دهها هزار تن در ایران در بیش از چهار دهه گذشته در نتیجه جنگ، اعدام، سرکوب، بیماری و فقر جان باختند
روحالله خمینی دوازدهم بهمن ۱۳۵۷ سخنرانی معروفش در بهشتزهرای تهران، پادشاهی پهلوی را به «آباد کردن قبرستانها» متهم کرد و به مردم وعده داد آب و برق را مجانی کند و رفاه را به ایران آورد. در سالهای پس از انقلاب، در پی افزایش تصاعدی نرخ تورم وعده خمینی درباره آب و برق مجانی به سوژهای طنز تبدیل شد و ادعایش درباره «قبرستانهای آباد» در دوران قبل هم با کشتار اقشار مختلف مردم ایران، در حکومت او رنگ واقعیت گرفت. به طوری که در بیش از چهار دهه گذشته، هزاران ایرانی در نتیجه جنگ، اعدام، همهگیری کرونا، ناکارآمدی مدیریت بحران در حوادث طبیعی، آلودگی هوا و سرکوب اعتراضها جانشان را از دست دادند.
در این گزارش برخی از این موارد مرور شدهاند.
تیرباران در پشتبام مدرسه رفاه
بهرغم وعده خمینی، رفاه برای بسیاری از مردم ایران پس از وقوع انقلاب اسلامی به رویایی دستنیافتنی تبدیل شد و در تمام این سالها، میلیونها نفر از طبقه متوسط جامعه به زیرخط فقر سقوط کردند. با این حال، کشتار مخالفان و معترضان جمهوری اسلامی از همان روزهای نخست در پشتبام مدرسه رفاه، محل استقرار روحالله خمینی، آغاز شد.
اسناد تاریخی نشان میدهد که تیرباران افسران و مدیران پادشاهی پهلوی در پشتبام مدرسه رفاه از شامگاه ۲۵ بهمن ۱۳۵۷ شروع شد. در این روز نعمتالله نصیری، رئیس سابق ساواک، مهدی رحیمی، رئیسکل شهربانی، رضا ناجی، فرماندار نظامی سابق اصفهان، و منوچهر خسروداد، فرمانده سابق هوانیروز، اعدام شدند.
قربانیان همان روز در محل مدرسه رفاه محاکمه شده بودند و صادق خلخالی، قاضی دادگاه انقلاب، حکم اعدام آنان را صادر کرده بود. احکام اعدام این چهار فرمانده سابق با تایید خمینی اجرا شد و این روند طی روزهای بعد نیز ادامه یافت.
قربانیان جنگ ایران و عراق
طبق اسناد رسمی، جنگ ایران و عراق در آخرین روز شهریور ۱۳۵۹ آغاز شد. جمهوری اسلامی تحت رهبری روحالله خمینی از همان ابتدا این جنگ را به نبرد میان «حق و باطل» و «اسلام و کفر» تبدیل کرد و با دستاویز قرار دادن آرامگاه امام سوم شیعیان، وعده داد که راه کربلا را باز میکند.
خمینی فرمان «جهاد» صادر کرد و فرماندهان سپاه پاسداران و مقامهای حکومتی با تحریک احساسات مذهبی و میهندوستانه شمار زیادی از مردم عادی و بهخصوص جوانان و نوجوانان را با ادعای «دفاع از اسلام، میهن و ناموس» و تحت عنوان «بسیجی» و «داوطلب» به جبههها فرستادند.
مقامهای جمهوری اسلامی ایران هنوز هم بسیاری از اسناد و اطلاعات مربوط به جنگ هشتساله ایران و عراق را پنهان نگه میدارند. با این حال، حتی آمار رسمی حکومت نشان میدهد که طی آن هشت سال، دستکم ۱۹۶ هزار و ۸۳۷ ایرانی کشته شدند که از این میان، بالغ بر ۱۰ هزار نفر غیرنظامی بودند که در نتیجه حملات موشکی و هوایی به شهرهای مختلف ایران جانشان را از دست دادند. ۳۳ هزار نفر آنان نیز کودکسرباز بودند و هنگام کشته شدن کمتر از ۱۸ سال سن داشتند.
سودای تصرف بخشهای وسیعی از خاک عراق مقامهای جمهوری اسلامی و در صدر آنان خمینی را به نقطهای رساند که با پیشنهاد صلح صدام حسین در خرداد ۱۳۶۱ و قطعنامه صلح سازمان ملل متحد مخالفت کردند.
آمارهای مربوط به کشتهشدگان جنگ ایران و عراق آشکار میکند که پس از سال ۱۳۶۱ ایرانیان بیشتری در جنگ کشته شدند؛ به طوری که تنها در یک مورد در سال ۱۳۶۶ و در جریان عملیات کربلای ۵، دستکم ۲۱ هزار ایرانی جان باختند.
خمینی در نهایت اواخر تیر ۱۳۶۷ «جام زهر» را سرکشید و در حالی که کوچهها و خیابانهای ایران از حجلهها و تصاویر جوانان کشتهشده در جنگ پر شده بود، قطعنامه صلح سازمان ملل متحد را پذیرفت. خمینی خرداد ۱۳۶۸ فوت کرد اما کشتار و مرگومیر ایرانیان به رهبری علی خامنهای ادامه یافت.
اعدام ناشی از کینه دیرینه خمینی و خامنهای از مردم ایران
جمهوری اسلامی در بیش از چهار دهه گذشته هزاران ایرانی را اعدام کرد. برخی از آنان مخالفان و معترضان بودند، برخی پیروان دینهایی مانند بهائیت، برخی از جامعه دگراندیشان و برخی هم از اقلیتهای جنسی و جنسیتی. در این میان، صدها زن و دهها کودک نیز اعدام شدند.
به دلیل پنهانکاری دستگاههای امنیتی، درباره آمار اعدامشدگان پس از استقرار جمهوری اسلامی دادههای دقیقی وجود ندارد اما بررسی سازمانهای حقوق بشری نشان میدهد که از بهمن ۱۳۵۷ تا اسفند ۱۳۵۸ دستکم ۴۳۸ نفر اعدام شدند. سال ۱۳۵۹ شمار اعدامیان به ۶۲۴ تن رسید و تعداد اعدامها در چهار سال منتهی به سال ۱۳۶۴ دستکم ۱۴ هزار و ۷۹۴ نفر بود. بین سالهای ۱۳۶۴ تا ۱۳۶۶ نیز آمار اعدامیان از یک هزار و ۶۰۰ نفر عبور کرد.
درباره آمار اعدامیان سال ۱۳۶۷ روایتهای مختلفی وجود دارد؛ از جمله اینکه گفته میشود بین سه تا چهار هزار نفر که شمار زیادی از آنان اعضای احزاب و گروههای سیاسی بودند، طی این سال در ایران اعدام شدند و اجساد آنان پنهانی دفن شد.
قتلعام زندانیان با تصمیم اعضای هیئت مرگ شامل حسینعلی نیری، حاکم شرع، مرتضی اشراقی، دادستان وقت تهران، ابراهیم رئیسی، معاون وقت دادستان تهران و مصطفی پورمحمدی، نماینده وزارت اطلاعات، انجام میشد. ابراهیم رئیسی در نخستین نشست خبریاش پس از استقرار در دولت سیزدهم در پاسخ به خبرنگاری که از او درباره اعدامهای دهه ۶۰ سوال کرد، گفت که به نقشش در این اعدامها «افتخار میکند».
آمار اعدامها در یک دهه منتهی به سال ۱۳۸۷ نیز به پنج هزار و ۲۲۰ نفر رسید. دادههای آماری سازمان حقوق بشر ایران نشان میدهد که از دی ۱۳۸۸ تاکنون نیز دستکم هفت هزار و پنج نفر در ایران اعدام شدهاند که ۲۱۱ نفر آنان زن بودند و ۷۰ نفر هنگام ارتکاب جرم انتسابی کودک محسوب میشدند و زیر سن قانونی بودند.
پیشتر پایگاه دادههای باز ایران در گزارشی اعلام کرده بود که طی سالهای پس از انقلاب دستکم ۲۲۵ بهائی در زندانهای ایران «مستقیم یا غیرمستقیم» کشته شدهاند.
کشتار معترضان از دانشگاه تا خیابان
طی سالهای پس از انقلاب، هزاران معترض ایرانی در جریان سرکوب اعتراضهای خیابانی جانشان را از دست دادند. درباره آمار کشتهشدگان اعتراضهای کوی دانشگاه تهران، جنبش سبز، دی ۱۳۹۶، اعتراضهای سراسری آبان ۹۸، اعتراضهای خوزستان و خیزش سراسری ۱۴۰۱ همچنان اطلاعات و آمار دقیقی وجود ندارد. اما براورد سازمانهای حقوق بشری نشان میدهد که در جریان خیزش سراسری، بالغ بر ۵۰۰ تن در سرکوبها کشته شدند. برخی روایتها شمار کشتههای اعتراضات سراسری آبان ۹۸ را نیز ۱۵۰۰ نفر اعلام کردهاند.
همهگیری کرونا و منع واردات واکسن
بر مبنای دادههای آماری وزارت بهداشت جمهوری اسلامی، تاکنون نزدیک به ۱۴۷ هزار ایرانی در اثر ابتلا به ویروس کرونا جانشان را از دست دادهاند. زمستان سال ۱۳۹۸ وقتی جمهوری اسلامی در تدارک برگزاری انتخابات مجلس یازدهم بود، نخستین نشانههای ورود کرونا به ایران مشاهده شد اما مقامهای حکومتی از رهبر جمهوری اسلامی گرفته تا رئیسجمهور وقت، این موضوع را کماهمیت جلوه دادند و مانع قرنطینه کردن شهرهای آلوده شدند. در نتیجه شیوع بیماری سرعت گرفت.
دی ۱۳۹۹ نیز هنگامی که کشورهای جهان به کارزار تامین واکسن برای شهروندانشان پیوستند، علی خامنهای ورود واکسنهای معتبر انگلیسی و آمریکایی را ممنوع کرد تا امتیاز و سود تولید واکسن به نهاد زیرمجموعهاش یعنی ستاد اجرایی فرمان امام برسد.
نگاهی به آمار روزانه مرگومیر کرونا نشان میدهد هنگامی که خامنهای این فرمان را صادر کرد، حدود ۵۶ هزار نفر در ایران بر اثر ابتلا به کرونا جان باخته بودند اما شمار جانباختگان در اواخر شهریور ۱۴۰۰ که واکسنهای چینی به ایران آمد، به حدود ۱۱۸ هزار نفر رسیده بود. این نکته را هم باید اضافه کرد که مقامهای وقت وزارت بهداشت از جمله ایرج حریرچی، معاون وقت وزیر بهداشت، اذعان کرده بودند شمار واقعی جانباختگان کرونا دستکم دو تا سه برابر آمار رسمی است.
مرگومیرهای منتسب به آلودگی هوا
مرگومیرهای مرتبط با آلودگی هوا حالا دیگر موضوعی است که حتی مقامهای جمهوری اسلامی نیز نمیتوانند آنها را لاپوشانی کنند. آمارهای وزارت بهداشت نشان میدهد که سالانه بیش از ۲۶ هزار نفر در ایران به دلیل آلودگی هوا جانشان را از دست میدهند.
به گفته عباس شاهسونی، رئیس گروه سلامت هوا و تغییر اقلیم وزارت بهداشت، بیش از ۱۳ درصد مرگهای طبیعی ایران به آلودگی هوا ربط دارد و شهر تهران از نظر غلظت ذرات معلق، بین پایتختهای کشورهای جهان در رتبه ۱۹ قرار دارد. بر مبنای گزارش کمیسیون سلامت شورای شهر تهران نیز شمار جانباختگان سالانه پایتخت در اثر آلودگی هوا از شش هزار نفر بیشتر است.
بحرانهای ثانویه در حوادث طبیعی
ایران کشوری زلزلهخیز است. علاوه بر آن وقوع پدیدههایی مانند سیلابهای فصلی و طوفان نیز در پی تغییرات اقلیمی در این سرزمین قابل پیشبینیاند. پس از انقلاب اسلامی چندین حادثه طبیعی در ایران به وقوع پیوست و به مرگ هزاران نفر از ایرانیان منجر شد.
جمهوری اسلامی نهتنها در این سالها برای پیشگیری از بحران در حوادث طبیعی اقدام موثری انجام نداد، بلکه ناکارآمدی در مدیریت بحران موجب شد که از دل این بلایای طبیعی، بحرانهای ثانویه به وجود بیایند. زلزله بم، زلزله آذربایجان، زلزله کرمانشاه، زلزله خوی و سیلابهای فروردین ۱۳۹۸ در شهرهای مختلف ایران از آن جملهاند. در تمامی این بلایای طبیعی، شمار قابلتوجهی از مردم به دلیل نبود امکانات، سرپناه، رسیدگی بهداشتی و پزشکی و مشکلات دیگر جانشان را از دست دادند.
مرگ زندانیان در نتیجه فقدان دسترسی به خدمات پزشکی و درمانی مناسب، قتلهای زنجیرهای دگراندیشان و نویسندگان، تیراندازی به کولبران و سوختبران و کشتار ۱۷۶ مسافر هواپیمای اوکراینی نیز از مواردیاند که جمهوری اسلامی ایران در آنها نقش داشته است.
به همه این موارد باید مرگومیر ایرانیان در اثر فقر، نبود دارو و درمان مناسب، نبود امنیت در محیط کار، تصادفهای رانندگی، آتشسوزی و تخریب ساختمانهای ناایمن مانند پلاسکو و متروپل آبادان را هم اضافه کرد که همگی آنها به جانباختن شماری از مردم ایران منجر شدند. حالا کار به جایی رسیده است که محمدجواد تاجیک، مدیرعامل بهشتزهرا، میگوید بزرگترین قبرستان پایتخت دیگر ظرفیت ندارد و باید به مکان دیگری منتقل شود.
به گفته مدیرعامل بهشتزهرا، از سال آینده ۴۰ درصد تهرانیان متوفی باید در مکان دیگری دفن شوند. تاجیک در عین حال خبر داد که ۵۰ هزار قبر برای زمان بحران پیشبینی شده است. پیشتر ناهید خداکرمی، عضو سابق شورای شهر، نیز گفته بود که برای هر تهرانی یک قبر رایگان آماده کردهایم.