اول، سالی که گذشت، سال ادامه حیزش و فریاد بود از اواخر سال پیشتر، سال “فریاد” بود “از این همه بیداد،” سال محنت و سختی بود و درد و رنج بیشتر، فقرو فساد عمیقتر، اعتیاد و فحشای گسترده تر. سالی که گذشت، سال ویرانی محیط زیست بود غارت های بزرگ میلیاردی.
سال که گذشت، سال بحرانهایی بود که همزمان گریبان نظام را برگرفته و تنفس را بر آن دشوار ساخت. سالی که گذشت، سال ادامه آتش افروزی نظام بود و پروردن رویای برافراشتن پرچم کیش “اهریمنی” در منطقه، از عراق و یمن گرفته تا لبنان و سوریه با ابزار موشک پرانی و فشفشه، بدست کسانی که از کار گل بسرداری رسیده اند و فرماندهی. سال گذشته همچنان سال افتخار نظام بود بر کوبیدن بر طبل تو خالی، سال مبالغه و یاوه گویی، سال لاف و گزاف و بر حسب معمول سال تداوم ریا وفریبکاری، مکر وخدعه الهی که این “دشمن” بد خیم، “شیطان” است مسئول همه نکبتها و مصیبتها، نه رهبران و روسا و وزیران و مدیرانی که همه علم و دانش و خود بر گرفته اند تنها از یک کتاب، کتابی آسمانی در بر گیرنده همه آنچه تا کنون بشر آموخته است و در آینده خواهد آموخت. مهم نیست رئیس و مدیر عمامه بسر و یا پیرهن یقه کوتاه بتن دارد، مهم آن است که کلام الله را بکار گیرد در مدیریت، چه در عرصه عدالت و دادگستری و چه در عرصه افتصاد و دیپلماسی بین الملی، چنانکه گویی در قران “مقدس” هم درس حقوق بشری آموخته است و هم درس مملکتداری و صنعت و تکنولوژی و هم درس جاسوسی و خبرچینی.
سالی که گذشت، سالی بود که در دل مردم شک و تردید افتاد. شک و تردیدی که ولایت از آن سخت هراس داشته است و دارد. بارها خود در سخنرانیها و خطبه های ش اشاره کرده است که تولید شک و تردید در ذهن مردم استراتژی دشمنان نظام است که بوسیله قدرتهای استعماری علیه نظام ولایت رهبری میشود. نظامی که یکه و تنها در برابر شان به مقاومت برخاسته و در تمام نقاط دنیا سلطه شان را به چالش کشیده است. که دشمنان با ایجاد شک و تردید به ذهن مردم رخنه میکنند. که نظام ولایت، تقلب میکند. دروغ میگوید. شلاق میزند. شکنجه میکند. مکرر بدار میآویزد. که آزادی بیان نیست و هرکس عقیده ای مخالف نظام داشته باشد به نیستی می پیوندد که این تهمت های قدرت های استکباری ست برای ایجاد شک و تردید در وجود ملت، چنانکه گویی که مردم از ابزار بینایی و عقل و خرد محرومند، بنده و رعیتی بیش نیستند که مستقلا مشاهده کنند و بسنجند. که پایه های ولایت و یا معصومیت و شریعت در خون و دروغ ، بنیان گذارده شده است. نه می بینند، نه میشنوند و دریابند که معترضین و کارکران و معلمان و فعالان حقوق بشر را میگیرند و به بند میکشند، مطبوعات را می بندند، روزنامه نگاران، نویسندگان، خبرنگاران، فیلمسازان، هنرپیشگان، خوانندگان و نوازندگان را دستگیر و بدون اطلاع خانواده ها، روزها، هفته ها و ماه ها در سلولهای مجرد نگاهداری میکنند. رسانه های اینترنتی را ویران، سیستم مخابراتی را مختل نموده و در فضا پارازیت های خطرناک میاندازند که با توطئه ها و دسیسه های دشمنان دست و پنجه نرم کرده و از بروز شک و تردید در ذهن مردم جلوگیری کنند. در حالیکه کار از کار گذشته است و مردم قطرات خونی که از شمشیر ولایت میچکد با چشمان خود مشاهده نموده اند. سالی که گذشته سالی بود که در برابر «او هست بجز او هیچکس نیست،» «ما هم هستیم» ظهور یافت و مبانی توحید را به چالش کشید.
سالی که گذشت، سالی بود که زنان همچنان در صف اول، مبارزه با نظام اهریمنی را ادامه دادند، در انظار عمومی حجاب اجباری از سر بر گرفتند، بر سر چوبی آویختند و ناقوس افول نظام را بصدا در آوردند؛ و به چه قیمتی سنگین و پر بهایی. زنان شجاع و فرهیخته ای، همچون نسرین ستوده و نرگس محمدی، زنانی که تاج و تخت ولایت را تهدید میکنند به حبس های طولانی محکوم میکنند. چه بخوبی نظام بوی برده است که در دست توانای آنها و زنان بسیاری همچون آنان است که کلید رهایی و آزادی ملت نهفته است. بی جهت نیست که سالی که گذشت سالی بود که نظام همچنان بزنان کینه ورزید و پیوسته و بهر بهانه ای نسبت بآنان تبعیض روا داشت و آنها را مورد انتقام ستانی و خشم و خشونت قرارداد با گشت های مختلف “ارشادی” و انتظامی به بهانه بر قراری “امنیت اخلاقی.”
وبعد. با ناخشنودی عمیق است که بگوییم سالی که در پیش است بسی بسیار سختر و آزار دهنده تر خواهد بود از سالی که گذشت. اما، چه باک در شرایط دشوار و نامناسب است که بذر رهایی و آزادی کاشته میشود. با این همه سال گذشته، سالی بود که درخشش اراده معطوف به رهایی و آزادی در دل تاریکی و خاموشی ادامه یافت، درخششی که از سال پیش تر آغاز یافته بود. از اینروی مردم یکدیگر را در یافتند و فهمیدند بر خلاف آنچه نظام سعی میکند که الغا کند، تنها و منفرد نیستند. که هم درد هستند و غم و اندوه مشترک دارند. که تنها نیستند در احساس بندگی و رعیتی و محرومیت از ابتدایی ترین حق و حقوق بشری.
در سال نو، بی تردید، دستگاه امنیتی رژیم هر آنچه که در توان دارد بکار گیرد تا بر حسب معمول همچنان رهبران و گردانندگان هر خیزش اعتراضی را شناسائی و سپس از صحنه مبارزه خارج نموده و آن خیزش را خاموش سازد. همه بخوبی آگاه هستند که چه بر رهبران کارگران و کارمندان و معلمان وهر خیزش اعتراضی دیگری رفته و هنوز هم میرود و چه هزینه سنگینی برای رسیدن بحق و حقوق خود پرداخته اند. این شیوه نظام ادامه خواهد یافت.
اما، از آنجا که وضع موجود بوخامت گذارده و و پروژه دولت مبنی بر افزایش حداقل حقوق تا پانصد هزار تومان، نه تنها درد تامین معیشت کارکنان و زحمتکشان را تسکینی نمیدهد بلکه بر زخمهای مردم نمک هم می پاشد. چون افزایش حقوق همراه با افزایش عرضه کالاهای پایه ای نیست. افزایش حقوق تنها بافزایش تقاضای بیشتر می انجامد و رقابت بین متقاضیان و صفهای طولانی تربرای بدست آوردن کالاهای مورد نیازی که پیوسته کمیاب تر میشود. یعنی که دولت ولایت با یک دست میدهد و با دست دیگر پس میگیرد. پس شکایتها، نارضایی ها و اعتراضات همچنان ادامه خواهد یافت و برغم خواست نظام رهبران جدیدی را در دامن خود پرورش میدهد و زمینه را برای پیوند و همبستگی بین خیزشهای اعتراضی بوجود آورده و در نتیجه وحدت کثرت، رمز پیروزی بر نظام را اجتناب ناپذیر مینماید.
بدین معنا که از آنجا که بحرانهایی که مردم را به چنین روز سیاهی نشانده است، قبل از آنکه از اقتصاد و یا سیاست برخیزد، در واقع از دین بر میخیزد، دینی که مظهر آن روحانیت است برهبری ولی فقیه. ولی فقیه است که حرف اخر را در اتخاذ هر تصمیم مهم و حیاطی، میزند و حرف او اول از علم و دانش دینی او ریشه میگیرد و بازتابنده سیاستهایی است بنفع تداوم و بقای حکومت روحانیت، نه رفاه و آسایش ملت. که گزینش ولی فقیه ارجح است بر گزینش 80 میلیون آدم دیگر. چرا که ولی فقیه از تبار “معصومین” و “مظلومین” و خطا ناپذیران است، مطلقا پاک دست و پاک دامن است و بالاتر از همه، “پاک ” دهان. چون از دستانش چیزی جز خون نریزد و ظلم بر نیاید و از دهانش چیزی جز کذب و نفرت به دیگری بیرون نریزد. چهل سال آمریکا ستیزی، محور تمام سیاستهای داخلی و خارجی از آغاز در جهت خدمت به نهادین ساختن ارزشهای دین و قواعد و مقرارت شریعت اسلامی بکار گرفته شده است. سالی که گذشت، سال استبداد سیاه بود، مثل دیگر سالهای دورتر، که تنها یک شخص است که حق دارد بر گزیند.
بنابراین طبیعی ست که تا زمانیکه خیزش های اعتراضی، براندازی نظام ولایت فقیه را هدف استراتژیک خود قرار ندهد، کثرت بوحدت نخواهد رسید. البته که چنین امری هم اکنون بوقوع پیوسته و در شعارهایی همچون «حکومت اسلامی نمیخواهیم نمیخواهیم” و یا « توپ و تانک و فشفشه آخوند باید گم بشه» بعنوان نمونه بازتاب یافته است، تکرار و ادامه این شعارهاست که زمینه را برای پیوند و همبستگی تمامی اقشار مردم برعلیه نظام بوجود میآورد. پیوند و همبستگی کثرت است که “وحدت کلمه” را بچالش میکشد و کثرت در وحدت را جانشین آن ساخته و رهایی و آزادی را بارمغان آورد. به طلوع روشنایی باید امیدوار بود.
فیروز نجومی
Firoz Nodjomi
https://firoznodjomi.blogspot.com/