کار شما بر اساس عملکرد شما سنجیده میشود. جمهوری اسلامی هر کاری که در ایران کرده نتیجهاش خدمت به مردم نبوده است.
حل تنش درون قشر حاکم و نه شکاف دولت-ملت
پزشکیان اصولا شکاف فزاینده دولت-ملت را نمیبیند و تنها متمرکز بر تنشهای درون قشر حاکم است: «در حقیقت عدم وحدت و انسجام یعنی پرتگاه آتش. ما باید کاری کنیم که وحدت و انسجام در کشور صورت بگیرد. الان بزرگترین مشکل ما عدم وحدت و انسجام است.»
خیال او از آن شکاف فزاینده راحت است چون حکومت با قوای قهریه از تاثیرگذاری آن میکاهد.
اما قوای قهریه راهحل تنش درون حکومتی نیست. رانت و امتیازات نیز ظاهرا خیلی موثر نیست. پزشکیان در واقع به دنبال تضمین بقای حکومت تمامیتخواه موجود است و نه کسب رضایت مردم برای تلائم (سازواری، سازگاری) شکاف گفته شده.