از ۱۲ اردیبهشت ۱۳۴۰که شلیک گلوله سرگرد «ناصر شهرستانی»، رئیس کلانتری بهارستان، در تجمع صنفی اعتراضآمیز معلمان در میدان بهارستان جان «ابوالحسن خانعلی» را گرفت و باعث مجروح شدن دو معترض دیگر شد، پیگیری ۶۰ ساله مطالبات صنفی معلمان راه درازی پیموده است. در آن تاریخ معلمان در اعتراض به «لایحه سقف حقوق فرهنگیان» مقابل مجلس تجمع کرده بودند. شصت سال بعد معلمان در جستجوی حقوق خود به وضعیت معیشت و طرح رتبهبندی کماکان معترضاند؛ اعتراض صنفیای که ۲۷ سال در دوره سلطنت خاندان پهلوی دنبال شد و ۴۳ سال در دوره جمهوری اسلامی.
با جان باختن ابوالحسن خانعلی، تحصن، تشییع و خاکسپاری پیکرش توسط معلمان در ابنبابویه، رئیس کلانتری برکنار و توبیخ شد. «شریف امامی»، نخستوزیر وقت، استعفاء کرد و شاه با پذیرش استعفایش، «علی امینی» را مامور تشکیل کابینه جدید کرد. امینی قول افزایش حقوق معلمان را داد و با برابر شدن حقوق معلمان و مهندسان، تحصن ۱۱ روزه معلمان هم پایان گرفت.
معلمان معترض ۱۲ اردیبهشت را «روز معلم» نامیدند؛ روزی که پس از انقلاب ۱۳۵۷ به دنبال ترور «مرتضی مطهری» به دست اعضای گروه «فرقان» در ۱۱ اردیبهشت ۱۳۵۸ بار دیگر روز معلم نامیده شد.
«ایرانوایر» به مناسبت این روز در تقویم ایرانی با «حسین رمضانپور»، یکی از اعضای «انجمن صنفی معلمان خراسان شمالی»، گفتوگو کرده است.
***
حسین رمضانپور ۲۰ سال سابقه تدریس در آموزش و پرورش دارد. متاهل است و دو فرزند دختر ۴ و ۷ ساله دارد. این فعال صنفی و ۶ نفر دیگر از اعضای انجمنشان در سال ۱۳۹۸ با حکم غیرمنتظره ۴۱ سال زندان، ۲۲۲ ضربه شلاق و سه میلیون تومان جریمه نقدی روبهرو شدند؛ حکمی که به گفته او بعدتر شکسته شد. او درباره آخرین وضعیت پرونده خود و همکارانش میگوید: «در پروندهای که سال ۱۳۹۷ با بازداشت ما باز شد، در حال حاضر از ۴۱ سال زندان و شلاق و جریمه نقدی، رسیدهایم به دو سال زندان برای من و برای آقای “محمدرضا رمضانزاده” چهار سال زندان به اضافه یک سال زندان در یک پرونده کیفری؛ مجموعا پنج سال و بقیه دوستان هم ۱۲ میلیون تومان جریمه نقدی بدل از حبس که باید پرداخت کنند.»
او ماجرای صدور آن حکم و اتهاماتشان را اینگونه تعریف میکند: «ما ۷ نفر از فعالین صنفی خراسان شمالی در ۲۱ آبان ۱۳۹۷ یک روز قبل از تحصن سراسری دوم معلمان بازداشت شدیم. تحصن اول مهر ماه بود. در آن سال ما ریاست دورهای شورای هماهنگی تشکلهای صنفی فرهنگیان را بر عهده داشتیم. هر کداممان بین ۱ هفته تا ۳۵ روز در انفرادی اداره اطلاعات شهرستان بجنورد بازداشت بودیم. من ۲۱ روز انفرادی داشتم.»
او با اشاره به این که آزادیشان به قید وثیقه انجام شده است، از جزئیات پرونده میگوید: «سه سری پرونده برای ما ساختند. یکی مرتبط به محتویات گوشی و فعالیت مجازی در گروههای مختلف فرهنگیان بود؛ گروههایی که خیلی از آنها نه متعلق به ما بود و نه در آن حضوری داشتیم، ولی متن آنها کپی شده بود و یک پرونده قطور پنج جلدی با چند هزار صفحه برای ما درست کرده بودند.»
در پرونده اولی که برای آنها در هیئت تخلفات اداری آموزش و پرورش باز شد، حسین رمضانپور برای یک سال خدمت به استان دیگری تبعید شد. برای محمدرضا رمضانزاده با ۲۶ سال سابقه حکم بازنشستگی پیش از موعد صادر شد و برای پنج نفر دیگر هم صرفا پرونده تشکیل دادند. جالبتر این که تخلفی که به آن اشاره شده بود، غیبت آنها از کلاس درس در ایام بازداشت بود: «یعنی خودشان ما را گرفتند، بعد گفتند شما سر کلاس نبودید و تخلف اداری داشتید.»
این فعال صنفی درباره تشکیل پرونده دوم با جرایم کیفری و صدور دو حکم ۷۴ ضربه شلاق که یک مورد آن برای او اجرا شده است، میگوید: «۷ نفر ما را خواستند؛ به جرم تشویش اذهان عمومی و نشر اکاذیب. روز دادگاه مشخص بود که منظورشان فقط من و آقای رمضانزاده است. بقیه برای ارعاب آنجا بودند، چون اتهامی برایشان مطرح نشد. دلیل این اتهام “نقد مسائل مربوط به آموزش و پرورش” بود که به عنوان “نشر اکاذیب و تشویش اذهان عمومی” مطرح کردند. برای من دو حکم ۷۴ ضربه شلاق در این پرونده صادر شد. یک ۷۴ ضربه آن را هم اجرا کردند. برای آقای رمضانزاده دو سال زندان و ۷۴ ضربه شلاق و ۳ میلیون تومان جریمه نقدی به دلیل مشارکت در امدادرسانی برای زلزلهزدگان کرمانشاه صادر شد. او در سال ۱۳۹۷ با جمعآوری پول برای مدارس زلزلهزده کانکس خریداری کرده بود. میگفتند از این پولها سوء استفاده شده است. حالا کجا سوءاستفاده شده است؟ ما نفهمیدیم.»
این فعال صنفی معلمان در ادامه به تشریح پرونده سومشان پرداخت و گفت: «یک پرونده سوم در دادگاه انقلاب باز کردند. در این پرونده آقای رمضانزاده به اتهام تشکیل گروه غیرقانونی در جهت ضدیت با نظام محکوم شد. تشکیل کدام گروه غیرقانونی؟ گروهی که خودشان اجازه داده بودند با مجوز وزارت کشور و با حضور نماینده فرماندار انتخاباتش انجام شود. ولی چون آنطوری که آنها دوست داشتند، رفتار نکرده است، غیرقانونی است و جرم انگاری شده است. در این پرونده به بقیه دوستان هم ۳۲ ماه حکم داده بودند.
در دادگاه تجدید نظر حکم آقای رمضانزاده هشت سال شد. حکم من چهار سال و بقیه دوستان هم کمتر شد. بعد بخشنامهای آمد برای جرایم تعزیری که قوه قضاییه اردیبهشت ۱۳۹۹ اعلام کرد و احکام یک مرحله دیگر شکسته شدند. در این مرحله حکم آقای رمضانزاده شد چهار سال و من دو سال و احکام بقیه دوستان هم تبدیل به ۱۲ میلیون تومان جریمه نقدی شدند. آقای رمضانزاده برای یک سال پرونده کیفریاش هماکنون زندانی است. دو سال حبس دادگاه انقلاب من هنوز اجرا نشده است، [اما] اگر بخواهند همین امروز هم میتوانند مرا زندانی کنند.»
ضعف آموزش مدنی در ایران
حسین رمضانپور با اظهار تاسف درباره ضعف آموزشهای مدنی در ایران میگوید: «شرایط جوری است که خیلیها دیگر چیزی برای از دست دادن ندارند؛ تنها نگران فردای بچههایشان هستند.»
به گفته حسین رمضانپور ضعف آموزش مختص این چهل سال نیست: «در صد سال گذشته همه آنها که پیش از ما زندگی میکردند هم همین وضعیت را داشتند. متاسفانه مرید و مرادشان را در سفارتخانه خارجی میدیدند. جلوی آنها تحصن میکردند تا آنها به دادشان برسند. این در دوره قاجار بارها رخ داده بود و الآن هم که دوره جمهوری اسلامی است، متاسفانه به دلیل نبود آموزشهای مدنی در این وضعیت قرار داریم.»
او در ادامه افزود: «من با نسل جوان سر و کار دارم. امسال بالای ۵۰۰ دانشآموز دارم. در ۶ مدرسه حاضرم، چون اضافهکاری میکنم. آدم از مصاحبت با بچههای این دوره لذت میبرد. نرم و مودبانه میآیند و خواستهشان را مطالبه میکنند. حتی مقابلت میایستند. چند روز قبل خواستم امتحان بگیرم. دیدم ساکتاند. فهمیدم ناراضی هستند. دیدم یک نفرشان نظرسنجی گذاشته است که آیا موافق امتحان امروز هستید یا نه؟ همه مشارکت کرده بودند و عدم موافقتشان را اعلام کردند. من امتحان را لغو کردم تا یاد بگیرند که این مطالبهگری را در بقیه موارد داشته باشند. با وجود اینها آینده روشن است.»
موانع فعالیت صنفی در ایران
به باور آقای رمضانپور مانع اصلی فعالیت صنفی در ایران نگاه حاکمیتی به فعالیت صنفی و عدم اعتماد به مردم است. حکومتی که احساس میکند به اندازه نیازش مقبولیت ندارد تا بتواند بقایش را تضمین کند، هر نوع تشکل و انجمنی را یک خطر بالقوه میبیند: «بازجوی من در ایام بازداشتم میگفت: “رژیم پهلوی را سه بار سرنگون کردند. یک بار شرکت نفتیها اعتصاب کردند و نفت تولید و صادر نشد و همه جا به هم ریخت. یک بار رانندهها با اعتصاب سراسری راههای ارتباطی کشور را بستند. یک بار هم معلمان نقش لیدر و سرشاخه را در جامعه بازی کردند و هماهنگکننده فعالیتها بودند. ما اشتباه پهلوی را تکرار نمیکنیم.” به او گفتم که با این دیدگاه، دیگر صحبتی باقی نمیماند. وقتی شما معلم را دشمن تلقی کنید، نمیتوانیم گفتوگو کنیم.»
نهادسازی
رمضانپور میگوید: «متاسفانه نجابت معلمان مورد سوء استفاده قرار گرفت. هر چند وقت یک بار با قربانی کردن افرادی مانند ما رعب و وحشتی ایجاد میکنند، که ببینید! یادتان باشد اینها در دورترین استان کشور بودند. با شما هم برخورد میکنیم.»
او در ادامه میافزاید: «به لطف دوستانی که در سازمان معلمان هستند، الآن توجه به مسائل صنفی هم در آن بیشتر شده است. برای معلمان خواستههای صنفی و معیشتی خیلی پررنگتر از مسائل سیاسی و حزبی است. احزاب موجود درد معلمان را متوجه نمیشوند. پیشنهادم به مردم این است که هر گروهی بیاید کانون و انجمن خودش را و صنف خودش را تقویت کند. این تمرین “ما بودن” را از همین نهادسازی شروع کنند. مطالبهگری را طبق قوانین بیایند پیش ببرند تا نیازی نباشد که برای حقمان به خیابان برویم. خیابان مرحله آخر است. در ایران چون بقیه راهها مسدود است، اولین راهکار کف خیابان رفتن است.»
جواد متولی