در تاریخ مبارزه سیاسی با جمهوری اسلامی یک نکته را میتوان به عنوان نقطه ضعف جدی شناسایی کرد؛ ناتوانی از برقراری ارتباط تاثیرگذار برون با درون کشور.
تردیدی نیست که از همان سالهای نخست استقرار جمهوری اسلامی، نارضایتی از این رژیم در درون کشور وجود داشت. این نارضایتی پس از مرگ روحالله خمینی در سال ۶۸، کمکم وجهه میدانی نیز پیدا کرد. اعتراضات مشهد، اسلامشهر، قزوین سه اعتراض خیابانی برجسته نیمه نخست دهه ۷۰ شمسی بودند که اگرچه خاستگاههای اعتراضی متفاوتی داشتند ولی تابوی اعتراض خیابانی علیه رژیم مستقر در تاریخ جمهوری اسلامی را شکستند. خیزش دانشجویی تیرماه ۷۸ نیز بیان سیاسی نارضایتیهای تلنبارشده در آن سالها بود.
تردیدی نیست که مخالفان و مبارزان بیرون کشور نیز به میزان بالایی همآوایی و همصدایی با چنین اعتراضاتی داشتند ولی همانطور که در آغاز نوشتار آمد، به علل و دلایل از برقراری ارتباط تاثیرگذار با درون کشور ناتوان بودند. در اینجا درصدد شناسایی چرایی آن ناتوانی نیستیم، ولی در عینحال باید اذعان کرد که این ضعف اکنون بسیار کمرنگ شده است.
گسترش تلویزیونهای ماهوارهای، ظهور شبکههای اجتماعی و درواقع، انقلاب ارتباطی که طی ۲۰ سال اخیر، روابط انسانی را تحتتاثیر قرار داده است، روابط مخالفان و مبارزان بیرون و درون کشور را نیز بسیار متاثر کرده است و جمهوری اسلامی را با چالشی سخت و سهمگین مواجه کرده است. ارتباط روزافزون بیرون و درون کشور بلای جان رژیم شده است؛ ارتباطی که اگرچه میتوان آن را ضعیف کرد، ولی قطع شدنی نیست.
کارزار «نه به جمهوری اسلامی» یکی از نمونههای برجسته ارتباط مبارزان درون و بیرون ایران است. این کارزار که از اسفند ۱۳۹۹ کلید خورده است، عملا از درون کشور آغاز شده است. همهگیری ویدئوها و تصاویری که در آن افراد شعار «نه به جمهوری اسلامی» را در دست گرفته بودند، به کارزاری بیسابقه در خارج از کشور تبدل شد. در زمانی بسیار کوتاه در خارج از کشور همهگیر شد و بیانیهای کوتاه و مشترک در حمایت از این کنش شهروندان ایرانی تهیه شد و بیش از ۶۰۰ تن، نام خود را پای آن بیانیه نهادند.
عوامل برجستگی کارزار «نه به جمهوری اسلامی»
همهگیری این کارزار بسیار برجسته است و در تعداد کسانی که به آن پیوستهاند نمود دارد. تا زمان نگارش این یادداشت (فروردین ۹۹) نیز این پویش کماکان ادامه دارد و همچنان افراد نام خود را پای این بیانیه میگذارند.
این همهگیری ولی صرفا از لحاظ عددی برجسته نیست. نکته بسیار برجسته دیگر در این کارزار ملی، وجه کیفی ماجراست که از دو جنبه قابل بررسی است؛ اول اینکه چهرههایی نام خود را پای این متن نهادهاند که در جبهههای مختلف فکری-سیاسی قرار دارند. جبهههایی که حتی بعضا رقیب سیاسی یکدیگر محسوب میشوند. دوم اینکه مشهورترین چهرههای سیاسی، فکری، ورزشی و هنری ایرانی پذیرفتهاند پای این متن را امضا کنند. در طیف فکری میتوان از چهرههای شاخصی همچون آرامش دوستدار، اسماعیل خویی، تورج اتابکی، جلال ایجادی نام برد. نام پرآوازهترین چهرههای هنری ایران از داریوش اقبالی و ابراهیم حامدی تا گوگوش و شاهین نجفی و اسفندیار منفردزاده و حتی نام ورزشکاران ناراضی و نیز نظامیان دوره شاهنشاهی نیز در این متن برجسته است. چهرههای سیاسی برخاسته از جبههبندیهای چپ و راست نیز این متن را امضا کردهاند فارغ از اینکه به عنوان مثال دوگانه پادشاهیخواه/ جمهوریخواه در این میانه بخواهد نقشی شکافآفرین بازی کند.
نام ولیعهد پیشین ایران کنار مخالفان نظام پادشاهی
در این کارزار اتفاقی بیسابقه نیز رخ داده است. شاهزاده رضا پهلوی نیز نام خود را کنار دیگر امضاکنندگان قرار داده است؛ کنار نام کسانی که بعضا اکنون نیز جزو منتقدان نظام پادشاهی و حتی شخص او محسوب میشوند. این رخداد به تنهایی اهمیت این کارزار را دوچندان کرده است.
شاهزاده رضا پهلوی در سال ۱۳۹۹ نیز با صدور پیام «پیمان نوین» تنها یک دوگانه را در قالب یک پرسش به رسمیت شناخته بود: ایران یا جمهوری اسلامی؟ او از همه خواسته بود مسئولیت فردی خود در قبال مبارزه با جمهوری اسلامی را بپذیرند. او خود با امضای بیانیه «نه به جمهوری اسلامی» همراه با صدها تن دیگر نشان داد که پای حرفی که در پیمان نوین زد ایستاده است و دوشادوش هممیهنان خود برای رهایی ایران از جمهوری اسلامی تلاش میکند. ولیعهد ایران همه بهانهها را از مخالفان خود ستانده است.
یک کارزار، نه یک تقاضا!
وجه دیگری از این کارزار که کمتر مورد توجه قرار گرفته، دقیقا وجه کمپینی آن است. بیشتر بیانیههای سیاسی که طی سالهای اخیر به جمعآوری امضاها در سطح کلان دست میزدند، خود را در قالب یک خواست مدنی مطرح میکردند ولی در اینجا ما با یک کارزار سیاسی روبرو هستیم که نه تنها از کسی خواستهای ندارد بلکه صراحتا از لزوم تلاش و همبستگی برای سرنگونی جمهوری اسلامی میگوید. به این بخش از این بیانیه کوتاه دقت کنیم: «این صدای مردمی است که عزم جزم کردهاند تا بساط جمهوری اسلامی، این مانع اصلی دستیابی به آزادی، رفاه، دموکراسی، پیشرفت و حقوق بشر را برچینند.»
ساده و صریح؛ وسط بازی ممنوع!
صراحت شعار این کارزار نیز قابلتوجه است و اینکه صدها چهره سیاسی و غیرسیاسی نام خود را پای چنین متن صریح و بیتعارفی نهادهاند، قابلتوجهتر!
سادهبودن شعار این کارزار نیز دیگر وجه ارزشمند این کارزار است. سادگی ولی در عینحال صراحت این شعار، موجب میشود افراد شناختی بسیار زود از هدف کارزار پیدا کنند و تصمیم خود را برای همراهی یا عدم همراهی با آن بگیرند.
بر اساس چنین سادگی و صراحتی، خط کشی پیرامون این کارزار نیز بسیار روشن است. به بیان دیگر و سادهتر، این کارزار فرصت وسط بازی نمیدهد. شما یا به جمهوری اسلامی «نه» میگویید یا «آری» میگویید. میان این دو انتخاب، هیچ انتخاب دیگری وجود ندارد.
تحقق خواستهای قدیمی؛ همبستگی مخالفان
درواقع باید اذعان کرد که این کمپین تجسم عملی مفهوم «اتحاد اپوزیسیون» است که سالهای سال، توسط چهرهها و گروههای مختلف سیاسی در گروههای مخالف خارج کشور مطرح میشد ولی هیچگاه نمود عینی به خود نمیگرفت. نگاهی گذرا به چهرههایی که پای این متن امضا خود را گذاشتهاند نشان میدهد که بالاخره این همبستگی، تحقق یافت.
مفهوم اتحاد، همیشه مورد تاکید شاهزاده رضا پهلوی نیز بوده است و اینکه او در اقدامی بیسابقه امضای خود را کنار صدها تن دیگر گذاشته است، کنش معناداری است که نشان میدهد فرزند ارشد پادشاه پیشین ایران نیز به این کارزار به چشم یک اتحاد کلان سیاسی علیه جمهوری اسلامی مینگرد.
نگاه شاهزاده به کمپین را از خلال پیامی که او درباره این کمپین صادر کرده است میتوان دریافت. او در بخشی از پیام خود که در اسفند ۱۳۹۸ منتشر شد، این چنین گفت: «همسویی نیروهای سیاسی میهندوست در کمپین نه به جمهوری اسلامی، گام نخست در مسیر همگرایی آنان است. امیدوارم که این نیروها از این فرصت به بهترین شکل استفاده کنند و گامهای بعدی را برای رسیدن به هدف اصلی که همان نجات ایران است مصممتر بردارند.»
جمهوری اسلامی، سالهای سال تلاش کرد نشان دهد که گروههای مخالف جمهوری اسلامی از اتحاد با یکدیگر و ائتلاف بر سر خواستهای مشترک ناتوان هستند. در این راه جمهوری اسلامی حتی گروههای مخالف برون کشور را مورد تمسخر قرار میداد. این کارزار که از قضا، از درون کشور نیز کلید خورده است به صورت نمادین نشانگر شکست دستگاه تبلیغاتی جمهوری اسلامی علیه ائتلاف مخالفان و مبارزان رژیم است.
بدیهی است که این همسویی سیاسی و وجه نمادین ائتلاف زمانی جنبه عملیتری به خود میگیرد که بتواند ضمن حفظ تداوم خود، این ابَرکارزار را به کارزارهای خردتر و عملیتر تقسیم کرده و بروندادهای امیدبخش آن را به سوی هدف نهایی که سرنگونی جمهوری اسلامی باشد، هدایت کند. این وجه از کارزار «نه به جمهوری اسلامی» میتواند در نوشتههای دیگر مورد بررسی بیشتری قرار بگیرد.
علیرضا کیانی , ایندیپندنت فارسی: