کالبدشکافی ترک تحریم مراسم حکومتی توسط مولوی عبدالحمید

By | ۱۴۰۳-۰۸-۱۴

حضور غیر منتظره مولوی عبدالحمید در روز شنبه ۱۲ آبان ۱۴۰۳ در مراسمی که وزیر کشور و بقیه مقامات سپاه و نیروهای انتظامی در آن حضور داشتند و همچنین سخنان وی تعجب برانگیز بود. منصور بیجار بعنوان چهارمین استاندار بومی بعد از انقلاب استان سیستان و بلوچستان (از جمله سه بلوچ و یک سیستانی) توسط دولت پزشکیان انتصاب شد. غلامرضا دانش نارویی اولین بلوچ و سنی مذهب بود که حدود سه هفته بعد از انقلاب استاندار شد. بعد از او حاتم نارویی (بلوچ شیعه) و حبیب الله دهمرده (سیستانی شیعه) سکان استانداری استان را به دست گرفتند.

اما هیچکدام از بیست استاندار قبل منصور بیجار در دوران نامیمون جمهوری اسلامی کارنامه موفقی نداشتند و در کنار سیر قهقرایی محرومیت و ظلم و تبعیض و اعدام و کشتار نظیر جمعه خونین زاهدان, افزایش قدرت کنترل فراگیر نهادهای امنیتی و اطلاعاتی و بخصوص سپاه در بلوچستان کاملا مشهود بوده و است.

بسیاری از نمایندگان استان از جمله حسینعلی شهریاری نماینده اصولگرا و ولایتمدار زاهدان که چندین دوره رئیس کمیسیون بهداشت و درمان مجلس شورای اسلامی بوده است در مراسم معارفه استاندار جدید (شنبه ۱۲ آبان ۱۴۰۳) خطاب به پاسدار مومنی (وزیر کشور) که در جلسه حضور داشت گفت ما همیشه در استان استاندار سایه داشته ایم. زیرا تصمیمات “جای دیگری” اتخاذ می شوند, حتی در دورانهایی که پاسداران سابق استاندار بودند.

صرفنظر از اینکه رسانه های داخلی و خارجی به نادرستی اما هدفمندانه با بوق کرنا تبلیغ می کردند که “اولین استاندار بلوچ سُنی مذهب” انتصاب شده است, که چند روز پیش در مورد آن در مصاحبه با بی بی سی پرداختم.  نکته قابل تامل حضور پر رنگ مولوی عبدالحمید (امام جمعه زاهدان) و بقیه علمای مسجد مکی بعد از بیش از دوسال قهر و تحریم مراسم حکومتی در این جلسه معارفه بود. گویا کشتی ‌بان را سیاستی دگر آمد؛ و آن هم علیرغم اینکه تا به امروز حتی یک مامور و آمر و عامل کشتار بیش از صد نفر در جمعه خونین زاهدان نه تنها محاکمه که مواخذه هم نشده اند. تو گویی “جمعه خونین زاهدان: یاد من تو را فراموش”. هشدار آمیز اینکه (همانگونه که در ویدیو ضمیمه مشاهده می شود) همه علما به نوعی قسم یاد کردند و قول (قول بلوچی) دادند تا زمانی که آمران و عاملان جمعه خونین زاهدان محاکمه و مجازات نشوند, هرگز در مراسم و یا انتخابات حکومتی شرکت نخواهند کرد. چی شده آن قول؟

بنده بر خلاف اکثر فعالان و یا جریانات سیاسی بلوچ, به دور از مصلحت اندیشی فرصت طلبانه در طی بیش از دو دهه از مواضع بر حق مولوی عبدالحمید حمایت کرده ام. اما هرگز خائف از انتقاد نسبت به مواضع ایشان مثلا در مورد درخواست وی برای جاری شدن احکام شریعت در پاکستان (لینک ۱) و یا تمجید و حمایت وی از طالبان (لینک ۲) نبوده ام و در مصاحبه با صدای آمریکا آن را زنگ خطر خواندم. زیرا در زندگی خویش هرگز به دنبال پست و جاه و مقام و موقعیت و عوامگرایی نبوده و نیستم. لذا از درخواست مولوی عبدالحمید برای پیوستن به نیروی سرکوبگر و قاتل شدیدا متعجب و مایوس شده ام.

در توحش و سرکوبگری سپاه و نیروهای انتظامی بلوچستان هیچگونه شک و تردیدی وجود ندارد. نمونه آن علاوه بر اعدام های بی رویه و افزاینده بلوچها؛ کشتار روزانه سوخت بران و جمعه های خونین زاهدان و خاش است که با بیرحمی تمام به سر و سینه نمازگزاران مصلای مسجد مکی شلیک کردند. وانگهی هم اکنون نیز تعداد قابل توجه ای از بلوچهای مزدور در قالب “پایگاه های بسیج عشایری” تحت فرماندهی سپاه با رژیم همکاری می کنند. اما من تعجب کردم که مولوی عبدالحمید بجای دادخواهی قربانیان جمعه های خونین و محاکمه مامورین انتظامی, از وزیر کشور درخواست کرد که اهل سنت خواهان پیوستن به نیروهای مسلح و شهید شدن در کنار آنها هستند, که سخت بُهت آور بود. زیرا وظیفه نیروهای مسلح در بلوچستان جز ستمگری, سرکوب و کشتار مردم بلوچ نیست. پیوستن به چنین نیروی خونریز و دشمن بلوچ و افتخار شهادت در کنار آنها چه توجیهی دارد؟

با توجه به شکاف های جاری عمیق داخلی بین حاکمیت و ملت, و جنگ طلبی و ماجراجویی های رژیم در منطقه و ادعای حمایت  ویرانگر از مردم سُنی مذهب فلسطین, گماشتن سه استاندار بومی در سیستان و بلوچستان, کردستان و خوزستان بخشی از توطئه تاکتیکی  “خدعه” و فریب است. اگرچه بلوچ و کرد اهل سنت (سُنی های اثنی عشری) که در جمهوری اسلامی به مقامات میانی انتخاب می شوند همگی بلااستثنا ایثارگری انقلابی و اخلاص ولایتمداری و وفاداری مطلق خود به نظام را بارها ثابت کرده اند. لذا مورد وثوق و اعتماد کامل رژیم هستند تا به صورت نمادین و سمبلیک (و نه معنادار و ریشه ای) ویترین نظام برای تبلیغات و بدتر از آن برای ایجاد تغییرات مخرب و ویران گر و مجری و مبلغ و توجیه گر طرح های نظام باشند. لذا از این نظر باید نگران بود و بقول شعر مولانا وقتی تبر به جنگل آمد درختان نباید با خوشحالی فریاد بزنند که ای وای خوش آمد زیرا دسته اش از جنس خود ماست.

عبدالستار دوشوکی

یکشنبه ۱۳ آبان ۱۴۰۳

به همراه ویدئو ضمیمه

لینک:

۱ ـ https://iranwire.com/fa/blogs/27395

۲ ـ https://news.gooya.com/2021/08/post-55187.php

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *