به مناسبت صدمین روز کشته شدن قاسم سلیمانی، شامگاه ۲۵ فروردین، نیروهای شبهه نظامی حشدالشعبی عراق که وابسته به ایران هستند مراسمی در بین الحرمین برگزار کردند. در این مراسم به دلیل شیوع کرونا، صندلیهایی خالی تعبیه شده بود و بر روی این صندلیها تصاویری از قاسم سلیمانی و ابومهدی المهندس و دیگر کشتهشدگان قرار داده شده بود.
به گزارش خبرگزاری تسنیم نزدیک به سپاه پاسداران در ایران، «محمد البخیتی» عضو دفتر سیاسی جنبش انصارالله یمن در گفتگو با المیادین با اشاره به گذشت ۱۰۰ روز از مرگ «قاسم سلیمانی» و «ابومهدی المهندس» گفته که با «جنایت ترور شهید سردار قاسم سلیمانی و ابومهدی المهندس هیچ دستاورد استراتژیکی نصیب آمریکا نشد» و به گفته او «قاطعترین پاسخ به این جنایت وحدت محور مقاومت از ایران و عراق تا سوریه و لبنان و فلسطین و یمن بود.» وحدتی که به نقل از تسنیم دیگر دوستان جمهوری اسلامی در منطقه مانند «سعد السعدی» عضو دفتر سیاسی «عصائب اهل الحق» و «ماهر الطاهر» عضو دفتر سیاسی جبهه خلق برای آزادی فلسطین هم بر آن تاکید دارند.
اما درباره اینکه در نبود قاسم سلیمانی که بنابر ادعای خود ایران و متحدان منطقهایاش یکی از نقاط اتصال و استحکام این «اتحاد» بود ضربهای به آن وارد نشده، تردیدهای جدی وجود دارد.
آیا غیبت سلیمانی احساس نمیشود؟
نام قاسم سلیمانی با نیروهای شبهه نظامی در کشورهای منطقه و عمق استراتژیک ایران گره خورده است. حالا اما با مرگ سلیمانی و افزایش فشار تحریمهای همه جانبه آمریکا، دو اهرم اصلی اعمال نفوذ ایران در منطقه، یعنی منابع مالی و منبع انسانی آن، از دسترس خارج شده و آینده جمهوری اسلامی در منطقه اگر نگوییم تیره و تار، لااقل مبهم است.
جمهوری اسلامی در طی سالیان برای توجیه حضور نظامی خود در دیگر کشورها به تئوری عمق استراتژیک آویخت. با استفاده از این تئوری سرزمینهای عراق، سوریه، لبنان، غزه و حتی یمن عمق استراتژیک ایران محسوب میشود و محلی برای رویارویی با استکبار جهانی است. در حالی که معنای عمق استراتژیک تنها خطوط مقدم جنگ و حضور نیروهای نظامی یا شبهه نظامی در یک کشور نیست بلکه عمق استراتژیک به مجموعه ای از وجوه نرم و سخت افزاری یک کشور و یا سازمان برای دفاع و نفوذ در مقابل عوامل خارجی است و شاخصهای تاریخی و فرهنگی از مصادیق و فاکتورهای عمق استراتژیک است.
با مرگ سلیمانی و افزایش فشار تحریمهای همه جانبه آمریکا، دو اهرم اصلی اعمال نفوذ ایران در منطقه، یعنی منابع مالی و منبع انسانی آن، از دسترس خارج شده و آینده جمهوری اسلامی در منطقه اگر نگوییم تیره و تار، لااقل مبهم است.
جمهوری اسلامی اما با تاکید بر بعد نظامی عمق استراتژیک در سالهای اخیر توازن منطقهای خود را هم متزلزل کرده و برخی از همسایگان را به دشمن تبدیل کرده است. از سوی دیگر مداخلات گسترده ایران در امور داخلی بغداد، بیروت و دمشق هم با مخالفتهای سیاسی گسترده مردم جهان عرب همراه شده است. علاوه بر این نیروهای نظامی اسرائیل توانستند جلوی گسترش نفوذ ایران در سوریه را بگیرند.
حضور ایران در سوریه، عراق و یمن هر کدام با توجیهات گستردهای همراه بود به عنوان مثال سه سال پیش در اوج جنگ سوریه رهبر جمهوری اسلامی، در دیدار با خانوادههای نظامیان ایرانی کشته شده در جنگ سوریه، مدعی شد که اگر جمهوری اسلامی ایران در جنگ داخلی سوریه شرکت نمی کرد، مجبور بود با نیروهای داعش در تهران، فارس، خراسان و اصفهان درگیر شود.
تلاش برای ساختن چهرهای ملی از قاسم سلیمانی با اتکا به استدلالهایی از همین دست به طور جدی در برنامه دستگاه تبلیغاتی جمهوری اسلامی گنجانده شده بود و تا حدی هم موفق عمل کرد. شاهد این مدعا هم تشییع جنازه سلیمانی بود که از پرجمعیتترین مراسمهای «حکومتی» سالهای اخیر بود. اما این سیاست یک سر دیگر هم داشت و اینکه آن مشروعیت و پذیرش نسبی عمومی که بر روی سلیمانی بار شده بود با او به خاک سپرده شد و از این رو این تبلیغات حالا به ضد خود بدل شد و اسطورهسازی مشابه بار دیگر و حول چهره غیرکاریزمایی مانند قاآنی، جانشین سلیمانی، ممکن به نظر نمیرسد و حتی دیگر تلاشی هم برای آن نمیشود.
قاآنی چه میکند؟
قاآنی نه تنها در درون ایران که در خارج از مرزها و میدان عملش در اعماق استراتژیک هم به نظر نمیرسد که توانسته باشد جای خالی سلیمانی را برای جمهوری اسلامی پر کند.
نیمه فروردین ماه امسال قاآنی به بغداد سفر کرد تا نفوذ جمهوری اسلامی ایران در تشکیل دولت جدید عراق را به نمایش بگذارد.
با وجود ملاقاتهای متعدد قاآنی با رهبران احزاب شیعه عراقی، فرمانده سپاه قدس موفق نشد مخالفان را برای خارج کردن عراق از بنبست سیاسی و تشکیل کابینه جدید حول عدنان الزروفی، یکپارچه کند.
نهایتا الزروفی کنارهگیری کرد و مصطفی الکاظمی، رئیس سازمان امنیتی عراق که گفته میشود به یک اندازه به ایران و آمریکا نزدیک است، نخست وزیر شد. گفته میشود که مسئولان رده بالای احزاب عراقی اکنون بیش از هر زمان دیگر با دخالتهای ایران در امور کشورشان مخالف هستند.
قاآنی نه تنها در درون ایران که در خارج از مرزها و میدان عملش در اعماق استراتزیک هم به نظر نمیرسد که توانسته باشد جای خالی سلیمانی را برای جمهوری اسلامی پر کند.
در این شرایط قطعنامه ماه ژانویه پارلمان عراق مبنی بر خروج نیروهای خارجی از عراق که ایران آن را فتح الفتوح خود بعد از حمله به پایگاه عینالسد میدانست هم همچنان در وضعیت فعلی عراق معلق و غیرعملی مانده است. هر چند به گفته افشار سلیمانی، کارشناس مسائل منطقه از ابتدا نیز آنچه پارلمان عراق قبول کرده بود فقط یک قرار بود و نه مصوبه و ضمانت اجرایی نداشت، از این رو دولت موظف نبود آن را اجرا کند.
در این میان ایالات متحده روز جمعه ۲۲ فروردین اعلام کرد برای کسب اطلاعات درباره فعالیتهای شیخ محمد کوثرانی، از فرماندهان ارشد نظامی گروه اسلامگرای حزب الله لبنان در عراق و از نزدیکان و همپیمانان قاسم سلیمانی، تا ۱۰ میلیون دلار جایزه پرداخت میکند.
وزارت امور خارجه آمریکا اعلام کرد کوثرانی برخی از مسئولیتهای هماهنگی سیاسی با گروههای شبهنظامی مرتبط با ایران را که قبلا توسط سلیمانی سازماندهی میشد بر عهده گرفته است و اقدامات گروههایی را که خارج از کنترل دولت عراق فعالیت میکنند تسهیل میکند، گروههایی که به گفته ایالات متحده تظاهرات را به شدت سرکوب و به نمایندگیهای دیپلماتیک خارجی حمله کردهاند و دست به فعالیتهای جنایی سازمان یافته گسترده زدهاند.
این اعلان تلویحا بدان معناست که کار بر زمین مانده سلیمانی نه به قاآنی که به فرد دیگری از «محور مقاومت» که مستقیما نماینده جمهوری اسلامی نیست سپرده شده.
مسلما نفوذ منطقهای جمهوری اسلامی با وجود تمامی چالشها به سرعت از بین نخواهد رفت اما چالشهای کنونی مانع از دستیابی این حکومت به منابع مالی، سلاح و آموزش شبکه گستردهای از متحدان و گروههای نیابتیاش که دلایل محبوبیتش نزد این گروههاست خواهد شد. سیر نزولی این نفوذ از هم اکنون آشکار است و اگر شرایط کنونی ادامه یابد قطعا شاهد افول نفوذ منطقهای ایران خواهیم بود. نفوذی که هزینههای مالی و انسانی فراوانی در داخل و خارج کشور چه برای ایران و چه ملتهای منطقه مانند سوریه داشت.
صندلیهای خالی مانده مراسم صدمین روز درگذشت سلیمانی به دلیل کرونا که با عکسهای او پر شده شاید استعاره خوبی از وضعیت فعلی جمهوری اسلامی و جای خالی مانده سلیمانی در پیشبرد سیاستهای منطقهای آن باشد. سیاستهایی که با وضعیت اقتصادی نابسامان ایران و از دست رفتن حداقل اعتمادها و مشروعیت داخلی به نظر میرسد در آستانه شکستی سخت و بیبازگشت است.
زیتون ـ یلدا امیری: