در دورانی که پنجاه درصد مردم ایران در زیر فقر زندگی میکنند و بخشی از آنان حتی به نان شب محتاج هستند، بخشی از پنجاه و هفتی ها که در کشورهای آزاد در آرامش و رفاه زندگی می کنند باردیگر فلیشان یاد هندوستان کرده و بجای ترمیم خطای تاریخی خود که مردم ایران را به دوران فاجعه آمیز جمهوری اسلامی روانه کردند و هم اکنون دست به هیچ اقدام عملی و نظری علیه رژیم اسلامی نمی زنند اما اینک در حال طومار نویسی علیه نظام سابق مشغول می باشند تا از خود خودنمایی کرده باشند. آنها بار دیگر مبارزه علیه شاه را باب کرده اند تا مبارزه کنونی مردم را علیه جمهوری اسلامی به انحراف بکشانند!
در حالی که جهان بسوی ایران و فاجعه ای که نظام ولایت فقیه بر سر مردم آورده نگاه میکند و هر لحظه می تواند حمله نظامی به وقوع بپیوندد،پنجاه و هفتی های هزار و یک شبی می خواهند بجای مبارزه علیه جمهوری اسلامی باردیگر خواستار مبارزه با نظام شاهنشاهی شده اند.
فسیل های سیاسی که در طول ۴۶ سال فقط درگیری نظری و فیزیکی را در میان خود پشت سرگذاشته اند و تمام سازمان هایشان که زمانی ادعای رهایی مردم ایران داشتند اینک از بین رفته اند و در حال حاضر فقط از طریق امکانات اینترنت های امپریالیستی خودنمایی میکنند می خواهند علیه دستگاه نظام پادشاهی امضاء جمع آوری کنند تا بگویند ما هنوز زنده ایم!
اگر پنجاه و هفتی های در مانده و ورشکسته در سال ۵۷ بجای حکومت شاه یک حکومت بهتر و مترقی تر برای مردم به ارمغان می آوردند جای هیچ گلایه ای نبود امّا آنها مردم ایران را به عصر هجر و قهقرایی عصر شتر هدایت کردند و همچنان طلب کار هم هستند!
*بیانیه ۲۵۴ زندانی سیاسی دوران محمدرضا شاه: از طرح شکایت و محاکمه پرویز ثابتی حمایت میکنیم .گویانیوز*
از پنجاه و هفتی های چپ باید پرسید، شما بعنوان نیروهای غیر مذهبی که معتقد بودید که دین افیون توده هاست:
چراقبل ازانقلاب علیه خمینی که طرفدار شکل گیری حکومت اسلامی ولایی بود روشنگری نکردید؟
همواره در آستانه به بقدرت رسیدن رژیم ولایت فقیه در باره فاجعه تاریخی۵۷ در کانالهای مختلف بحث های تکراری صورت میگیرد.جامعه خود بدین فرآیند رسیده که نسل پنجاه و هفت در بقدرت رسیدن آخوندها پاسخگو میباشند.
پرسش اساسی از همه نیروهای غیر مذهبی این هست،شما قبل از سال ۵۷ چند صفحه و یا چند سطر در باره خمینی روشنگری کردید؟
آیا اصلا کتابهای خمینی را خوانده بودید؟
موضع شما بعنوان نیروی های چپ و غیر مذهبی در قبال خمینی چگونه بود؟
آیا نیروهای چپ از روشنگری علیه خمینی وحشت داشتند؟که توسط مذهبی ها کشته شوند؟
آیا تضاد با شاه همه را با خمینی متحد ساخته بود؟
تنها نوشته ای که در باره خمینی موجود هست :
کتاب سی ساله ایران، بیژن جزنی بود که در پایان کتاب فقط دو صفحه به وقایع شورش قم به رهبری خمینی گزارش شده و در مورد اعتراضات خمینی علیه حقوق تساوی حقوق زن و مرد در رفرم های دولت هیچ تحلیلی صورت نگرفته بود!
جنبش مسلحانه که از سیاهکل شروع شد پیامی برای دولتهای خارجی داشت که در جشن های ۲۵۰۰ ساله در سال ۱۳۵۰ به ایران سفر نکنند! پس از عملیات تروریستی گروه های سیاسی ،جامعه پلیسی تر شد و زمینه های عادی سیاسی از میان رفت. نیروهای سیاسی گوناگون در فاجعه ۵۷ هیچ برنامه مدونی نداشتند فقط به پیاده نظام شرکت های بزرگ نفتی امپریالیستی، نیروهای مذهبی و خمینی تبدیل شدند که پروژه سرنگوتی شاه را طرح ریزی کرده بودند.
از نام میشائیل گورباچف رهبر فقید شوروی که آغاز گر اصلاحات بود فقط ودکای گورباچف بجای مانده است اما از خمینی تنها آثار جنگ،عقب ماندگی، اعدام،زندان شکنجه و آماری ملمو از جنایات بی شمار باقی مانده است!
قبل از فتنه خمینی و کارتر در سال ۵۷ ،جهان نسبتا آرام بود!اما پس از بقدرت رسیدن خمینی ،سراسر خاورمیانه به آشوب کشیده شد!
پس از تحریم نفتی عربستان در زمستان سرد ۱۹۷۳، غرب تصمیم گرفت تا خاورمیانه نفت خیز را به گونه ای به بحران ، جنگ و خونریزی بکشاند که وابستگی کشورهای امپریالیستی به نفت حکومت های منطقه خاورمیانه نفت خیز پایان یابد و بالعکس حکومت های دارای طلای سیاه برای فروش نفت به کشورهای امپریالیستی وابسته گردند!
در نقشه اهریمنی که برای تغییر جهان بسود امپریالیست هها طراحی شد، آغاز توطئه،قرعه بنام ایران در آمد!
ایران به لحاظ سوق الجیشی در کنار اتحاد شوروی کمونیستی قرار داشت و طرح ویژه کمر بند سبز برژینسکی لهستانی الاصل که تنفری شدیدی نسبت به روسها داشت او را ارضاء می کرد که خاو میانه را قربانی طرح های خود سازد! برژینسکی بعنوان مشاور امتیتی جیمی کارتر طرح کمربند سبز را علیه اتحاد شوروی در دستور کار برنامه های امریکا قرار داده بود.
آمریکا در سال ۱۹۷۵ در ویتنام شکست سختی خورده بود و در جریان کودتای کمونیست ها در کابل و سرنگونی داود خان و سپس لشگرکشی شوروی به افغانستان خواست از شوروی که حامی ویتنام بود را بگیرد. امریکا با تجهیز مجاهدین افغانی مسلمان علیه شوروی یک جنگ تمام عیار را سازماندهی کرد که سالها طول کشید و از درون آن حرکت اسلامی ابتدا القاعده و سپس طالبان و داعش بیرون آمدند.
آمریکا پس از انقراض شوروی کمونیستی نیز به سازماندهی جریانات اسلامی ادامه داد تا اینکه واقعه ۱۱ سپتامبر در سال ۲۰۰۱ به وقوع پیوست اما امریکا پس از آن نیز همچنان از جریانات اسلامی حمایت بعمل آورد و طالبان را باردیگر در افغانستان بقدرت رساند.
ایران به لحاظ جغرافیایی موقعیت ویژه اتصال شرق به غرب را همواره در طول تاریخ ثبت کرده بود.
ایران به لحاظ سیاسی و اجتماعی زمینه های لازم را برای اجرای طرح امپریالیستها مهیا ساخته بود و در انتظار یک جرقه بود.
خمینی در نجف در کنار شبکه سراسری روحانیت در شهرهای مختلف ایران در رابطه تنگاتنگ قرار داشت و مساجد، تکایا و انجمن های اسلامی در سراسر جهان گوش بفرمان خمینی بودند.
گروه های سیاسی چپ کمونیستی و مجاهدین خلق و علی شریعتی که بعنوان معلم انقلاب نامیده می شد نیز در رکاب خمینی بودند و هیچ گروه،سازمان،حزب و شخصیتی علیه خمینی موضع نگرفته بود و بدین لحاظ رضایت خود را نسبت به رهبری خمینی برای بلوای ۵۷ ابراز داشته بودند.
جهان آن روزگار به جز در گیری های اعراب با اسرائیل و جنگ ویتنام ،در آرامش بسر می برد.
امروزه روزی نیست که در گوشه ای از جهان صدای جنگ و ستیز که بیشتر از کشورهای اسلامی برمی خیزند به گوش نرسد!
برای مثال در کشورهای اروپای غربی دائما جریانات اسلامی دست به اقدامات تروریستی می زنند.
کشور آلمان که رهبرانش اعلام کرده بودند * اسلام به آلمان تعلق دارد* هر هفته دستخوش اقدامات تروریستی می شود و جامعه آلمان در ترس و وحشت بسر می برد.
سالهاست که صدمات جدی طرح اهریمنی برژینسکی از خاورمیانه فراتر رفته و سالهاست که به اروپا نیز رسیده است. آمریکا زوال اروپا را نظار گر شده است تا باردیگر کشورهای اروپایی در همه عرصه ها کاملا به امریکا وابسته گردند.جنگ روسیه و اکراین نیز به آمریکا این موقعیت تاریخی را داده است که اروپا باردیگر مانند پایان جنگ دوم جهانی به تیول آمریکا در آید!