نظام خمینیگرا، مانند عشقههایی است که یک درخت تنومند و شاداب را در آغوش میگیرند، مایه جان او را میمکند و بهجایش زهر در وجود درخت تزریق میکنند
یکی از سنن نوروز باستانی ما «خانهتکانی» است. جنبه فیزیکی این سنت مربوط میشود به خانه و کاشانه ما. لازم است که هرچه را در خانه و کاشانه داریم از نو بنگریم و تصمیم بگیریم که آیا میخواهیم نگاهش داریم یا نه. اگر ارزش حفظ کردن دارد، تمیز و براق میکنیم و در محل مناسب قرارش میدهیم؛ اما «خانهتکانی» در وجه معنوی آن بهمراتب مهمتر است. در این وجه، به آنچه در سال گذشته کرده یا اندیشیدهایم، خواهیم رسید. کجا اشتباه کردیم؟ کدام توفیق را به دست آوردیم؟ و از همه مهمتر چه برنامههایی برای سال نو در نظر داریم؟
با توجه به این سنت، پیام نوروزی آیتالله علی خامنهای، رهبر جمهوری اسلامی، در هفتهای که گذشت بهراستی تاسفآور به نظر میرسد. «ولیفقیه» بهجای بررسی واقعبینانه از سال گذشته، مشتی موهومات کلیشهای عرضه کرد. او که سال گذشته را سال «جهش تولید» خوانده بود، پذیرفت که این هدف محقق نشده است؛ اما نگفت چرا و چه کسی مسئول این شکست است. بدینسان هیچ سیاست مشخصی را برای جلوگیری از شکستهای آینده عرضه نکرد.
رهبر که در همه زمینهها از ازدواج موفق گرفته تا آشپزی اسلامی و شو اسلامی، صاحبنظر و تألیفات است، در نقش اقتصاددان ظاهر میشود. او میگوید: «موانع تولید عبارتاند از واردات بیرویه، قاچاق گسترده و مقررات زائد؛ اما چگونه میتوان با این موانع روبرو شد؟ جواب ایشان: لازم است که در صداوسیما تبیین شود!»
رهبر میپذیرد که فساد در سطوح اداری بانکی و گمرکی مانع تحول اقتصادی در ایران است، اما نمیگوید چه کسانی، یا چه نهادهایی یا چه سیاستهای این فساد را به وجود آوردند و چگونه است که بعد از ۴۲ سال هنوز غرق در فساد هستیم.
با الهام از «کرامات شیخ ما» آقای خامنهای چنین اظهار فضل میفرماید: «ایران با استفاده از ظرفیتهای خود میتواند از شکوفاترین اقتصادهای منطقه و حتی جهان باشد.» بهعبارتدیگر: دست را باز کرد و گفت: وجب!
برای تزریق اندکی امید در پیامی، آقای خامنهای میگوید: بانک جهانی ایران را در مقام هجدهمین اقتصاد بزرگ جهان قرار داده است.
سپس ایشان ابراز امیدواری میکند که در آینده نامعلوم ایران به مقام دوازدهم برسد.
آقای خامنهای شاید نداند که ایران در سال ۱۳۵۶ در مقام دوازدهم جدول بانک جهانی از نظر تولید ناخالص ملی قرار داشت. در همان سال بودجه ملی ایران هشتمین بودجه بزرگ، به نسبت جمعیت، در جهان بود.
برنامه اقتصادی ایران این بود که تا سال ۲۰۰۰ میلادی در جمع ۵ قدرت بزرگ اقتصادی جهان از نظر تولید ناخالص ملی و نه درآمد سرانه قرار گیرد.
رژیم پیشین برای تحقق آن هدف برنامههای اقتصادی مشخصی داشت و سیاستهای روشنی را تعقیب میکرد. امروز اما از برنامههای راهبردی اقتصادی خبری هست، نه از سیاستهای اجرایی لازم.
آقای خامنهای میگوید، نجات اقتصاد ایران از رکود اگر نخواهیم بگوییم «سقوط آزاد»، نیازمند «مدیریت قوی، بااحساس مسئولیت، ضد فساد و دارای برنامه جامع اقتصادی است.»
خوب چرا چنین مدیریتی نداشتهایم و نداریم؟ آقای خامنهای پاسخی عرضه نمیکند و تنها وعده میدهد که انشاالله در ۳۰ سال آینده همهچیز روبهراه خواهد شد.
در زمینههایی که راستی آزمایی دشوار است، آقای خامنهای از کرکری خواندن استفاده میکند، مثلاً از «افزایش حیرتانگیز قدرت دفاعی جمهوری اسلامی» سخن میگوید. این «افزایش حیرتانگیز» در هیچ جنگی آزمایش نشده است و خدا کند آزمایش نشود؛ اما آنچه قابل چک کردن است، ناتوانی نیروهای نظامی و امنیتی جمهوری اسلامی در تأمین امنیت مرزهای کشور است. در سالی که گذشت، جمهوری اسلامی با بیش از هشتاد «عملیات خرابکارانه و تروریستی» در مرزهای غربی و شرقی کشور روبهرو بوده است. سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، حفظ مرز ایران و افغانستان را به ارتش محول کرده است و خود برای حفظ مرز با پاکستان خواستار ۴۰۰۰ نظامی دیگر و بودجههای بزرگتر است.
در پیام نوروزی خود، آقای خامنهای، حرفی درباره بلای کرونا ندارد و سکوت را بر ارائه گزارشی از آنچه گذشته است، ترجیح میدهد. آیا ایشان، مسئولیت دیر رساندن واکسن به کشور را میپذیرد؟ آیا اظهارات نامسئولانه ایشان در مورد مهم نبودن کرونا و خودداری از خرید واکسنهای آمریکایی و انگلیسی صدها هزار ایرانی را در خطر نیفکند؟
ازآنجاکه ایشان خود را در برابر هیچ مرجعی پاسخگو نمیداند در این زمینه نیز از پاسخگویی میپرهیزد.
آقای خامنهای مانند همیشه نمیداند که چه موضعی در برابر تحریمهای آمریکایی بگیرد. از یکسو، ادعا میکند که تحریمها نوعی موهبت الهی بودهاند، زیرا ما را بهسوی خودکفایی هل دادند. از سوی دیگر، میگوید تحریمها هیچ اثری نداشتند. ادعایی که آشکارا برای بیاعتبار کردن حجتالاسلام حسن روحانی رئیسجمهوری اسلامی عرضه میشود. آقای روحانی مرتب بر این طبل میکوبند که هر کم و کاستی که داریم ناشی از تحریمها است.
سرانجام آقای خامنهای توصیه میکند: فرض را بر این بگذاریم که همه تحریمها باقی خواهد ماند! این سخن بهراستی حیرتآور است، زیرا نشان میدهد که رهبر جمهوری اسلامی، هیچ برنامه و سیاستی برای تسریع در رفع تحریمها ندارد و در این زمینه ابتکار عمل را به واشنگتن سپرده است. بهعبارتدیگر آمریکا هر وقت دلش خواست تحریمها را برمیدارد.
از این حیرتانگیزتر لحن غرورآمیز آقای خامنهای است که میگوید علیرغم تحریمها، ایران به فضل الهی، گلیم خود را از آب بیرون کشیده است!
ایشان متوجه نیست که این ضربالمثل حالت کسی را بیان میکند که همهچیز را در سیل ازدستداده است بهجز گلیمی که بر آن نماز میخواند!
آیا آرمانخواهی یک ملت بزرگ را میتوان در «بیرون کشیدن گلیم از آب» خلاصه کرد؟
آقای خامنهای آشکارا نگران تحریم تودههای مردم علیه انتخابات ریاست جمهوری اسلامی است و میگوید حتی اگر رهبری را قبول ندارید، به خاطر یک ایران قوی، در انتخابات شرکت کنید.
مشکل بسیاری از ایرانیان، احتمالاً حتی اکثریت آنان، در حال حاضر، این است که قوی شدن ایران را با حفظ رهبری کنونی ناممکن میدانند. خود آقای خامنهای، با صدور فرمانهایی در همه زمینهها، نشان میدهد که رئیسجمهوری، برخلاف ادعای ایشان، یک تدارکاتچی بیش نیست و اگر چیزی غیرازاین بود پیام نوروزی سال را او عرضه میکرد نه «رهبر».
خامنهای ۹ شرط را برای رئیسجمهوری آینده عرضه میکند؛ اما نمیگوید چرا هیچکس از روسای جمهور پیشین دارای این شرایط نبودند.
دروغ تاریخی این است که سال ۱۳۰۰ «با کودتای انگلیسی که رضاخان را سر کار آورد» آغاز شد. امروز دیگر روشن است که رضاخان و سپس رضاشاه ساختهوپرداخته هیچ قدرت خارجی نبود. تأسفآور است که یک شخصیت سیاسی مسئول، خزعبلات خالهزنکی را بهجای بررسی تاریخ عرضه میکند.
خطای محاسباتی خامنهای این است که میپندارد سال ۱۴۰۰ آغاز یک برنامه جدید است درحالیکه قرن جدید در نوروز ۱۴۰۱ آغاز خواهد شد.
اسیر زنجیرهای یک ایدئولوژی شکستخورده ارتجاعی، خامنهای، در دنیایی از توهمات به سر میبرد و اگر پیام نوروزی ایشان را ملاک قرار دهیم، قربانی گزارشهای غلط و دروغهایی است که دار و دسته خمینیگرا به او تحویل میدهند.
این دارو دسته، کوچکترین برنامه و سیاستی برای بیرون آوردن ایران از بنبست تاریخی ناشی از حوادث ۱۳۵۷ ندارند. نظام خمینیگرا، مانند عشقههایی است که یک درخت تنومند و شاداب را در آغوش میگیرند، مایه جان او را میمکند و بهجایش زهر در وجود درخت تزریق میکنند.
راه نجات ایران برکندن این عشقه است و بازگرداندن رمق تازه به درخت. آقای خامنهای، خواسته یا ناخواسته، نمیتواند این مأموریت حیاتی تاریخی را بر عهده گیرد.
ایندیپندنت فارسی :