تناقض؟ توهم؟ یا هر دو؟!

By | ۱۴۰۳-۰۸-۱۸

منافع ملی و توسعه‌ی کشورها در صدر اهداف دموکراسی‌ها قرار دارد. منتها فقط برخی آن را مانند ترامپ به زبان می‌آورند وگرنه مانند هورست کوهلر (حزب دموکرات مسیحی) که از ۲۰۰۴ تا ۲۰۱۰ رئیس جمهور اآلمان بود، «افکار عمومی» دستکاری شده، چنان بر سرش می‌آورند که ترجیح می‌دهد استعفا بدهد آنهم فقط برای اینکه همین واقعیت را به زبان آورده بود: حضور نظامی ما در افغانستان و هر جای دیگر برای امنیت و منافع خودمان است! (نقل به مضمون)
فضای رسانه‌ای و تبلیغاتی از سوی مخالفان دونالد ترامپ، چهل و پنجمین و چهل و هفتمین رئیس جمهور آمریکا را می‌توان در همین ارتباط به تأمل نشست.

از سال ۲۰۱۶ ادعا می‌شود که او با سخنان و سیاست‌هایش لیبرال دموکراسی را نابود می‌کند؛ اما خود این مدعیان هستند که به اعتبار آزادی بیان و انتخابات دموکراتیک به دلیل آنکه وی انتخاب شده، ضربه می‌زنند. گذشته از اینکه یک رئیس جمهور حتا اگر مانند آمریکا از قدرت و اختیارات گسترده برخوردار باشد، نمی‌تواند فراتر از قوانین اساسی آن اقدام کند.

ادعا می‌شود که وی و حامیانش از تغییر هراس دارند اما در اظهارات خودشان است که هراس از تغییر در شرایط موجود موج می‌زند چرا که جهت این تغییر را به سود خود نمی‌دانند.
ادعا می‌شود که روستاییان و افراد بی‌سواد و کم‌اطلاع از قشرهای پایین از ترامپ طرفداری کردند ولی همزمان آرای بیشتر وی در شهرهای بزرگ را چنین توجیه می‌کنند که اینها به فکر حفظ موقعیت و سرمایه‌های خود بودند.

می‌گویند می‌خواهد دستگاه دولت را با جابجایی گسترده‌ی افراد تغییر دهد. در حالی که هر حزب و دولت جدیدی همین کار را می‌کند و حزب دموکرات نیز هربار پس از پیروزی جز این نکرد.

و موارد بسیاری از این دست. برای عملکرد دولت جدید آمریکا چه در داخل و چه در سیاست خارجی و خاورمیانه که بیشتر به ما مربوط می‌شود، باید منتظر ماند و دید. اما شیوه‌ی تحریف و تخریب و تبلیغات متناقض و متوهم واقعیت جاریست که توسط همه طرفین چه در زمان انتخابات و چه پس از آن پیش برده می‌شود. برخی آنقدر در تحلیل‌های دور از واقعیت و بر اساس باورهای خود غرق شده‌ و آنقدر مجذوب نظرسنجی‌های دستکاری شده و تبلیغات رسانه‌ای می‌شوند که همان را واقعیت دانسته و بعد تعجب می‌کنند که چرا و چگونه اینطور شد! پاسخ ساده است: به دلیل بستن چشم‌ها به روی واقعیت!

این روند برای اروپا هم قابل پیش‌بینی است و رفتار سیاسی مردم نه تنها پتک واقعیت را بر توهمات آنها می‌کوبد بلکه این حقیقت را نیز آشکار می‌کند که با تغییراتی که تا همین چند سال پیش قابل تصور نبود، دموکراسی نیز نیاز به نو شدن و همخوانی با جهان امروز دارد. نمی‌توان با قوانین و مناسباتی که در قرن نوزدهم و بیستم شکل گرفتند، دموکراسی را در جوامعی پیاده کرد که فقط درصد اندکی از شهروندان اعضای دو سه حزبی را تشکیل می‌دهند که قدرت را بین خود دست به دست می‌کنند! دموکراسی به همزیستی و اخلاق و ایستادگی قاطعانه در برابر فساد و سودجویی‌های فردی و حزبی نیاز دارد تا آزادی و امنیت و رفاه کل جامعه را فارغ از تعلقات آنها تأمین کند. تغییر تصنعی و بیماری هویت‌سازی و انواع جداسازی‌ها تحت عنوان دروغین «بیداری» (ووک) در حالی که زندگی طبیعی انسان‌ها را دچار تناقض و توهم نسبت به موجودیت و هویت انسانی و شهروندی خود و جامعه‌شان می‌کند، نه واقعیت بلکه توهمات و تناقضات اذهانی هستند که به اسم دین یا دنیا می‌خواهند برای همه نه تنها تصمیم بگیرند که چه فکر کنند و چه بگویند و از چه دفاع کنند بلکه اصلا چیزی باشند که نیستند!

الاهه بقراط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *