هر که ناموخت زِ رسمِ روزگار
نیز ناموزد ز هیچ آموزگار
نظامی گنجوی شاعر قرن ششم
آیا زمان آزمون و خطا نگذشته است؟
تحلیلی کوتاه بر مقالات درباره «پادشاهی پارلمانی» از ب. بینیاز (داریوش)
مقالات ب. بینیاز تلاش دارند سلطنت را در لباسی جدید ارائه دهند، اما با چالشهای اساسی در تطبیق با شرایط ایران مواجه هستند. بدون شواهد قانعکننده از حمایت عمومی و بدون برنامهای عملی برای گذار به دموکراسی، مدل پیشنهادی او بیشتر یک تئوری انتزاعی است تا یک راهحل واقعی برای آینده ایران
مقالات ب. بینیاز (داریوش) تلاش دارند تا پادشاهی پارلمانی را بهعنوان یک مدل سیاسی جایگزین برای آینده ایران معرفی کنند، اما در این مسیر با چالشهای جدی از نظر محتوایی، استدلالی و تطبیقی مواجه هستند. در ادامه، نقد و بررسی این مقالات را در سه بخش ارائه میکنم:
۱. نقد محتوایی و تطبیقی
الف) بازتعریف سلطنت در لباس پادشاهی پارلمانی
ب. بینیاز تلاش میکند میان سلطنت سنتی و پادشاهی پارلمانی تمایز قائل شود و این مدل را با نمونههای آلمان و ژاپن مقایسه کند. اما چند نکته در این مقایسه نادیده گرفته شده است:
– آلمان و ژاپن تجربهای کاملاً متفاوت از ایران دارند. آلمان یک جمهوری فدرال است و تجربهای از سلطنت پارلمانی در دوران مدرن ندارد. ژاپن نیز بهعنوان یک کشور شکستخورده در جنگ جهانی دوم، با حمایت ایالات متحده، مسیر دموکراسی را طی کرد، اما ایران در چنین شرایطی نیست.
– پادشاهی پارلمانی در کشورهای با سابقه استبداد چالشبرانگیز است. تجربه کشورهای خاورمیانه نشان میدهد که استبداد سلطنتی، حتی در مدلهای بهروز شده، معمولاً میل به تمرکز قدرت دارد. مدلهایی که ب. بینیاز معرفی میکند، در بستری از نهادهای دموکراتیک و جامعه مدنی قوی شکل گرفتهاند، درحالیکه ایران چنین بستر نهادینهای ندارد.
ب) تأکید بر پیوند هویت ملی و نظام پادشاهی
ب. بینیاز استدلال میکند که «پادشاهی پارلمانی» گذشته ایران را با مدرنیته پیوند میدهد. اما دو نکته در این استدلال قابل نقد است:
– عدم تطابق با گرایشهای جامعه ایرانی: تجربه سال ۱۳۵۷ نشان داد که اکثریت جامعه ایران سلطنت را کنار گذاشتند. بازگرداندن آن، حتی در قالبی جدید، نیازمند شواهدی محکم از پذیرش عمومی است که در مقاله ارائه نشده است
– هویت ملی و نظام سیاسی دو مقوله متفاوت هستند. بسیاری از کشورها هویت ملی خود را بدون وابستگی به سلطنت حفظ کردهاند. برای مثال، ایتالیا، آلمان و فرانسه همگی پادشاهی را کنار گذاشتهاند، اما هویت ملیشان را تقویت کردهاند.
ج) انتقاد از جمهوریخواهان بدون ارائه مدل جایگزین قانعکننده
ب. بینیاز جمهوریخواهان را بهدلیل عدم ارائه مدل مشخص نقد میکند، اما خود نیز مدلی عملی ارائه نمیدهد. او میگوید که مردم باید در مورد نظام آینده تصمیم بگیرند، اما همزمان پادشاهی پارلمانی را پیشفرض میگیرد. این تناقض نشان میدهد که مقاله بیشتر یک دفاع از سلطنت مدرن است تا یک تحلیل بیطرفانه.
۲- نقد استدلالی
الف) تناقض در پذیرش اراده مردم
ب. بینیاز بارها بر بلوغ سیاسی مردم ایران تأکید میکند، اما همزمان نتیجهگیری میکند که بهترین سیستم، پادشاهی پارلمانی است. اگر مردم به این درجه از بلوغ رسیدهاند، چرا باید یک گزینه خاص از پیش برای آنها تعیین شود؟
ب) فرض غیرواقعبینانه درباره استقبال مردم از پادشاهی
در هیچکجای مقاله شواهدی مبنی بر حمایت گسترده مردم از پادشاهی ارائه نشده است. گرچه برخی گروههای سیاسی از رضا پهلوی حمایت میکنند، اما این حمایت لزوماً بهمعنی پذیرش سلطنت بهعنوان نظام آینده ایران نیست.
ج) نادیده گرفتن مشکلات اجرایی و گذار به پادشاهی پارلمانی
ب. بینیاز بر تفکیک دین از دولت تأکید دارد، اما هیچ راهکاری برای اجرای آن ارائه نمیدهد. در ایران، روحانیت نهتنها یک نهاد مذهبی بلکه یک ساختار قدرت است که نفوذ عمیقی در سیاست و اقتصاد دارد. جداسازی دین از سیاست بدون درگیری اجتماعی و واکنشهای شدید امکانپذیر نیست.
۳. نقد عملیاتی و چشمانداز آینده
الف) چالشهای اجرای مدل پادشاهی پارلمانی
– نبود حمایت عمومی: هیچ نظرسنجی یا مطالعاتی که نشان دهد اکثریت مردم ایران خواهان پادشاهی پارلمانی هستند، ارائه نشده است.
– مشکل مشروعیت: در کشوری که تجربه استبداد سلطنتی را داشته، پذیرش دوباره یک مقام غیرانتخابی (هرچند نمادین) چالشبرانگیز خواهد بود
– نبود نهادهای دموکراتیک پایدار: حتی اگر پادشاهی پارلمانی پیشنهاد شود، ایران ابتدا نیاز به نهادهای قوی دموکراتیک دارد که هنوز شکل نگرفتهاند.
ب) ایدهآلگرایی در بحث توسعه پایدار
ب. بینیاز درباره توسعه پایدار، محیط زیست و فناوری دیدگاههای درستی ارائه میدهد، اما این مسائل وابسته به ثبات سیاسی و اقتصادی هستند. بدون ایجاد یک ساختار حکومتی شفاف و دموکراتیک، هیچکدام از این برنامهها عملی نخواهند شد.
فرشید نوروزی