شهربندان اینترنتی و کوچ «طبقه آفرینشگر» ایران

By | ۱۴۰۰-۰۵-۲۱

آیا شهرهای ایران بختی برای همراه شدن با انقلاب دیجیتالی دارند؟

خواب و خیال‌های جمهوری اسلامی ایران برای اینترنت و فضای مجازی، بسیاری را از سرنوشت آزادی بیان و آزادی دسترسی به آگاهی در درون کشور نگران کرده است. بسیاری بر این باورند که طرحی که «صیانت از حقوق کاربران» در فضای مجازی نامیده می‌شود، در پی برکشیدن دیواری بلند میان مردم جهان و تکاپوی آگاهی‌ها و دادوستدهای جهانی است. گرچه بی‌گمان دولت و مجلس جمهوری اسلامی ایران هیچگاه در قلع و قمع حوزه‌هایی که می‌توانند به بالیدن آزادی و اندیشه انتقادی یاری رسانند، تردید نکرده است و همواره حق مردم را برای دسترسی آزادانه به آگاهی و نیز بیان آزادانه خود زیر پا گذاشته است، اما محدود کردن بحث به قلمرو سیاست و فروکاستن اینترنت به رسانه‌ای که قصد دولت و مجلس آن است که هیچ کس آن را نخواند و نشنود، می‌تواند تقلیل‌گرا باشد.

همان گونه که انقلاب صنعتی چهره جهان را دگرگون کرد، انقلاب دیجیتالی نیز به شتاب در حال بازآراستن جهان و از نو چیدن سامان جهانی است. مفهوم‌های کار، خانه، رفت و آمد، و زمان آزاد، دارد سرتاپا دیگرگونه می‌شود و اقتصادهای ملی، منطقه‌ای و شهری در پی آنند که در این سامان نوین جهانی پس نیفتند و جایگاهی بهتر از پیش برای خود بجویند.

اقتصاد دیجیتال روز به روز سهم بزرگتری از اقتصاد را به خود اختصاص می‌دهد. امروزه موتور پیش‌رانه اقتصاد دیگر صنعت فولاد یا خودروسازی نیست. گرچه همچنان صنعت و فرآورده‌های مادی سهم مهمی در رفاه اجتماعی کشورهای گوناگون دارند، کالا-نام‌های اقتصادی بزرگ امروزین به شدت با اینترنت درهم تنیده‌اند. اپل، گوگل، آمازون، فیس‌بوک، اینستاگرام، ایر بی ان بی، اوبر، و …، اندام‌های بزرگ پول‌ساز امروز هستند. این اقتصاد دیجیتالی که بر زیرساختی از شبکه اینترنت و گوشی‌های هوشمند همراه و رایانه‌های شخصی بنیاد است، رقابت تازه‌‌ای میان کشورها و شهرهای بزرگ دامن زده است. شکفتگی اقتصادی، هرچه بیشتر به آن چیزی بستگی می‌یابد که ریچارد فلوریدا، «نیروی کار خلاق» یا «آفرینشگر» می خواند.

این نظریه‌پرداز پرآوازه، با طرح مفهوم بحث‌برانگیز طبقه آفرینشگر، از نقش مهمی سخن می گوید که این قشر اجتماعی برای بیرون کشیدن شهرهای آمریکا از رکود اقتصادی ایفا می‌کنند. او نشان می‌دهد که شرکت‌‌های اقتصادی امروزین در شهرهایی می‌شکفند که شمار زیادی از این نیروی کار آفرینشگر، آنجا را برای زندگی کردن برگزیده باشند.

در چنین زمینه‌ای، می‌توان بخشی از «طرح صیانت» اینترنت را به‌مثابه کوششی برای عقب نماندن از قطار جهانی در رقابت اقتصادی نگریست. جمهوری اسلامی ایران می‌کوشد بازار بزرگ هشتاد میلیونی ایران را در دستان شرکت‌های بزرگ جهانی رها نکند، و شرکت‌های ایرانی را نیز به بازی‌گردانان این عرصه بدل کند.

در این معنا، «طرح صیانت» چیزی تازه نیست. جهت‌گیری جمهوری اسلامی ایران از ابتدا چنین بوده است. در هر جا که توانش رسیده است، از کمپانی‌های جهانی کپی‌برداری کرده و بازار را به شرکت‌هایی «خودی» سپرده است که هدایت و راهبری آن‌ها در درون ایران است.

«طرح صیانت» گام بلند دیگری در همین راستا است که البته این بار حتی برخی زیرساخت‌های اینترنتی را نیز آماج خود گرفته است و برای گرفتن سهم بیشتر در آن‌ها با جهان درمی‌افتد.

اما آیا می‌توان با راه‌اندازی نمونه‌های بومی اینستاگرام و گوگل و واتساپ، شهرهای ایران را همپای شهرهای شکوفای جهان کرد؟

ریچارد فلوریدا در کتاب خود، «شهرها و طبقه آفرینشگر»، نشان می‌دهد که مهمترین عامل شکوفایی هر شهری در این اقتصاد نوین، توانایی آن شهر در جذب نیروی کار جوان و آفرینشگری ا‌ست که خلاقیت آن‌ها موتور پیش‌رانه برای نوآوری و ارزش‌آفرینی است. بی‌گمان با کپی کردن و ممنوع کردن فعالیت شرکت‌های جهانی و سپردن رانتی فضاهای شهری و مجازی به شرکت‌های خودی، می‌توان سودی به سرمایه‌گذاران این شرکت‌ها رساند؛ اما با این هزینه که نه مردم هرگز از آنچه در جهان آفریده می‌شود و به دارایی همگانی نوع بشر درمی‌آید، برخوردار شوند، و نه آن که هیچگاه بتوان شهرهای ایرانی را به کانون‌های راستین نوآوری تبدیل کرد، چرا که نیروی نوآور امروزه بسیار پویا و سیال است و به شهرها و کشورهایی کوچ می‌کند که آنجا را با روحیه آفرینشگرانه و خلاقانه خود سازگارتر می‌بیند.

رواداری، از مهمترین ویژگی‌های جاهایی است که خانه مردمان آفرینشگر می‌شود. ریچارد فلوریدا در کتاب «شهرها و طبقه آفرینشگر» می‌گوید که شهرهایی که توانسته‌اند از رکود در امان بمانند و طبقه آفرینشگر را به خود جلب کنند، از سه پایه برخوردارند: نخست، فراوانی نخبگان دانشگاهی و نابغه‌ها، دوم رواج فرهنگ رواداری، و سوم، در دسترس بودن تکنولوژی. او در کتاب دیگر خود با نام «برآمد طبقه آفرینشگر»، می‌نویسد که بدنه طبقه آفرینشگر شاخصه‌هایی چون شایسته‌سالاری، گوناگونی و فردیت را ارزشمند برمی‌شمارند و بر اساس آن‌ها محل زندگی و کار خود را برمی‌گزینند.

«طرح صیانت» جمهوری اسلامی ایران را می‌توان از این زاویه، با طرح «ویزای طلایی» دوبی برای صدهزار برنامه‌نویس سنجید. دوبی در سال‌های اخیر کوشیده است با دگرگون کردن قوانین و ساختن تصویری از خود به عنوان شهری که به روی سبک‌های مختلف زندگی باز است، به مکانی بدل شود که بسیاری از جوانان دانشگاه‌رفته کشورهای همسایه برای کار و زندگی بدان‌جا مهاجرت می‌کنند.

ایران از سوی دیگر، با بستن درهای اقتصاد خود بر روی جهان و در پیش گرفتن یک سیاست خارجی ستیزه‌جو، کوشیده است از برون‌رفت ارزش‌های افزوده در کشور جلوگیری کند. اما نارواداری با جوانان و سرکوب سبک‌های زندگی نادلخواه حکومت، به این انجامیده است که نیروی کار آفرینشگر و خلاق ایرانی در شهرهای ایران نماند و کوچ مدام و گسترده آن‌ها به شهرهای پذیرای جهان، توانایی اقتصاد شهرهای ایران را برای همگام شدن با خیز دیجیتالی جهانی تحلیل برد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *