بیانیه +۳۶۰ نفر از دانشگاهیان، هنرمندان، نویسندگان و کنشگران سیاسی و مدنی، برای صلح، آزادی و دموکراسی در مورد جنگ در خاورمیانه را خواندم و به خود گفتم این نیز بگذرد. اگرچه حداقل برای نگارنده اکثریت اسامی ناشناس بودند و حقیقتا نمی دانم چه تعداد از آنها واقعی و چه تعداد احتمالا فئیک هستند, اما اسامی تعدادی فعال شناخته شده نیز در میان لیست وجود داشت که بدین گونه “دلواپسی” خود را ابراز کرده بودند. این بیانیه مرا به یاد “بیانیه هنرمندان دلواپس حکومتی علیه تحریم ها” انداخت که ۶ سال پیش صادر شد. در آن زمان در مقاله ای تحت عنوان “سخنی صادقانه با هنرمندان دلواپس بر علیه تحریم ها” نوشتم و از علل دل نگرانی آنها پرسیدم. سال گذشته در نوشتار مفصلی بنام “چرا رژیم همه عوامل خود را در دفاع از حماس بسیج کرده؟”
به شگرد صادراتی های رژیم و اپوزیسیون فیک (قلابی) پرداختم و تاکید کردم “بحث هرگز طرفداری از اسرائیل و نادیده گرفتن هزاران کشته در غزه و رنج بیشمار مردم بیگناه غزه نیست. زیرا همان گونه که تاکید کردم کشتن انسان های بی گناه محکوم است. اما فاجعه در مورد بخشی از به اصطلاح اپوزیسیون (کاذب) است که در عمل طرفدار یک گروه تروریستی بنام حماس هستند که توسط قاتلین آرمیتاها, مهساها, نیکاها و خدانورها تغذیه و تجهیز می شوند و در جبهه حزب الله, جهاد اسلامی, حشد الشعبی, حوثی ها و زینبیون و فاطمیون و یگان ویژه و سپاه قرار دارند”.
بعد از مقاله سال پیش نگارنده, یک جمع ۸۰ دلواپس (The usual suspects) که اکثریت آنها در لیست بیانیه +۳۶۰ نفری اخیر هم هستند بیانیه مشابهی برای آتش بس فوری و بدون قید و شرط در غزه بیرون دادند. بلافاصله ناچار شدم در مقاله ای به نام “یک سوال مهم از ۸۰ تن دلواپس” ضمن مخالفت خود با جنگ و خونریزی این سوال مهم را از هموطنان پرسیدم: ” با توجه به اینکه دو گروه تروریستی حماس و جهاد اسلامی مخالف موجودیت اسرائیل هستند و عملا آن را ثابت کردهاند و جزو موانع اصلی بر سر راه تشکیل دولت فلسطین میباشند، پیشنهاد عملی این جمع “برادران و خواهران و رفقا” برای از میان برداشتن این موانع چیست؟ زیرا بدون ارائه چنین راه حلی، شوربختانه اسرائیل با آتش بس و یا تشکیل کشور فلسطینی موافقت نخواهد کرد”. صد البته جوابی نداشتند که بدهند.
حال همان جماعت با انتشار نسخه دوم بیانیه و امضاهای بیشتر (دقیقا مثل سال گذشته) به نوعی از حماس و جهاد اسلامی و حزب الله و جمهوری اسلامی دفاع غیر مستقیم کرده اند. بخاطر ندارم که عِرق ملی و انسانی این هموطنان در مقابل کشتار قریب به ۶۰۰ دختر و پسر ایرانی در جنبش مهسا توسط جمهوری اسلامی در بیانیه ای مشترک تبلور پیدا کند. زیرکانه سکوت اختیار کردند. شاید لازم باشد اینگونه بیانیه ها را باید از انتها به ابتدا خواند. وانگهی واکنش منفی اکثریت هموطنان به بیانیه این جماعت که اسب را گم کرده و پی نعلش می گردند نشان می دهد که اینان هم از گندم ری افتاده اند و هم از خرمای بغداد.
سازماندهی و بسیج این جماعت (که نمی دانم چطور همدیگر را پیدا می کنند) در اکتبر سال گذشته دقیقا مثل بسیج آنها در اکتبر امسال بود. در اکتبر سال گذشته نیز مقاله ای با تیتر “چرا رژیم همه عوامل خود را در دفاع از حماس بسیج کرده؟” نوشتم و تلاش نمودم برای این سوال پاسخی پیدا کنم. بیانیه شاخه نظامی حماس بعد از کشته شدن پاسدار زاهدی در کنسولگری ایران در دمشق به نقش برجسته ایران و زاهدای (دوره البارز فی معرکه طوفان الأقصى) در عملیات “سیل الاقصی”تاکید کرده بود. در نتیجه این جنگ را جمهوری اسلامی در ۷ اکتبر سال پیش آغاز کرد. ولی در بیانیه های دلواپسان اعم از صادق و صادراتی اشاره ای به ماهیت و نقش رژیم در جنگ افروزی نشده است. چرا؟ امیدوارم بجای حمله و تکفیر منتقدان و حتی پرسشگران, به سوالات اساسی پاسخ بدهند. نکته مهم دیگر اینکه همانگونه که در گذشته بارها تاکید کرده ام بنده هرگز جنگ طلب نبوده و نیستم. لذا طرح پرسش مشروع نباید تعبیر به حمایت از خشونت و جنگ طلبی شود. زیرا خشونت و جنگ طلبی بخشی از سرشت و ژنتیک (DNA) جمهوری اسلامی است.
کلام آخر: بنده برخی از این دلواپسان و امضا کنندگان را سالهاست بعنوان “اپوزیسیون” از نزدیک میشناسم و برخی دیگر را بیش از دو دهه.
دلیل همگرایی و همسویی آنها با جمهوری اسلامی را در این برهه از زمان فقط می توان گمانه زنی کرد. متاسفانه در دنیای عجیب و غریبی زندگی می کنیم که چگونه و چرا برخی از مخالفین دوآتشه و دیرینه نظام به ناگاه عملا در کنار جمهوری اسلامی قرار می گیرند. و یا محبوب ترین خواننده از دوران نوجوانی من یعنی داریوش اقبالی که در همین لندن وی را از نزدیک دیده و صحبت داشته ایم در کنسرت خویش با پذیرش و تبلیغ شعار “نه شیخ و نه شاه” عملا با به اصطلاح “رئیس جمهور مقاومت ـ مریم رجوی” بیعت می کند.
و یا فرانسه گلوله های ساچمه ای به رژیم می فروشد که صدها جوان ایرانی را کور و زخمی کرده اند و سپس رئیس جمهور فرانسه با همان قربانیان دیدار و ابراز همدردی می کند. در چنین لجنزاری اتفاقات عجیب و غریبی رخ می دهد که غیر قابل توجیه هستند. متاسفانه این وضعیت اسفبار در اپوزیسیون در طی سالهای اخیر وجود داشته. به همین دلیل در اکتبر پنج سال پیش (چند روز قبل از قیام و کشتار آبان ۹۸) در مقاله ای بنام “چرا بعد از ۴٢ سال از هر نوع فعالیت سیاسی کنارهگیری میکنم” به تفصیل در مورد وضعیت اسفبار و بعضا “لجنزار” اپوزیسیون پرداختم. ای کاش کشتار آبان ۹۸ اتفاق نمی افتاد و من به این “لجنزار” تاسف برانگیز بر نمی گشتم. لذا هرگونه نکوهش و انتقاد را به جان خریدارم.
عبدالستار دوشوکی
مرکز مطالعات بلوچستان ـ لندن
دوشنبه ۲۳ مهر ۱۴۰۳