تا پیش از فروپاشی نظام شاهنشاهی در سال 1357، در ماههای محرم، روایت میشد که امام حسین نه برای کسب قدرت بلکه ماموریت الهی داشته است که با خون خود درخت نو نهال دین اسلام را آبیاری نماید. که او در کمال رضا و خشنودی، خود را تماما به اراده الله، تسلیم نموده و شربت شیرین شهادت را نوشیده است. “برضای تو راضی ام” سخنانی ست که نقل شده است امام حسین در آخرین لحظات زندگی خود در حالیکه در خون خود غلتیده بوده است، بزبان رانده است. یعنی که امام حسین، انسانی بود “مظلوم” که به ستیز با اقتدار سلطه خلیفه بر خاسته بود. تسلیم و اطاعت همواره از برجسته ترین خصال امام حسین شناسایی میشد.
شهادت طلبی امام حسین را روضه خوانان، واعظین و خطبه خوانان دهها بلکه صدها سال بر فراز منبر مورد ثنا و ستایش قرار داده، مردم را سخت شیفته امام ساخته و آنها را بمناسبت مظلومیت امام بشیون و گریه زاری، بخود زنی و خود آزاری تشویق کرده اند، رفتاری برخاسته از احساسات و هیجانات جمعی که در دوران حکومت ولایت باوج خود رسید.
اگرچه این تصویر از امام حسین در تمام اعصار میتواند در خدمت تحکیم ساختار قدرت قرارگیرد. باین وجود، پس از بقدرت رسیدن قشر آخوند برهبری آخوند خمینی، در سال 57، عاشورا بیشتر بواسطه سلطه ستیزی و مقاومت امام حسین در برابر ظالمان خدا ناشناس، مورد تاکید و ستایش قرار گرفت، الگویی که شکل دهنده گفتار و کردار حکومت اسلامی برهبری ولایت فقیه بوده و هست. این در حالی ست که امام حسین زمانی به ستیز با ساختار قدرت پرداخت، اگر چینین فرض کنیم] که بر مرکب قدرت سوار نبود. در حالیکه ولایت فقیه، تمامی قدرت را در دست خود متمرکز ساخته است و بر تمامی جامعه سلطه افکنده است.
در دوران ریاست جمهوری آخوند حسن روحانی، یک بحث حوزه ای بین وی و ولایت فقیه، اخوند خامنه ای در گرفت مبنی بر اینکه کدامیک، مقابله و یا مذاکره با آمریکا، یا با شیطان بزرگ، در تطابق است با روش امام حسین؟ که آیا بنا بر دعوی رئیس جمهور، آخوند روحانی، امام حسین برای اجتناب از جنگ به صلح و مذاکره پرداخته است و یا بنا بر قول ولایت فقیه، آخوند خامنه ای، امام حسین مقاومت و ستیز با سلطه را به مذاکره و بده بستان با خلیفه ترجیح داده است؟
روشن است که تفسیر آخوند روحانی از کنش امام حسین در فصل عاشورا،تفسیر تازه ایست، بویژه زمانیکه عاشورا بدست ساختار قدرت و بنفع بقا و تداوم استبداد مضاعف دین و قدرت، برگزار میشود و در خدمت سلطه در میآید. در نتیجه، شهادت امام حسین، نمیتواند همزمان هم تبلور سلطه ستیزی باشد و هم سلطه جویی و سلطه افکنی، همچنانکه در حکومت ولایت فقیه شاهد آن هستیم.
هماکنون ولی فقیه، اخوند خامنه ای بر اریکه قدرت نشسته است و تمامی ابزار قهر و قدرت و خشونت در دست او تمرکز یافته است، آیا او را باید جانشین امام حسین دانست و یا جانشین خلیفه، یزید بن معاویه؟ اگر امام حسین نتوانست لشگر یزید را شکست دهد و خود بر جایگاهش جلوس کند، جانشینان وی، ولایت اول و دوم، آخوند خمینی و خامنه ای، 44 سال است که با قدرت همآغوش گردیده اند. حال به تبعیت از امام حسین سلطه ستیز، مردم باید در برابر کدام قدرت به مقاومت بر خیزند و بارگاه ظلم و ستم کدام ظالم و سلطه جو را باید ویران سازند، دستگاه خلافت و یا حکومت ولایت را؟ چه بسا، هماکنون، بسیاری بر آنند که اگر امام حسین بر یزید پیروز میشد، جامعه ای را بنا میساخت در الگوی آرمانشهر ولایت، بر بنیان قهر و خشونت و انتقام ستانی. نه جامعه ای، نماد بشر دوستی و صلح و مسالمت جویی؟
دکتر شریعتی معتقد بود که شهادت امام حسین بر خلافت خط بطلان کشید و در امامت جان تازه ای دمید و خود را نامیرا نمود. که حسین با خون خود درخت اسلام را تا ابد آبیاری کرده است. وی تاکید میکند، با سلاح شهادت است که امام حسین به رویا رویی با یزید، مظهر باطل می شتابد.
سوال وسوسه بر انگیز آنست که در شرایط کنونی، در شرایطی که حکومت ولایت فقیه بعنوان ادامه امامت، بر تمامی جامعه سلطه افکنده است با “سلاح شهادت” با کدام باطل باید به مبارزه برخیزیم؟ با حکومت ولایت فقیه؟ مگر حکومت ولایت فقیه در در ادامه امامت برپا نگردیده است؟ آیا میتوان هنوز روضه عاشورا خواند و مراسم عزاداری و شیون زاری هلاکت امام حسین بدست شمر را بر پا نمود و با ساختار حکومت ظالم برهبری آخوند خامنه ای،نیز، بستیز برخاست؟
حکومت ولایت بعنوان تداوم امامت تا قیامت، 44 سال است عاشورا را نه برای ستیز با ساختار قدرت بلکه برای تحکیم و تداوم قدرت و سلطه بکار گرفته است. هیچکس همچون آخوند خمینی باین حقیقت اعتراف نکرده است که اگر بر ساختار قدرت سلطه افکنده است بواسطه ماههای محرم و سفر بوده است. غافل از آنکه وقتی شهادت بعنوان ابزار جنگ و جهاد و سلطه افکنی بکار میرود، نه تنها نمیتواند به ستیز با ساختار قدرت در آید بلکه زمینه را برای نفی و نقد و بی اعتبارنمودن نهادهایی مقدس، همچون عاشورا را هموار مینماید.
44 سال حکومت اسلامی، حکومتی که عاشورا، روز شهادت امام سوم را بینان اقتدار و اعتبار خود میداند، منبعی مقدس، بلاشک و بلا منازعه، جامعه را در کل بسوی گریز از هر انچه مقدس و مشروع و مقبول بحساب میاید، سوق داده است که خود سبب شده است مقدس و مشروع و مقبول هر روز به موهن و زشت و حقارتبار نزدیکتر شود. بوی گند فساد هر روز شدیدتر از آنان که در سوک امام حسین بسر و سینه خود میزنند مشام را آزار میدهد. از ارشاد کنندگان بسوی تقدس و تقوا، از آموزگاران جهاد و شهادت و از قشر آخوند است که بوی گند فساد بر میخیزد، از ارتکاب به لواط گرفته، گناهی که سر متهم بارتکاب بدان بر دار آویخته شود، تا دروغگویی و غارت و چپاولگری و هر رفتار زشت و غیر اخلاقی دیگری در خفا.
حکومتی که اقتدار خود را مدیون عاشورا میداند، کم و بیش همگان را متقاعد ساخته است، که عاشورا آلوده بوده است با انگیزه کسب قدرت، جاه طلبی و سلطه افکنی، استبداد و مطلق گرائی، همه، ویژهگیهایی که بازتاب آنرا میتوان بخوبی در حکومت ولایت مشاهده نمود. چه جای تعجب! اگر عاشورا، نهاد مقدس شهادت و سلطه ستیز، دیگر از آن منزلت و جایگاهی که در فرهنگ دینی اشغال کرده بود برخوردار نباشد.
هماکنون، چندان نباید حیرت زده شویم اگر بسیاری بر این باور دست یافته باشند که اگر امام حسین بجای یزید می نشست، حکومتی را بر پا میداشت بسیار شبیه به حکومت ولایت فقیه، حکومتی که بر اساس، قهر و خشم و خشونت و انتقام ستانی بنیانگذاری شده است. در واقع حکومت ولایت فقیه رسما با ابزار خشونت و انتقام ستانی، با تیرباران سران رژیم گذشته بر بام نشیمنگاه امام مقدس، امام خمینی، یعنی که با خونریزی آغاز گردید وبا ابزار پیاده سازی احکام شریعت اسلامی، همچون حجاب اجباری و جدایی جنسیت ها و ممنوعیت مصرف الکل و محدود نمودن فعالیتهایی مسرت بخش همچون طرب و شادی، رقص و پایگوبی، بر تمامی جامعه، بویژه بر فرهنگ و هنر سلطه افکنده است. بی دلیل نیست که دیگر نه کسی مرتکب خطا و گناه میشود و نه جرم و جنایتی وقوع یابد و نه کسی دست بدزدی و سرفت، رانت خواری و رشوه گیری میزند. نه فقری هست و نه فلاکتی، نه بیکاری وجود دارد و نه گرانی. همه چیز در ثبات است و آرامش در مدینه فاضله ولایت. هرگز نه دروغی و تقلبی، نه حیله و فریبی، نه غارتی و چپاولی در جامعه واقع میشود؛ افزوده بر این نه زندان و نه شکنجه ای، نه قتل عام زندانیان و سرکوب بیرحمانه هر اعتراض و ابراز مخالفتی. تنها مسئله ای که مدینه فاضله ولایت با آن رو بروست، حجاب زنان است و عفاف آنان.
مدینه فاضله ولایت بر بینان پیاده ساری قواعد و مقررات شریعت اسلامی، تنبیه و مجازات، شلاق و قطع اعضای گناهکار بدن آدمی بنا گردیده است. این است عدالت در دوران ولایت بعنوان ادامه امامت تا قیامت. نظامی که در آن همگان در تسلیم و اطاعت، در عبودیت و بندگی، با یکدیگر برابر و آزاداند. خشونت و انتقام ستانی، بنیان نظام اسلامی پس از چهل و چهار سال نه تنها تخفیف نیافته است بلکه بدرجه ای شدت یافته است بی سابقه در تاریخ طولانی جامعه ما.
با این وجود، در محرم امسال، برغم تداوم و بقای نظام خشونت و انتقام ستانی، کنشهایی بنمایش درآمد بازتابنده انقلابی سلطه ستیز در حال رویش و روئیدن. نه تنها شاهد تعییر و رویش بدحجابی به جنبش کشف حجاب بوده و هستیم بلکه شاهد بر دگرگونی ارزشها، نیز، هستیم، هر چند در سکوت و دور از چشم.
در محرم امسال همگان متوجه شدند که چگونه براه اندازی مراسم سکواری و عزاداری برای امام حسین، تبدیل بر برآوردن آه از درون سینه در سوک جوانان وطن گردید، جوانانی که از خونشان لاله دمیده است، از خون جوانانی که بدست رژیم ریخته شده است، نظامی که موجودیت خود را مدیون مظلومیت امام حسین و ستیز او با سلطه میداند. نظامی که چندان تفاوتی هم ندارد با نظام خلافت. آری فصل براندازی نظام خشونت و خونریزی آغاز و فصل روئیدن و شکوفایی لاله ها فرا رسیده است.
فیروز نجومی
firoz nodjomi