ساعت حدود ده و نیم شب سه شنبه، یکم مردادماه، منطقه قاسم آباد مشهد انتهای خیابان امامیه ۸۱ است. آخرین مسافرها خودشان را به ایستگاه اتوبوس میرسانند تا با آخرین خط به خانههایشان برگردند. «امیر اسدی»، دانشجوی جوان بیست و یک سالهای که خانهاش حوالی همان ایستگاه است با همراهی یکی دیگر از دوستانش روی نیمکت پارک خطی نشسته و مشغول گفت و گوست.
آنها آنقدر گرم مکالمه هستند که متوجه سه جوان موتور سوار نمیشوند که با موتورسیلکت هوندا بر خلاف مسیر حرکت ماشینها از سمت بلوار میثاق به سمتشان میتازند. زورگیرها به بهانه پرسیدن آدرس مقابل پای آن دو جوان ترمز میکنند و امیر که هنوز فرصت هیچ واکنشی پیدا نکرده و حتی در مورد گوشی تلفنش مورد سوال زورگیرها قرار نگرفته، با اولین ضربه سهمگین قمهٔ به شاهرگ گردنش، روی زانوهایش خم میشود. دوست امیر که ترسیده چند قدم به عقب برمی دارد.
امیر با وجود ضربه مهلکی که خورده باز هم گوشی تلفنش را محکم بین انگشتانش میفشارد و مرد زورگیر وقتی میبیند علیرغم ضربهای که زده، قربانی حاضر نیست گوشی تلفنش را رها کند، این بار ضربه مهلک دوم و سوم را هم راهی کمر و قلب جوان بیگناه میکند. امیر به زحمت بلند شده، با دستش زخم روی گردنش را میگیرد و به سمت خانه پدری چند قدم برمی دارد و برای همیشه نقش زمین میشود. همه این اتفاق چند دقیقه بیشتر زمان نمیبرد، به حدی که دوست امیر از شوک خارج شده و خودش را بر بالین رفیقش برساند.
«امیر اسدی» دانشجوی سال اول رشته عمران و تنها پسر خانواده بود. حالا روز یک خانواده تا قیامت تاریک شده، با اینکه با کمک مردم و دوست امیر پیکر او به بیمارستان طالقانی مشهد منتقل شد اما او به بیمارستان نرسید .
همزمان با مخابره خبر قتل این جوان، یکی دیگر از پایگاههای پلیس مشهد خبر داده که دو برادر حین قدم زدن در حاشیه بلوار آزادی مشهد، مورد حمله یک باند زورگیر قرار گرفته و به سختی جان سالم به در برده اند.
پس از آن پلیس مشهد با گزارشهای متعددی از حمله زورگیرها به قصد سرقت گوشی همراه عابران پیاده مواجه میشود. شاهدان عینی میگویند دزدها برای ایجاد رعب و وحشت، قبل از هر گونه درخواستی، اقدام به زدن ضربههای مهلک با قمه میکنند تا با مقاومت احتمالی طعمه خود مواجه نشوند و بعد از آن دست به دزدی میزنند.
این روزها و همزمان با افزایش فقر و بیکاری ناشی از تورم و تحریم در جامعه، انگار زورگیری و اخاذی رواج زیادی پیدا کرده است. یک روز پیش از قتل جوان مشهدی، کارآگاه «مرتضی نثاری»، رئیس پایگاه چهارم پلیس تهران از دستگیری سارق گوشی قاپی خبر داد که با سلاح سرد و ایجاد رعب و وحشت از قربانیانش سرقت میکرده است.
زورگیرها به سرقت تلفن، پول نقد یا محتویات کیف رهگذرها بسنده نمیکنند، «مسلم وفادار» از اهالی روستای دهدشت که ماه گذشته برای خرید بذر صیفی جاتی که میخواست فصل آینده در مزرعه کوچکش بکارد راهی شیراز شده بود، در یکی از خیابانهای ضلع غربی میدان ولیعصر حوالی بلوار غدیر مورد حمله زورگیرها قرار گرفت.
«سه نفر بودند و سر و صورتشان را با جوراب پوشانده بودند. یک نفر هم با موتور نبش همان خیابان کشیک میداد که من به خاطر ایما و اشارههایی که به هم کردند متوجه شدم که با هم هستند. یک نفر دستم را گرفت و نفر دوم چاقو را گذاشت زیر سیبک گلویم و فشار داد. کیف پول محتوی ۱۸ میلیون تومان تراول چک را گرفتند اما با ته قمه یک ضربه محکم زدند زیر شکمم و کلید ماشین را هم خواستند.» ماشین مسلم وفادار یک پژو ۲۰۶بوده، کلید ماشین را داده تا رهایش کردهاند: «خدا رحم کرد که با تیزی قمه نزده بودند. با ته قمه زدند و البته هنوز هم کبود است و به درستی نمیتوانم راه بروم. الان با گذشت سه ماه هنوز ردی از ماشینم به دست نیامده. ماشینم را بردند و من ماهانه چهار میلیون تومان قسطش را میدهم که بانک نرود سراغ ضامن. سرمایه فصل بعد مزرعه را هم بردند. اما باز هم میگویم خدا را شکر که جانم را نگرفتند. چون بسیار خشن بودند و توی چشمهایشان هیچ رحم و مروتی نبود.»
همزمان با وقوع فاجعه «امیر» کاربران دنیای مجازی به سراغ توئیتی رفتهاند که «امید توشه»، روزنامه نگار سابق ساکن ایران در مورد تجربه درگیریاش با یک زورگیر در تهران منتشر کرده بود.
او همراه با این ذکر این تجربه، عکسهایی نیز ضمیمه کرده که نشان دهنده جراحات دست و پا و سر این روزنامه نگار حین درگیری با زورگیر بوده است. توشه نوشته «دو سال پیش با زورگیران سر گوشیام درگیر شدم و شانس آوردم. حرفهای بودند و جراحتها سطحی. اما حالا اوضاع بسیار بدتر است و شهر شده جولانگاه زورگیریهای چاقو بدست ناشی. به تمام اطرافیانم و به شما توصیه میکنم درگیر نشوید و آنچه میخواهند بدهید. هیچ مالی ارزش جانتان را ندارد. بزرگترین شانسم این بود که از من عاقلتر بودند و حرفه شان بود. ضربهها کنترل شده و برای ایجاد رعب و به نیت شکستن مقاومت بود. درگیر نشوید.»
کاربر دیگری نوشته است که دو سال پیش روزی که عیدی و حقوقش را دریافت کرده، با یک موتوری درگیر شده و حین مقاومت حدود دو کیلومتر روی زمین کشیده شده است: «افسر پرونده یک چیزی گفت که هنوز هر موتوری ازکنارم میگذرد تنم میلرزد. چرا مقاومت کردی؟ اگر سرت به جدول خورده بود چه میکردی؟ دیدم راست میگوید. حالا شدهام یک آدم بدون مقاومت.»
یکی از جنجالیترین پروندههای زورگیری به سال ۱۳۹۱ برمیگردد. چهار جوان که همگی آنها زیر بیست و چهار سال داشتند در آذرماه همین سال با قمه به یک عابر پیاده در خیابان خردمند جنوبی حمله ور شده و با ایجاد رعب و وحشت کیف او را ربودند. جریان زورگیری توسط دوربین مدار بستهایی همان حوالی ثبت شد و کمتر از پنجاه روز بعد شعبه پانزده دادگاه انقلاب به ریاست قاضی صلواتی، دو نفر از زورگیرها را به اتهام «محاربه و افساد فی الارض» به اعدام محکوم کرد و آن دو در ضلع شمالی پارک هنرمندان تهران در ملاعام اعدام شدند. آخرین تصویری که از آنها ثبت شد دو جوان وحشت زده را نشان میداد که یکی از آنها در آستانه اعدام و از شدت ترس و استیصال سرش را روی شانه جلادش گذاشته و گریه میکرد.
بعدها رئیس قوه قضاییه گفته بود «مجازاتهای بدیل دیگر هم برای جرم زورگیری وجود دارد اما این نهاد قضایی برای بالا بردن هزینه اعمال شرورانه و برخورد قاطع، مجازات اعدام را برای آنها انتخاب کرده است.»
«زهرا روان آرام» وکیل دادگستری ساکن ایران میگوید در قانون ایران به وضوح به جریان زورگیری اشاره نشده و مجازاتهای در نظر گرفته شده جملگی تحت عنوان اخاذی یا سرقت مقرون به آزار و اذیت ثبت شده اند.
«مجازاتهای متعددی برای سرقت مقرون به آزار در نظر گرفته شده که مراحل مختلفی دارد. مثلا طبق ماده ۶۹۹ قانون مجازات اسلامی اگر شخصی را با زور و ارعاب تهدید به گرفتن جان یا مالش کنند، مرتکب به هفتاد و چهار ضربه شلاق و دوماه تا دو سال زندان محکوم خواهد شد. طبق ماده ۶۵۲ اگر کسی سرقتی انجام بدهد که حین سرقت موجبات آزار دیگری فراهم شود یا سارق مسلح باشد، به سه ماه تا ده سال حبس و همچنین هفتاد و چهار ضربه شلاق محکوم خواهد شد. همچنین اگر کسی با چاقو کسی را مورد اخاذی و تهدید قرار دهد مطابق ماده ۶۱۷ قانون مجازات اسلامی به حبس شش ماه تا دو سال و همچنین همان هفتاد و چهار ضربه شلاق محکوم خواهد شد.»
به گفته این وکیل دادگستری البته در مواردی که جریان زورگیری و اخاذی موجب جریحه دار شدن افکارعمومی شده باشد، قاضی میتواند برای مرتکب، اتهام محاربه هم در نظر بگیرد و حکم به اعدام او بدهد.
«اگر در جریان سرقت مسلحانه، کسی کشته شد یا ضرب و جرح و مجروحیتی انجام شد، مجازات آن طبق قوانین مرتبط به قتل و ضرب و جرح در نظر گرفته میشود. مثلا برای این جوانی که در مشهد کشته شده، بیتردید مجازات مرتکب، از وجه شخصی قصاص است و اگر قاضی تشخیص بدهد که عملش نوعی محاربه و فساد فی الارض بوده، به جز قصاص، او به اعدام هم محکوم خواهد شد. یعنی حتی در صورت گذشت اولیای دم، به لحاظ مجازات عمومی به مرگ محکوم خواهد شد.»
زهرا روان آرام به عدم وحدت رویه در احکام صادره مرتبط با زورگیری اشاره میکند: «در این مورد عدالتی وجود ندارد و بسته به نظر قاضی است. مثلا در جریان پرونده چهار جوان خیابان خردمند با اینکه افکارعمومی هم از وقوع این زورگیری جریحه دار شد اما جرم ارتکابی در حد اعدام دو جوان زیر بیست و چهار سال نبود. هفتاد هزار تومان سرقت شده و فقط یک ضربه به فرد قربانی وارد شد که به نظر میرسید اتفاقی و در انتهای زورگیری رخ داده، شاکی اعلام رضایت کرده و هر چهار جوان بارها اظهار ندامت کرده و گفتند که از کرده خود پشیمان هستند و نسبت به مجازات این جرم اطلاع نداشته و از سر فقر این کار را کردهاند. اما درست چند ماه بعد یک زورگیری در زیرگذر سه راه امین حضور رخ داد و یک رهگذر از ماجرا فیلم گرفت. زورگیرها شرورتر و حرفهای بودند و یازده ضربه به قربانی وارد کردند. ولی با اینکه توسط پلیس شناسایی شدند این بار به محاربه محکوم نشده و فقط ده سال زندان گرفتند. این ناهماهنگی در اجرای قانون، یک جور بلاتکلیفی برای قضات و مرتکب ایجاد کرده است.»
سال گذشته جانشین رئیس پلیس تهران گفته بود: “سومین جرم شایع و مشهودی که در این شهر رخ میدهد کیف قاپی و سرقت گوشی از طریق زورگیری است.” اما به نظر میرسد در طول یک سال گذشته و همزمان با افزایش تورم و شرایط فقری که جامعه درگیر آن شده است، جرایمی همچون دزدی و زورگیری روز به روز در حال افزایش است.