پس از اتوبوس خوابی و گورخوابی؛ روایتی از گودال خواب های دامن تهران/ بعضی شبها، داخل گودال چوب میسوزانیم تا یخ نزنیم!
دیوار گودال، خیس و سرد بود. زمین گودال، خیس و سرد بود. رضا میگفت بعضی شبها، داخل گودال چوب میسوزانند که یخ نزنند. هیچکدام نمیخواستند به اردوگاه اجباری برگردند. رضا را ۵ بار به زور فرستادهاند ترک اجباری، مجید را ۳ بار. تجربه طولانی تزریق، رگهایشان را خشکانده بود. هر دو پیر شده بودند. یاد… ادامه مطلب »