در چکاچک زنجیرها،
در صدای داغ و درد،
کسی هنوز آواز میخواند،
کسی هنوز رو به خورشید است
“آنکه حاضر نیست برای آزادی بهایی بپردازد لایق آزادی نیست”
مهدی یراحی پس از اجرای حکم ۷۴ ضربه شلاق
آزادی، واژهای که قرنهاست جانها را برانگیخته و خونها را به جوش آورده است.
اما آزادی، هدیهای نیست که به شکل رایگان تقدیم میشود.
تاریخ به ما نشان داده است که هر وجب از این خاک، هر کلام از این حق، و هر طنین از این فریاد، در هر زمان بهایی داشته و خواهد داشت.
بهایی که گاه زندان ، گاه تبعید، و گاه زخمهای بر تن و جان بوده است.
مهدی یراحی، هنرمندی که صدای مردم را به گوش جهان رساند، بار دیگر به ما یادآوری کرد که «آنکه حاضر نیست برای آزادی بهایی بپردازد، لایق آزادی نیست». این جمله، تنها یک شعار نیست؛ بلکه آئینهی تمامنمای سرگذشت ملتی است که در طول تاریخ، برای حق خود ایستادگی کرده است.
اما امروز، چه کسانی بهای آزادی را میپردازند؟ هنرمندان و اندیشمندانی که به بند کشیده میشوند، زنانی که در خیابانها ایستادگی میکنند، و مردمانی که حتی در سکوت، زخمی از سرکوب بر تن دارند.
هر ضربهی شلاق، نهفقط بر تن یک هنرمند، بلکه بر پیکرهی وجدان بیدار جامعه فرود میآید.
حکومتها میتوانند اندیشه را ممنوع کنند، میتوانند صدایی را خاموش کنند، اما تاریخ بارها ثابت کرده است که حقیقت را نمیتوان برای همیشه در بند نگه داشت. هر شلاقی که فرود میآید، پژواکی است در حافظهی جمعی یک ملت؛ هر ممنوعیتی، انگیزهای برای مقاومت بیشتر، ققنوس ما همیشه سر از خاکستر بر آورده است.
پس پرسش هنوز پا بر جاست:
آیا ما، بهعنوان یک جامعه، بهای آزادی را خواهیم پرداخت؟
آیا در کنار آنان که هزینهی آن را به جان میخرند، خواهیم ایستاد؟
تاریخ پاسخ خواهد داد، اما انتخاب با ماست.
این شب، هرچقدر تاریک،
به صبح آزادی خواهد رسید
فرشید نوروزی