جمهوری اسلامی که کمتر از دو دهه پس از استقرارش قصد داشت با شعارهای «تسامح و مدارا» و «گفتوگوی تمدنها» در جهت بازسازی کارنامه تاریک و مخدوش خود تلاش کند، اکنون در چهل سالگی به تندترین قرائت خود از اسلام و اسلامیسازی کشور روی آورده است.
ابراهیم رئیسی، روحانی ۶۰ سالهای که در روندی غیررقابتی و مهندسی شده، با حمایت قاطع و علنی دستگاههای حکومتی به عنوان پیروز انتخابات ریاست جمهوری ایران معرفی شد، در جنبههایی شبیه علی خامنهای رهبر جمهوری اسلامی است، اما در جنبههایی نیز نسخه جهشیافته و افراطیتر او به شمار میرود.
رئیسی از همان دوره پیشین انتخابات ریاست جمهوری، با شعارهای «ضدفساد» و نظارت شدید بر نهادهای دولتی وارد عرصه رقابتهای انتخاباتی شد، اما هیچ فرد و نهاد مستقلی، تاکنون قادر و مجاز به نظارت بر عملکرد خود او نبوده است.
با این حال، او خود را «پاسخگوی» تمام چهل سال مسئولیتش معرفی کرده؛ چه زمانی که در قوه قضاییه احکام سرنوشتساز صادر کرد و چه زمانی که کنترل اموال گسترده و ثروت کلان آستان قدس رضوی را در اختیار داشته است.
از آخوندهای دگم مشهد
ابراهیم رئیسی مثل خامنهای در مشهد به دنیا آمده است؛ شهری که از نظر حوزههای علمیه، به دلیل آنچه شکلگیری «مکتب تفکیک» میخوانند، فضایی دگم، خرافهزده و فلسفهستیزتری نسبت به حوزههای علمیه دیگر شهرهای مذهبی ایران دارد.
عقلستیزی حاکم بر فضای روحانیون این شهر به حدی است که حتی برخی از خود روحانیون در دوره جدید، نسبت به «رویکرد افراطگرایان شیعه» و «تشابه کامل با مواضع جریان وهابیت» در میان آنان هشدار دادهاند.
شاید بتوان یکی از چهرههای بارز و رسانهای این «وهابیت شیعه» در مشهد را احمد علمالهدی، پدر همسر ابراهیم رئیسی معرفی کرد که اظهارات تند و جنجالیاش هر جمعه تیتر رسانهها میشود؛ این دسته از روحانیون تندرو فضا را چنان در مشهد سنگین کردهاند که برخی فعالیتها مثل برگزاری کنسرت موسیقی عملا در آن ممنوع شده است.
ابراهیم رئیسی خیلی زود درس و مدرسه خود را رها کرد و در نوجوانی به قم رفت. او در قم وارد مدرسه حقانی شد که سکوی پرتاب بسیاری از محصلانش به سوی مقامهای حکومتی پس از انقلاب بود.
اساساً تحصیلات در حوزههای علمیه، به ویژه در دورهای که رئیسی وارد حوزه شد، به ضابطهمندی، قاعده و اعتبار تحصیل در مدارس آموزش و پرورش و دانشگاهها نبوده و نیست.
صرفا ردیف کردن نام برخی از روحانیون به عنوان استادان، نشان نمیدهد و ثابت نمیکند که یک طلبه چه میزان پای درس آنها بود و فارغ از محتوای درسها که در برخی موارد شبیه روضهخوانی است (مثل درسهای اخلاق حوزه)، چه میزان از درس را فراگرفته است.
عموم مردم در ایران هم از این هرج و مرج تحصیلی در حوزههای علمیه باخبرند. به همین دلیل است که در مناظرههای انتخاباتی، محسن مهرعلیزاده، یکی از نامزدهای مورد تأیید شورای نگهبان در انتخابات، میزان تحصیلات رئیسی را رسماً و علناً زیر سؤال برد.
مهرعلیزاده با شجاعتی که تاکنون سابقه نداشت در مقابل دهها میلیون ایرانی، به بالاترین مقام قضایی کشور به شکل تحقیرآمیزی گفت که او فقط «شش کلاس» درس خوانده است.
هر چند که پس از این اظهارات، رسانههای ایران فهرستی از «سوابق تحصیلاتی» ابراهیم رئیسی را منتشر کردند تا نشان داده شود او هم دارای مدارک حوزوی و هم دانشگاهی است، اما این تحصیلات که امکان راستیآزمایی مستقل علمی آن نیز وجود ندارد، هیچ کدام مبنای دستیابی او به مقامها و مسئولیتهای رئیسی نبوده است.
گماشتن ابراهیم رئیسی جوان، در بیست سالگی، در سال ۱۳۵۹، به عنوان «دادیار» در کرج، به هیچ وجه ربطی به تحصیلات او نداشت و فقط و فقط، به روابط و زدوبندهای سیاسی در درون روحانیون انقلابی مربوط میشد، که البته منحصر به ابراهیم رئیسی نبود و شامل تقریباً همه روحانیون مسئول میشد و همچنان شامل میشود.
بر اساس قوانین خود جمهوری اسلامی، متقاضیان شغل دادیاری باید در آزمون قضاوت شرکت کنند و دستکم دارای کارشناسی فقه یا حقوق باشند.
آیتاللههای خودخوانده
علاوه بر زدوبندهای سیاسی اول انقلاب، آنچه در دهههای اخیر موجب ارتقای شغلی رئیسی و جلب اعتماد عالیترین مقام حکومت به او شد، حضورش در «درسهای» رهبر جمهوری اسلامی است؛ رهبری که اعتبار حوزویاش از سوی دیگر مراجع علمی حوزه، به ویژه مراجع شناخته شده قم و نجف، هرگز به رسمیت شناخته نشد.
همچنین رئیسی دقیقاً مثل خامنهای، «آیتالله یکشبه» و خودخوانده است. حدود پنج سال پیش بود که رسانههای امنیتی نزدیک به سپاه پاسداران و همچنین سایتهای وابسته به آستان قدس رضوی و سایت شخصی خود رئیسی، یکباره و یکپارچه تصمیم گرفتند که از عنوان «آیتالله» به جای «حجتالاسلام» برای رئیسی استفاده کنند.
اطلاق این عنوان نیز یکی از بیضابطهترین رسمها در حوزههای علمیه است و در دوران جمهوری اسلامی، هر روز بر بیضابطه شدن آن افزوده میشود.
عنوان «آیتالله» دیگر از چارچوب علمیاش خارج شده و در جمهوری اسلامی جنبه سیاسی-تبلیغاتی به خود گرفته و به عرصه تحت کنترل تبلیغات حکومتی درآمده است.
هر چه حجم و میزان کاربرد این عنوان در رسانهها و محافل حکومتی بیشتر باشد، به این معنی است که جمهوری اسلامی، اعتبار حوزوی آن «آیتالله» را بیشتر به رسمیت میشناسد. برعکس آن نیز صادق است، چه بسیار «آیتالله»هایی که به دلایل سیاسی، این عنوان یکشبه در رسانهها و تبلیغات حکومتی از آنان گرفته شد.
سوءظن به جهان بیرونی به ویژه غرب
دیدگاه ابراهیم رئیسی نسبت به جهان بیرون از مرزهای ایران، بسیار شبیه دیدگاه رهبر جمهوری اسلامی است؛ این دو برخلاف برخی از روحانیونی که با غرب و تفکرات غربی آشنا هستند، به کلی با مکاتب غربی بیگانه و حتی دچار سوءظناند.
رئیسی در تیرماه ۱۳۹۵، در مراسمی در مشهد گفت: «در تاریخ ندیدیم که کشوری به دست غرب و آمریکا عزتمند شود.»
او عقیده دارد که به جای ارتباط با جهان و به ویژه غرب، باید بر «اقدامات جهادی» در درون خود ایران تکیه کرد؛ دقیقاً همان سیاست کلانی که سالهاست از طرف رهبر جمهوری اسلامی ترویج و تجویز میشود.
این غربستیزی و به ویژه بیاعتمادی ابراهیم رئیسی به آمریکا، خود را در مسئله برجام بسیار نشان داد. اساساً مخالفت با برجام بود که منجر شد او نتواند در دوره پیشین انتخابات ریاست جمهوری بر رقیب خود حسن روحانی، حامی شماره یک برجام در ایران، پیروز شود.
اما از اظهاراتش در آخرین مناظره تلویزیونی، به نظر میرسد در این چهار سال اخیر، نظرش درباره برجام و رابطه با جهان کمی تغییر کرده است. او گفت از آنجا که خامنهای برجام را تایید کرده، او این توافق را اجرا میکند، هر چند که هنوز زمان قضاوت نهایی در این زمینه فرا نرسیده است.
او چند سال پیش، درباره اصطلاح «نرمش قهرمانانه» که از سوی خامنهای مطرح شد، گفته بود که این حرف، «به معنای ترک مبارزه با ظالم نیست، بلکه تفسیر روش مبارزه با ظالم است.»
به نظر میرسد که در دوران او، همانطور که سیاست خارجی کلی جمهوری اسلامی از سوی خامنهای تدوین شده، «نگاه به شرق» و توجه به گروههای نیابتی جمهوری اسلامی در منطقه مورد تاکید قرار گیرد.
سختگیر در جامعه و فاقد بینش نسبت به فرهنگ
ابراهیم رئیسی در مسائل اجتماعی بسیار سختگیر و در حوزههای فرهنگی فاقد بینش و طرحی است. حضور چهل ساله او در دستگاه قضایی و صدور شدیدترین احکام درباره جان و مال انسانها، بیانگر روحیه اوست.
علاوه بر محدودیتهایی که برای فعالان حقوق زنان در ایران در دوران ابراهیم رئیسی اعمال شده، اعتقاد او به «تفکیک جنسیتی» به خوبی نشاندهنده سختگیریهای اجتماعی او به ویژه نسبت به زنان است.
رئیسی در سال ۱۳۹۳، زمانی که معاون اول قوه قضاییه بود، از اقدام شهرداری تهران در اجرای طرح «تفکیک جنسیتی» حمایت کرد و مدعی شد که زنان «اولین مدافع اجرای این طرح هستند».
او گفت: «قاطبه زنان برای انجام یک کار بهتر به یک فضای کاملا آرام و مناسب نیازمند هستند. جلوگیری از اختلاط زن و مرد در محیط اداری به این جهت است که زن و مرد بتوانند خدمت رسانی بهتری به مردم داشته باشند.»
همچنین در جریان مناظرههای انتخاباتی، در حالی که رئیسی دولت را متهم کرده بود لایحه «حفظ کرامت و حمایت از زنان در برابر خشونت» را معطل گذاشته است، دبیر هیات دولت گفت «این لایحه حدود ۸۰۰ روز در فرایند بررسیهای قضایی قرار داشته است.»
یکی از مهمترین انتقادهای حقوقی علیه دستگاه قضایی ایران، قوانین تبعیضآمیز درباره زنان در این دستگاه است که رئیسی همچون اسلاف خود اقدامی برای رفع یا تغییر این قوانین نکرده است.
همچنین رئیسی در دوران تبلیغات انتخاباتی خود، هیچ وعده یا شعار مشخصی در حوزههای مختلف فرهنگی، از هنر تا کتاب، ارائه نکرد.
نماد ناآشنایی رئیسی با فرهنگ و هنر، دیدار جنجالی او با «تتلو» خواننده ایرانی در جریان مبارزات انتخاباتی چهار سال پیش است که موجب نزدیکی هنرمندان به او نشد.
اعتقاد به «فتنه دشمن» و سرکوب شدید مخالفان
ابراهیم رئیسی به «فتنه دشمن» و سرکوب شدید مخالفان و معترضان در جمهوری اسلامی اعتقاد دارد.
این اعتقاد، اصلیترین ویژگی شخصیتی و فکری او و عامل اصلی پیشرویاش طی چهل سال گذشته در دستگاههای قضایی و اکنون رسیدن به ریاست قوه مجریه و حتی طرح نامش برای رهبری آینده جمهوری اسلامی است.
نام ابراهیم رئیسی هم در پرونده سرکوبهای دوران رهبری روحالله خمینی مطرح است و هم در دوران رهبری علی خامنهای.
سیاهترین بخش کارنامه رئیسی در این زمینه، به نقش او در اعدامهای سیاسی سال ۱۳۶۷ مربوط میشود که منجر به کشتار و قتلعام هزاران زندانی سیاسی در زندانهای جمهوری اسلامی شد.
چهار سال پیش، انتشار فایل صوتی از آیتالله حسینعلی منتظری، قائم مقام وقت رهبر جمهوری اسلامی در آن دوران، بار دیگر این پرونده را در افکار عمومی مطرح کرد.
منتظری خطاب به عاملان این اعدامها از جمله رئیسی گفت: «بزرگترین جنایتی که در جمهوری اسلامی شده و تاریخ ما را محکوم می کند به دست شما انجام شده و [نام] شما را در آینده جزو جنایتکاران در تاریخ مینویسند.»
ابراهیم رئیسی هرگز در این زمینه «پاسخگو»ی اعمال خود نبوده، و دیگر مقامها و همچنین رسانههای جمهوری اسلامی نیز در جهت توجیه رفتار او اقدام کردهاند.
به عنوان نمونه، غلامعلی حدادعادل، از نیروهای سیاسی نزدیک به خامنهای در سال ۱۳۹۶، در این باره گفت: «آیا باید گفت که مردم به کسی که حکم اعدام داده رأی نمیدهند؟ آقای رئیسی برای هیچکس حکم اعدام نداده است اما اگر برای منافقین حکم صادر شده باید آن را منفی قلمداد کرد؟»
با این حال، سازمان عفو بینالملل که در زمینه نقش رئیسی در اعدام هزاران زندانی در تابستان سال ۶۷ تحقیقات گسترده انجام داده، در واکنش به انتخاب او، خواستار پیگرد کیفری رئیس جمهور آینده ایران به اتهام «جرائم بینالمللی» شد.
رئیسی که به دلیل جرائم حقوق بشری مورد تحریم غرب است، در واکنش به انتقادهای نهادهای حقوق بشری و کشورهای غربی، این کشور را به «نقض حقوق بشر» متهم کرده و گفته که آنها حق ندارند در امور داخلی ایران دخالت کنند.
رئیسی در سرکوب اعتراضات سال ۱۳۸۸، اعتراضات متعدد دهه ۱۳۹۰ و نیز سانسور مطبوعات و اینترنت نقش داشته است؛ هر چند که خود مدعی است هیچ روزنامه یا سایت اینترنتی در دوره او توقیف یا مسدود نشده است.
چنین پیشینهای، چشمانداز آزادی بیان و مطبوعات، آزادی احزاب و فعالیتهای صنفی را در دوران ریاست جمهوری او بیش از پیش تیره و تار میسازد.
آرش گنونی- رادیو فردا :