مدیر مدرسه فرانسوی که خودش تحصیل کرده فرانسه بود! به من گفت: «ما که تاج از سر پادشاه برداریم عمامه از سر آخوند نمیتونیم برداریم؟!»
هما سرشار، روایت ماندگاری در غربت، در گفتگو با شبنم طلوعی – سایت آسو
در این گفتوگو هما سرشار نویسنده، روزنامهنگار، مجری و تهیهکنندهی برنامههای رادیو و تلویزیون از فعالیتهای هنری و فرهنگیاش در ایران و پس از مهاجرت به آمریکا میگوید.
هما سرشار:
«من با بخش سیاسی بین المللی کیهان کار میکردم. موقعی که خمینی از عراق به پاریس کوچ میکنه، ظرف یکی دو روز، دیگه خبرهای فرانسپرس رو برای ترجمه به من ندادند.
من خیلی تعجب میکردم و البته برام ترجمه این اخبار، بسیار جالب بود. من هم مثل همه مشغول کارم بودم و مشتاق بودن بدونم چه اتفاقی خواهد افتاد.
به دبیرمون گفتم که چرا خبرهای خمینی رو نمیدید من ترجمه کنم؟
دبیرمون (که مردی سیگاری, مشروب خور، زنباره و…بود) بهم گفت: «ببین دختر جون! خبر خمینی رو نمیدن به یه زن جهود ترجمه کنه، نجس میشه!»
◽️من فکر میکردم چی شد؟! چه اتفاقی افتاد؟! چرا اینا یهو پوست عوض کردن…؟! بعد هم بهم اطلاع دادند که دیگه نیام!
من فکر کردم اونها میخواستند دهن انقلابیان رو شیرین کنند بلکه انقلاب نشه.
چون همزمان با کیهان، منو از رادیو تلویزیون هم بیرون کردند…!
در رادیو تلویزیون هم در عرض یک شب تا صبح، هم هرچی اقلیت مذهبی بود(از آسوری یهودی و بهایی و…) بیرون کردند.
من همون موقع وقتی که این اتفاق افتاد و حالم خیلی بد بود، به یکی از دوستانم که نویسنده است، روشن فکره و در کیهان در “زن روز”، کار میکرد تلفن کردم و گفتم: «ببین بهم چی گفتن!»
گفت: «ببین عزیز من! شما کلیمیا راحته برید مملکت خودتون!»
گفتم: «کجا بریم؟»
گفت: «مملکت خودتون! اسرائیل! همونجا که پولاتونو میفرستید! اینجا جای شما نیست!»
یک خانم مسلمان نویسنده انتلکتوئل(روشنفکر) بهم اینو گفت!
همدلیای وجود نداشت. یک شور هیستریک مردم رو گرفته بود، روشنفکری که تصویر خمینی را در ماه میبینه، روشنفکری که مدیر مدرسه بچههای من بود، مدرسه فرانسوی، به من میگفت: «خانم! اینکه بیاد(آقای خمینی) پول نفت رو میارن دم در میدن! آب و برق هم مجانی میشه! مدیر یا ناظم مدرسه….! مدیر مدرسه فرانسوی که خودش تحصیل کرده فرانسه بود! میگفت: «ما که تاج از سر پادشاه برداریم عمامه از سر آخوند نمیتونیم برداریم؟!»