رویای خامنه‌ای، کابوس عراقی‌ها است

By | ۱۴۰۳-۰۸-۱۰

از فتح بابل به دست کوروش تا پیروزی پادشاه فقید در الجزایر

«ایران» به عنوان یک جغرافیا، تاریخ، فرهنگ، هویت و قومیت‌ها، همواره در میان‌رودان (بین‌النهرین) نفوذی چشمگیر داشته است. از زمانی که کوروش، امپراتور هخامنشی، بابل را فتح و یهودیان اسیر را آزاد کرد و به اورشلیم، خاستگاهشان، بازگرداند، نام او چنان پیامبری در تلمود ذکر شد تا عالمیان بدانند که  یهوه او را فرستاده بود تا جلو نابودی یهودیان به دست بابلی‌ها را بگیرد.

ایران در زمان ساسانیان نیز در عراق حضور داشت. فاصله تیسفون تا دجله به گامی طی می‌شد و طاق کسری سایه‌انداز میان‌رودان بود.

پس از اسلام، ایرانیان قدرت را از دست دادند اما به‌زودی با نویسندگان و حکیمان خود و با سیبویه که صرف‌ونحو زبان عربی را سامان داد، با حسین منصور حلاج، که سربه‌دار شد، با یحیی و جعفر برمکی که به صدارت رسیدند و پایانی خونین یافتند، با افشین، مازیار، بابک و طاهر ذوالیمینین که له و علیه خلفا در دمشق و بغداد به پا خاستند و ابومسلم خراسانی که حکومت امویان را ساقط کرد تا ابوعبدالله عباسی را بر تخت سلطنت بنشاند و با یعقوب لیث صفاری که در راه بغداد برای براندازی خلیفه درگذشت (مسموم شد).

جالب اینجا است اکثر ایرانیانی که در عراق به اوج قدرت رسیدند، عاقبتی غم‌انگیز داشتند و اجسادشان سوزانده شد. مانند منصور حلاج و کسانی که یک‌شبه از «برمکیان بزرگ» تغییر وضع دادند و «مجوسان خائن» شدند تا سرشان را ببرند و مثله‌‌شان کنند.

علاقه ایران به سرزمین بین دو رود با کشته شدن حسین در کربلا آغاز نشد. همین طور که با زیارت شاهان صفوی یا قاجار در حرم امام علی یا حرم حسین و عباس در کربلا و حسن عسگری در سامرا و… جای پایی در بین‌النهرین پیدا نکرد. ایران پیش از آن در میان کردها‌ــ و در میان شماری از عرب‌ها‌ــ در جشن‌های نوروز و چهارشنبه‌سوری و بین صابئیان با سنت‌های نزدیک به سنت‌های زرتشتی‌ها و پیروی از آموزه‌های دینی آنان حضور داشت.

میترا یا مهر در تندیس‌های به‌جامانده در خاک ایران و کوه‌وکمرهای موصل و شهرک‌های ایزدی‌نشین عراق از قرن‌ها پیش از ظهور اسلام وجود داشت. هرچند حضور معنوی ایران پس از گسترش مذهب شیعه و تاسیس حوزه علمیه در نجف و کربلا و رفتن صدها یا حتی هزاران طلبه و زائر ایرانی به عراق برای فراگیری فقه و اصول و زیارت مرقد امامان شیعه، بسیار بیشتر شد.

اگرچه صدام حسین، رئیس‌جمهوری سابق عراق، تلاش زیادی کرد تا آثار و نشانه‌های فرهنگ، هویت و هنر ایرانی را در بقاع متبرکه و هنر معماری ایرانی، مینیاتورها و انگشترهای خراسانی و شیرازی، مناره‌ها و ضریح‌های طلا و نقره ساخت ایرانیان را پاکسازی کند، شماری از آثار هنرمندان و صنعتگران اصفهان و شیراز از دوران صفویان تا دوران محمدرضا شاه پهلوی باقی ماندند.

نکته قابل‌توجه این است که بسیاری از خانواده‌های ایرانی که بیش از دو قرن پیش برای مجاورت در کنار حرم امامان شیعه به عراق رفتند، از عراقی‌ها هم عراقی‌تر شدند. هم ابونواس ایرانی بود و هم محمد مهدی الجواهری، بزرگ‌ترین شاعر معاصر عراق.

روابط ایران با عراق از زمان تاسیس دولت مدرن عراق، زمانی که یک عراقی ایرانی‌الاصل (ناجی طالب) در قدرت بود، راکدتر و متشنج‌تر از دوران صدارت نوری سعید پاشای عراقی بود. با وجود این، مردم عادی ایران همواره قربانی تنش‌های سیاسی و امنیتی بین بغداد و تهران بودند. هرگاه تنش ایجاد می‌شد، صدها و گاه هزاران خانواده ایرانی یا ایرانی‌تبار به بهانه اینکه هر ایرانی جاسوس و ستون‌پنجم رژیم‌های حاکم بر ایران است، از عراق اخراج می‌شدند و داروندارشان به غارت می‌رفت.

قرارداد ۱۹۷۵ الجزایر بین شاه فقید ایران و صدام حسین به سال‌ها تنش و درگیری بین دو کشور پایان داد و ایرانی‌ها به مدت چند سال توانستند بدون مشکل جدی به زیارت عتبات عالیات مشرف شوند اما وقوع انقلاب اسلامی شرایط را تغییر داد و اوضاع را به قبل از توافق الجزایر بازگرداند.

بغداد از انقلاب استقبال کرد

صدام حسین که قرارداد الجزایر را با نوعی اجبار امضا کرده بود، از انقلاب ایران به‌گرمی استقبال کرد. هنوز کاردار عراق، آقای السامرایی، را به یاد دارم که در ۱۴ فوریه ۱۹۷۹، پنج روز پس از پیروزی انقلاب، در روزنامه اطلاعات، جایی که من دبیری بخش سیاسی را به عهده داشتم، به دیدارم آمد تا رونوشتی از نامه‌ای را که صدام حسین برای مهدی بازرگان، اولین نخست‌وزیر پس از انقلاب، ارسال کرده بود، به من تحویل دهد. صدام در نامه‌اش از مرحوم بازرگان دعوت کرده بود به عراق سفر کند و در آنجا با استقبال دولت و ملت عراق که از پیروزی انقلاب شاد و امیدوارند، روبرو شود.

روابط صدام حسین با برخی اطرافیان خمینی بسیار نزدیک بود، اگرچه خود خمینی قبلا اصرار برزان ابراهیم التکریتی، برادر ناتنی صدام و مدیر استخبارات عراق، را برای ارسال پیام علیه شاه از طریق برنامه‌های فارسی رادیو بغداد رد کرده بود، مصطفی، فرزند ارشد خمینی، از طریق دیوان حسن البکر، رئیس‌جمهوری عراق، به سرویس اطلاعات عراق متصل بود. در حالی که دوستش، محمود دعایی (مدیر موسسه اطلاعات بعد از انقلاب)، در رادیو بغداد برنامه روزانه‌ای را علیه رژیم شاه اجرا می‌کرد. نام این برنامه که بعد از قرارداد ۱۹۷۵ الجزایر قطع شد، «نهضت روحانیت در ایران» و مجری آن خود محمود دعایی با نام مستعار علی اراکی بود.

زمانی که مهندس بازرگان با مشورت خمینی، محمود دعایی را به عنوان سفیر جمهوری اسلامی در عراق منصوب کرد، شادی بغداد از پیروزی انقلاب با آمدن یکی از دوستان قدیمی که نان‌ونمک عراق را خورده و شکی نبود نمکدان را نخواهد شکست، به اوج رسید. چندی بعد، دعایی به‌شکوه نزد خمینی رفت که اگر نظر شما جنگ با صدام است، مرا چرا به بغداد فرستادید؟ خمینی گفته بود: به تو تکلیف می‌کنم برگردی و دعایی بازگشته بود.

حضور ده‌ها روحانی وابسته به حزب الدعوه در میان اطرافیان خمینی که هر روز از ستاد خمینی با مرحوم آیت‌الله محمدباقر صدر تماس می‌گرفتند و از او می‌خواستند علیه بعثی‌ها قیام کند، باعث شد ماه‌عسل کوتاه‌مدت انقلاب اسلامی با رژیم عراق که تنها سه ماه طول کشید، پایان یابد و به‌سرعت فضایی سرشار از تنش بین دو کشور حاکم شود.

هنگامی که آیت‌الله محمدباقر صدر از بغداد تلگرافی به خمینی فرستاد و اعلام کرد که فرزندان شما در عراق منتظر دستور برای قیام علیه رژیم کافر بعث‌اند، این کار صدام حسین را چنان غضبناک کرد که دستور دستگیری آیت‌الله صدر، خواهرش بنت‌الهدی و ۹۰ تن از اقوام و پیروان او را صادر کرد. چند شب بعد، خود صدام به بازداشتگاه ابوغریب رفت و صدر و خواهرش و دیگر بستگان و شاگردانش را به‌خط کرد و مطابق نوشته بارزان تکریتی، برادرش، که رئیس سازمان امنیت بود، با مسلسلی همه آن‌ها را به قتل رساند.

آنچه بعد از آن اتفاق افتاد، نیاز به تکرار ندارد. هشت سال جنگ و ویرانی، یک میلیون کشته، نیم میلیون جانباز و هزار میلیارد دلار ثروت‌سوخته با شهرها و روستاهای ویران و نابودی امکانات اقتصادی در دو کشور حاصل جنگی بود که سرانجام خمینی با نوشیدن جام زهر قطعنامه ۵۹۸، مجبور شد تمامش کند.

با توقف جنگ و از سرگیری ارتباطات دو کشور، در دوران تجاوز عراق به کویت، صدام حسین سعدون حمادی شیعه را برای وسوسه کردن رفسنجانی، رئیس‌جمهوری وقت جمهوری اسلامی به ایران فرستاد تا خلیج فارس را بین خود تقسیم کنند، اما رفسنجانی در طول جنگ کویت هوشمندانه بازی کرد؛ نه آری گفت و نه پاسخ منفی داد اما آن‌قدر اعتماد صدام را جلب کرد که بیش از ۱۴۰ هواپیمای جنگی و مسافربری‌اش را به ایران بفرستد.

با خروج صدام حسین شکست‌خورده و متلاشی‌شده از کویت، جمهوری اسلامی بار دیگر تلاش کرد تا از اوضاع وخیم شیعیان ساکن جنوب عراق برای تحقق جاه‌طلبی‌های خمینی خفته‌درخاک سوءاستفاده کند. در جریان قیام جنوب، ایران مرزها را باز کرد و پنج هزار تن از سپاه بدر با هدایت تکاوران سپاه، به بصره و عماره سرازیر شدند. همان کاری صدام بعد از پذیرش قطعنامه ۵۹۸ انجام داد و دو هزار و ۵۰۰ تن از مجاهدین خلق را با توپ و تانک و هلی‌کوپتر به داخل خاک ایران فرستاد. آن هم در عملیاتی که نامش «فروغ جاویدان» بود و دوسه روزه «مرصاد» شد و صدها کشته و اسیر و بعد اعدامی از لشکر مجاهدین به جاماند و خمینی وحشی‌گری خود را با کشتار سال ۱۳۶۷ بار دیگر به نمایش گذاشت.

کاررژیم اسلامی و وابستگان عراقی او بعد از آزادی کویت، لطمه بزرگی به جنبش آزادی عراق وارد کرد و فرصت طلایی مردم عراق را برای خلاص شدن از شر صدام به هدر داد.

در آن زمان، پس از خروج عراق از کویت، با حضور نیروهای آمریکایی و انگلیسی در جنوب عراق و همدردی جهان با مردم این کشور، هرنوع حرکتی‌ــ بدون دخالت ایران‌ــ مطمئنا به پیروزی مردم عراق منجر می‌شد اما حضور پررنگ رژیم و وابستگانش در انتفاضه جنوب و ترس آمریکا و متحدانش از افتادن عراق به دست یک رژیم ایدئولوژیک شیعی وابسته به ایران (کاری که بعد از سال ۲۰۰۲ پل برمر، فرماندار آمریکایی عراق، صورت داد) به تغییر فضا علیه ایران و به مصلحت صدام حسین بال‌شکسته منجر شد؛ به طوری که به او اجازه داده شد به بصره و سپس نجف و ناصریه و کوفه و کربلا نیرو اعزام و مخالفانش را پاکسازی کند.

ده‌ها تن از علمای ارشد شیعه از جمله حجت‌الاسلام محمدتقی الخویی (فرزند آیت‌الله خویی)، آیت‌الله غروی، آیت‌الله بروجردی (عموی علاءالدین بروجردی) و سرانجام آیت‌الله محمدصادق صدر کشته شدند. در فاصله انتفاضه و حمله دوباره آمریکا، رژیم با دولت عراق روابط اقتصادی گسترده‌ای داشت.

پس از سقوط صدام حسین

طی ۲۲ سال گذشته (منهای دوران کوتاه نخست‌وزیری دکتر ایاد علاوی) ایران به دلایل متعدد بازیگر اصلی عراق باقی ماند. با اشاره به اینکه اکثریت عراقی‌ها از دخالت جمهوری اسلامی در امور کشورشان ناراضی‌اند، اما بودن حکومت در دست حزب الدعوه و تقلیل نفوذ و جایگاه سنی‌ها و همراهی کردها با رژیم‌ــ به‌ویژه پس از درگذشت جلال طالبانی که با وجود دوستی با ایران، در لحظات حساس جلو رژیم می‌ایستاد‌ــ باعث گسترش حوزه عمل عوامل اطلاعاتی و اعضای سپاه پاسداران در شهرهای شیعه‌نشین عراق شد. ظهور حشدالشعبی بعد از سلطه داعش بر موصل و غرب عراق و مماشات آمریکا با رژیم ایران و پیدایش قاسم سلیمانی هم هر روز بیشتر از پیش، عراق را در چنگ اهل ولایت فقیه گرفتار کرد.

الف‌ــ طبق برخی اسناد، بعد از حکومت دوم نوری المالکی در پی انتخاباتی که برنده آن علاوی بود و با توافق ایران و آمریکا، بهره‌اش را نوری المالکی برد، ایران بین سه تا چهار هزار تن از نیروهای قدس سپاه و وزارت اطلاعات را به این کشور فرستاد. از زمان سقوط صدام حسین، حدود ۱۴ هزار نفر از مردان سپاه بدر، داوطلبان عراقی در بسیج و فرزندان خانواده‌های ایرانی تبعید‌شده از عراق نه‌تنها در زمینه‌های نظامی، بلکه در زمینه‌های مختلف زندگی آموزش‌های مذهبی دیده بودند، ارائه برنامه‌های رادیویی و تلویزیونی، انتشار روزنامه، مدیریت حسینیه‌ها، کتابخانه‌ها، رستوران‌ها و شبکه‌های توزیع روغن، گوشت و دارو و مواد مخدر وارد عمل شدند و عملا زندگی روزانه مردم را در چنگ گرفتند.

ب‌ــ وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی بیش از پنج هزار خانه، آپارتمان، هتل، مغازه، انبار، کتابخانه، مسجد، رستوران، پمپ بنزین و موسسات بزرگی مثل  موسسه «بازسازی عتبات عالیات» و… را در بصره، دیوانیه، عماره، کوفه، نجف، کربلا، کاظمین و بغداد خریداری، اجاره یا تاسیس کرد و برای زندگی و کار در این شبکه گسترده از عوامل اطلاعاتی و کارگزاران عراقی خود، به‌ویژه سازمان بدر و حزب الدعوه، بهره جست و می‌جوید.

ج‌ــ با تشویق و حمایت دفتر رهبر جمهوری اسلامی و سازمان تبلیغات اسلامی و مدیریت حوزه، بیش از دو هزار نفر از طلاب و روحانیون ایرانی، افغانستانی و پاکستانی با کمک‌هزینه‌های دفتر خامنه‌ای، راهی نجف و کربلا شدند.

دــ نمایندگی خامنه‌ای در شهرهای مقدس شیعه وظیفه پرداخت حقوق ماهانه بیش از هفت هزار طلبه و معلم را بر عهده دارند. خامنه‌ای نمایندگان و کارگزارانی را منصوب کرده است که می‌توانند برایش به‌عنوان «رهبر امت شیعه»، بیعت بگیرند و او را «نایب امام زمان» بخوانند. در حالی که علمای ارشد نجف، منهای آیت‌الله سیستانی، نمی‌توانند در پرداخت شهریه با خامنه‌ای رقابت کنند و در برابر ۵۰۰ دلار شهریه او، بیشتر از ۱۰۰ تا ۲۰۰ دلار بپردازند. لذا کفه روزبه‌روز بیشتر به نفع خامنه‌ای سنگین می‌شود و تا امروز تنها وجود آقای سیستانی مانع سلطه مطلقه رهبر رژیم بر حوزه‌های عراق شده است. ولی فردا با خاموشی سیستانی، معلوم نیست سرنوشت حوزه‌ها به کدام سو متمایل خواهد شد.

ماهانه بین ۳۰ تا ۴۰ میلیون دلار به حساب نمایندگان و کارگزاران خامنه‌ای در عراق واریز می‌شود. بخشی از این مبلغ به حقوق غیرطلبه‌ها و معلمان از جمله روحانیون شیعه درگیر در امر حکومت اختصاص می‌یابد. البته تامین‌کننده بخشی از این هزینه قاچاق مواد مخدر، نفت، مواد غذایی، طلا و پولشویی است.

ه‌ــ حضور ایرانیان در کردستان از طریق هزاران کرد ایرانی و غیرکرد از جمله رهبران و کادرهای حزب دموکرات کردستان ایران و حزب کومله و دانشجویان، روشنفکران و کارگران ساکن کردستان عراق بسیار پررنگ است. رژیم گاه عواملش را در هیئت‌های فرهنگی و مردمی در کردستان می‌کارد.

رژیم از طریق دفاتر رسمی اطلاعات سپاه در سلیمانیه و اربیل کردستان حضور دارد و نوعی تفاهم بین سپاه و مقام‌های کرد در سلیمانیه و اربیل برقرار است.

اسرائیل سرمایه‌گذاری‌های نظامی و سیاسی و امنیتی ۱۰۰ میلیاردی رژیم را در لبنان و غزه و اندک‌اندک یمن دود کرد و می‌کند. کاررژیم به جایی رسیده است که روضه‌خوانی چون نعیم قاسم را جای حسن نصرالله می‌گذارد.

شکست رژیم و حصر باقی‌مانده وابستگانش، نیروهای ملی عراق از شیعه و سنی و کرد و ایزدی و مسیحی را با امید بیشتری به آزادی وطنشان از چنگال ولی فقیه، آرام‌آرام به صحنه آورده است.

ایندیپندنت فارسی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *