آنچه تازگی دارد برنامه ایران برای ضربه زدن به منافع بازرگانی اعراب در منطقه بهوسیله چین است
تلاش جمهوری اسلامی ایران برای گسترش نفوذ در منطقه تا دریای مدیترانه و پیرامون آن و یافتن گذرگاهی برای رسیدن به این دریا با عبور از خاک عراق و سوریه، پروژهای است که سابقه دیرینه در تاریخ ایران دارد و مقالههای زیادی هم دراینباره نوشتهشده است؛ اما آنچه تازگی دارد، برنامه ایران برای ضربه زدن به منافع بازرگانی اعراب در منطقه بهوسیله چین است. بر اساس خبرهای درز کرده از مفاد قرارداد مشارکتی که میان ایران و چین به گونه سری امضاشده، ایران در تلاش است تا چین را متقاعد کند که نقشه راه بازرگانی ابریشم را تغییر دهد و بهجای عبور از خاک شبهجزیره عربستان، آن را از خاک ایران بگذراند و در درازمدت چین میلیاردها دلار را در پروژه موردنظر ایران سرمایهگذاری کند.
هرچند چین این خبر را مورد تأیید قرار نداده، ولی رد هم نکرده است؛ اما به دو دلیل درست بودن آن ممکن به نظر میرسد: دلیل اول، سیاست عملگرایانه چین بهویژه در بخش اقتصاد است؛ دولت چین نظر به علاقهمندی شدیدی که برای چیرگی بر اقتصاد آینده جهان دارد، درصدد آن است تا در رقابت با آمریکا در بازارهای جهانی، کشور خود را از طریق شبکه راهآهن سریع، به سایر کشورهای جهان وصل کند. این در حالی است که هر یک از کشورهای ایران، عراق و سوریه عملاً دارای شبکههای راه آهنی هستند که تنها نیاز به توسعه و وصل کردن با یکدیگر دارند. از طرف دیگر چین اراده کافی و سرمایه لازم برای این انجام این کار را در اختیار دارد.
دلیل دوم، این است که ایران برای دستیابی به منافع اقتصادی و اهداف سیاسی معینی در حوزه دریای مدیترانه، دهها سال پیشگامهایی را در عمل برداشته است تا جایی که کارشناسان و تحلیلگران ایرانی این موضوع را در رسانههای محلی ایران، زیر عنوان «دستاوردهای مقاومت ایران» مورد تحلیل و کنکاش قراردادند و ایران را برای به دست گرفتن پروژههای بازسازی ۴۰۰ میلیارد دلاری سوریه، نسبت به دیگران دارای اولویت میدانند.
با توجه به حقایق یادشده، اکنون درباره نقشهها و سیاستهای ایران در این راستا، روشنی بیشتر میاندازیم و از برنامهها و اقدامات اعراب برای پر کردن خلأ موجود درصحنه و ایجاد موانع بر سر راه ایران، نیز سخن میگوییم.
نقشه ایران با ایجاد گروههای نیابتی در عراق، سوریه و لبنان، به گونه جدی در ۱۸ سال گذشته و پس از سرنگونی رژیم صدام حسین در سال ۲۰۰۳ آغاز شد و تا بحرانهای ناشی از بهار عربی در سال ۲۰۱۰ ادامه یافت. اگر رژیم اخوانالمسلمین در مصر سقوط نمیکرد، ایران این کشور را به پایگاهی برای گسترش نفوذ خود در شمال آفریقا، مبدل کرده بود.
رژیم ایران پس از موفقیت در تثبیت گروههای نظامی نیابتی در مسیر گذرگاه خود به دریای مدیترانه، به چیدن ثمرات و دستاوردهای آن اقدام کرد و از طریق شرکتهای سپاه پاسداران زیر نام بازسازی، به انتقال ثروتهای طبیعی سوریه پرداخت. ایران همین سناریو را در عراق نیز تکرار کرد و افزون بر آن در مقابل بدهیهایی که از بابت صدور گاز و برق بر دولت عراق داشت، این دولت را به گونه علنی و با بیشرمی، زیر فشار گرفت و بازارهای عراق را در انحصار محصولات و کالاهای خود قرار داد.
ایران بعد از آنکه از کامیابی نقشههای خود اطمینان حاصل کرد، در سال ۲۰۱۹ از اتصال بندرگاه امام خمینی (در جنوب ایران، در کرانه خلیجفارس) به بندرگاه لاذقیه سوریه در کرانه مدیترانه خبر داد و همزمان با این اقدام، دولت ایران درصدد ساخت پروژه ارتباط منطقه شلمچه در استان خوزستان، با استان بصره در عراق شد. هدف تهران از این اقدام، وصل کردن ایران با شبکه راهآهن گسترده عراق بود تا صادراتش را به عراق و از طریق عراق به سوریه و لبنان (طور ترانزیت) افزایش داده و به بازارهای جدیدی در کشورهای عربی و اروپایی مشرف بر مدیترانه دست یابد. ایران برای اینکه حجم تجارت و گردشگری را افزایش دهد، گاهی به علاقهمندان، روادید رایگان نیز صادر میکند.
ایران علاوه بر منافع اقتصادی و مالی که از پروژههای اتصال خط راهآهن به دست میآورد، اهداف فرهنگی ویژهای را نیز دنبال میکند که در بلندمدت خطرناکتر از اهداف اقتصادی بوده و ایستادگی در برابر آن دشوار خواهد بود؛ زیرا واگنهای قطار که صدها مسافر را در یکزمان در خود جای میدهد، شبیه به جامعه کوچک انسانی است که با گذشت زمان آمیزش فرهنگی و فکری و حتی زبانی ایجاد میکند و راه را برای نقشههای توسعهطلبانه ایران و صدور اندیشههای انقلابی و ایدئولوژیک آن به کشورهای دیگر، هموار میسازد.
ازآنجاکه برنامه اتصال ریلی ایران به دلیل مشکلات اقتصادی ناشی از تحریمهای آمریکا، بهکندی پیش میرود، ایران برای تأمین هزینه مالی آن نیاز به همکاری چین دارد. هرچند در زیر سایه تحریمهای آمریکا در سالهای گذشته، ایران و چین بسیار به هم نزدیک شدهاند و اکنون چین بزرگترین شریک بازرگانی برای ایران محسوب میشود، اما این یک پدیده ابدی و تغییرناپذیر نیست؛ زیرا چین در روابط بینالملل، در درجه نخست بیشتر به منافع اقتصادی چشم دارد؛ ازاینجهت راه برای کشورهای عربی باز است، آنها میتوانند حجم مبادلات بازرگانی با چین را افزایش دهند و جلو نقشههای کینهجویانه جمهوری اسلامی ایران برای منزوی کردن اعراب را بگیرند.
شایانذکر است که منطقه شبهجزیره عربستان در گذشته، یکی از شرکای عمده بازرگانی در راه ابریشم بوده است؛ شهر «جرها» بر کرانه خلیجفارس که اکنون «هفوف» نامیده میشود و در عربستان سعودی واقعشده، در مسیر راه ابریشم قرار داشت و از آنجا به عمان و یمن و سپس به مکه و شهرهای ساحل غربی عربستان سعودی مانند جده تا شهر اسکندریه مصر، امتداد داشت.
آنچه مایه خرسندی میشود، این است که برخی از کشورهای عربی گامهای عملی را در مواجهه با نقشهها و برنامههای ایران، برداشتهاند. به گونه مثال عربستان سعودی در سال ۲۰۱۹ قرارداد مهمی را برای صدور برق به عراق به امضا رساند که میتواند نیاز فوری عراق را از بابت برق مرتفع سازد، نیازی که ایران به گونه بیشرمانهای از آن بهرهبرداری میکند. همچنان چند ماه پیش عربستان سعودی، گذرگاه مرزی «عرعر» را به روی عراق باز کرد. این گذرگاه نقش سرنوشت سازی در تسهیل تجارت میان کلیه کشورهای خلیجفارس و عراق دارد و حتی در آینده میتواند برای سوریه نیز مفید واقع شود.
در این اواخر، کشور مصر نیز قرارداد مشابهی را برای صدور برق به عراق منعقد کرد. افزون بر آن در ماه دسامبر ۲۰۲۰ توافق مهمی میان مصر و عراق به امضا رسید که بر مبنای آن گامهای عملی برای همبستگی و همکاری در بخشهای بازرگانی و فناوری، آغاز شد، بهویژه در بخشهای داروسازی، پتروشیمی و بازسازی زیرساختهای عراق که ایران بر بازار آنها تسلط دارد.
پیگیری و تداوم این اقدامات مهم، با هماهنگی دوامدار با چین برای تقویت منافع مشترک، شاید بتواند منافع مشترک اعراب را برآورده سازد و نقشههای ایران برای ضربه زدن به منافع اعراب و روحیه آنها در آینده را، نقش بر آب کند.
ایندیپندنت فارسی: