نتیجه نفوذ جمهوری اسلامی ایران در لبنان، عراق، سوریه و یمن گسترش ناامنی، ناکارآمدی و فساد و درگیری و جنگ و کشمکش بوده است
طرفداران جمهوری اسلامی مدعیاند که نفوذ ایران در خاورمیانه به دریای مدیترانه رسیده است. آنها میگویند در شرایط کنونی این جمهوری اسلامی است که در چهار پایتخت عربی یعنی صنعا، بیروت، بغداد و دمشق دولتها را تعیین میکند. آیا این ادعای درستی است؟ به نظر میرسد بله ولی سؤال این است که چهار دولتی که جمهوری اسلامی در لبنان، عراق، سوریه و یمن در تعیین آنها دخالت دارد چه نوع دولتهاییاند و در چه شرایطی قرار دارند؟
لبنان: دولتی ورشکسته زیر سایه حزبالله
لبنان یکی از کشورهایی است که جمهوری اسلامی ادعای نفوذ بسیار در آن را دارد. ظاهر امر نیز همین است و حزبالله لبنان مهمترین گروه نیابتی ایران در منطقه، قدرتمندترین گروه لبنانی و نیز مسلحترین گروه در خاورمیانه است. سایه حزبالله بر تمامی دولتهای لبنان در دستکم یک دهه اخیر سنگینی کرده است. میشل عون، رئیسجمهوری لبنان و نبیه بری، رئیس مجلس نیز متحد حزبالله است. از طرف دیگر جریان المستقبل نیز که جناح رقیب حزبالله است در سالهای اخیر بهشدت تحتفشار بوده است، بهگونهای که چندین بار که سعد حریری، رهبر جریان المستقبل یا چهرههای نزدیک به او موفق به تشکیل دولت شدهاند با کارشکنیهای حزبالله درنهایت ناکام مانده و موفق به تشکیل یک دولت باثبات نشدهاند.
لبنان به همین دلیل در یک دهه اخیر هیچ دولت باثباتی نداشته است و بسیاری از کارکردهای دولت بر زمین مانده است. در تازهترین مورد، لبنان با مشکل سوخت روبرو شد و جمهوری اسلامی تلاش کرد با ارسال سوخت برای حزبالله، خود و حزبالله را ناجی لبنانیها نشان دهد. باوجود این دامنه اعتراضات به ایران در لبنان نسبت به سالهای گذشته افزایش یافته است. از طرف دیگر به دلیل سایه حزبالله بر دولت لبنان، روابط بیروت با پایتختهای منطقه و قدرتهای بزرگ تیره یا در وضعیت نابسامانی است. در تازهترین مورد به دلیل اظهارات وزیر اطلاعرسانی لبنان درباره جنگ یمن، بین لبنان و بسیاری از کشورهای عربی حاشیه خلیجفارس تنش سیاسی رخ داد و آنها سفرای خود را از بیروت فراخواندند. روابط لبنان با اتحادیه اروپا و آمریکا نیز دوران سردی خود را طی میکند و حمایتهای مالی و اقتصادی بینالمللی از لبنان بهشدت کاهش یافته است بهگونهای که اقتصاد لبنان در مرز فروپاشی است و بسیاری از شهروندان از این وضعیت ناراضیاند و دولت از انجام کارکردهای معمولی خود مانند تامین سوخت و برق درمانده است.
سوریه: دولتی نشسته بر ویرانه
یکی از افتخارهای طرفداران جمهوری اسلامی این است که سپاه پاسداران مانع از سقوط حکومت بشار اسد در جنگ داخلی ۱۰ ساله سوریه شده است. واقعیت این است که ماندگاری حکومت حزب بعث در سوریه و بقای اسد بر سریر قدرت تا حد زیادی مدیون دخالت نظامی نیروی قدس، شاخه خارجی سپاه پاسداران در جنگ سوریه به فرماندهی قاسم سلیمانی است. حکومت اسد که بعد از بهار عربی در پی اعتراضات مردمی بهشدت در معرض سقوط بود و مخالفان مسلح آن تا نزدیکی دمشق پیشروی کرده بودند، با حمایت روسیه و جمهوری اسلامی پابرجا ماند. مخالفان اسد و سازمانهای حقوق بشری معتقدند ایران و روسیه مسئول کشتار دهها هزار غیرنظامی در این کشورند.
دولتی هم که حالا در سوریه برجای مانده در عمل یک دولت ورشکسته است. بسیاری از زیرساختهای کشور در حوزههایی مانند آب، برق، جاده، بیمارستانها و مدارس نابوده شده است. میلیونها نفر از شهروندان سوریه یا مجبور به مهاجرت به خارج از کشور در شرایط سخت و جانکاه شدهاند یا در درون کشور آواره شدهاند. از طرف دیگر درحالیکه هماکنون دولت اسد در حال تلاش برای بازسازی روابط سیاسی و اقتصادی خود با دیگر کشورها است، در عمل بهسوی کشورهایی حرکت میکند که خواسته جمهوری اسلامی نیست. امارات، بحرین و یمن اقدام به عادیسازی روابط با سوریه کردهاند. جنگ سوریه جان شمار زیادی از نظامیان ایران را گرفت و به بدنامی ایران در جهان عرب منجر شد، اما حالا و در دوران بعد از جنگ، ایران قادر به بهرهگیری اقتصادی لازم از موقعیت خود در سوریه پس از جنگ نیست و این کشورهای دیگرند که آماده بهرهگیری از این فرصتها شدهاند.
عراق: دولتی در محاصره گروههای نیابتی
طرفداران جمهوری اسلامی از نفوذ سپاه پاسداران در عراق به عنوان یکی از مهمترین حوزههای نفوذ در خارج از کشور یاد میکنند. بعد از سقوط صدام حسین سیاستمداران نزدیک به تهران نفوذ زیادی در عراق به دست آوردند. اغلب نخستوزیران عراق در دوره بعد از صدام حسین با درجات مختلفی به ایران نزدیک بودند که از نزدیکترین آنها میتوان به ابراهیم جعفری و نوری المالکی اشاره کرد. جمهوری اسلامی همچنین در دوره جنگ با داعش نفوذ خود را در عراق با تشکیل گروههای بیشتری از شبهنظامیان در چارچوب حشدالشعبی تقویت کرد و افزایش داد.
تردیدی نیست که جمهوری اسلامی هنوز در عراق دارای نفوذ زیادی است، ولی در سالهای اخیر این نفوذ با چالشهای جدی روبرو بوده است. در انتخابات ۲۰۲۱ گروههای نزدیک به جمهوری اسلامی به میزان زیادی کرسیهای پارلمانی خود را از دست دادند و اگرچه تلاش کردند با اعتراضها و تظاهرات خیابانی نتایج انتخابات را زیر سوال ببرند، ولی کمیسیون انتخابات و دادگاه عالی عراق شکایات آنها را رد کردند. نخستوزیر کنونی عراق، مصطفی کاظمی هم به تلاش برای دوری از جمهوری اسلامی و ایجاد نوعی تعادل در روابط عراق با ایران، کشورهای عربی و آمریکا معروف است که خوشایند جمهوری اسلامی نیست.
در سال ۲۰۲۱ گروههای مسلح با حمله پهپادی به اقامتگاه نخستوزیر عراق تلاش کردند او را ترور کنند، اما او از این ترور جان سالم بدر برد. در تجربه مشابهی در سال ۲۰۰۵ رفیق حریری، نخستوزیر وقت لبنان با بمبگذاری بر سر راه کاروان حامل او کشته شد. به نظر میرسد این روش برای از سر راه برداشتن مصطفی کاظمی جواب نداده است. از طرف دیگر انتظار میرود دولتی در بغداد تشکیل شود که دورتر از گذشته به تهران باشد. این در حالی است که در سطح عمومی نیز در سال ۲۰۲۰ در تظاهرات ادامهداری که در شهرهای مختلف عراق روی داد، مخالفت باسیاستهای ایران در عراق یکی از شعارهای اصلی معترضان بود. جمهوری اسلامی هنوز از عراق بیرون رانده نشده است، ولی صدای اعتراضها علیه آن بیشتر شنیده میشود و سهم جمهوری اسلامی در ناآرامیهای عراق را نمیتوان نادیده گرفت. محصول این وضعیت در عراق دولتی است که از نظر بسیاری از عراقیها ناکارآمد بوده و به گسترش فساد و بیکفایتی دامن زده است و در این میان دولتمردان و سیاستمداران نزدیک به ایران و خود جمهوری اسلامی به دلیل دخالتهایش در عراق در صف اول متهمان این وضعیت قرار دارند.
یمن: شبه دولت شبهنظامیان حوثی
یمن را در کنار لیبی شاید بتوان در شرایط کنونی جز ورشکستهترین دولتهای جهان دانست. در لیبی اگرچه کشور بین دو دولت رقیب تقسیمشده است، ولی به نظر میرسد دامنه درگیریهای نظامی بین طرفین فروکش کرده است. اما در یمن هم کشور بین دستکم دو جریان اصلی تقسیمشده است و هم ادامه جنگ بین شبهنظامیان حوثی وابسته به جمهوری اسلامی و ائتلاف بینالمللی به رهبری عربستان سعودی، کشور را در وضعیتی قرار داده که از نظر سازمان ملل بدترین فاجعه انسانی موجود است. جمهوری اسلامی مدعی پیروزی در یمن با به قدرت رساندن حوثیها در صنعا از ابتدای سال ۲۰۱۵ است، ولی واقعیت این است که از روزی که حوثیها به قدرت رسیدهاند اوضاع یمن بهتدریج و بهشدت به سمت یک فاجعه انسانی پیش رفته است. دولت حوثیها در سطح منطقهای و بینالمللی به رسمیت شناخته نشده است و سازمان ملل هنوز دولت منصور هادی را بهعنوان دولت قانونی یمن به رسمیت میشناسد. از طرف دیگر حوثیها را فقط جمهوری اسلامی و گروههایی مانند حزبالله لبنان به رسمیت شناخته و حمایت میکنند و حتی دولت لبنان نیز که موردحمایت حزبالله است جرئت نکرده در جهان عرب حوثیها را به رسمیت بشناسد. ثمره حکومت پنجساله حوثیها در یمن یک فاجعه کامل برای یمنیها بوده است.
درمجموع نگاهی به وضعیت چهار دولت و کشور لبنان، عراق، سوریه و یمن نشان میدهد سیاستهای منطقهای جمهوری اسلامی که روزبهروز در حال از دست دادن حمایت بخش بیشتری از مردم ایران است در عمل نیز به افزایش نفوذ منطقهای ایران کمک نکرده است. آنچه بهعنوان نفوذ ایران در منطقه یاد میشود نفوذ در اتحادیهها و سازمانهای منطقهای مانند سازمان همکاریهای اسلامی و یا دیگر یارگیریهای منطقهای نیست بلکه نفوذ بین گروههای نیابتی است که از طرف شمار زیادی از کشورهای منطقه بهعنوان گروههای تروریستی یاد میشوند. آنچه بهعنوان نفوذ جمهوری اسلامی در منطقه از آن یاد میشود به موج احساسات ضد ایرانی در بین مردم بسیاری از کشورهای منطقه منجر شده است. محصول نفوذ جمهوری اسلامی در صنعا، دمشق، بغداد و بیروت، گسترش ناامنی، بیثباتی، ناکارآمدی و فساد و درگیری و جنگ و کشمکش بوده است.