از “گاو و خر” تا “استکبار و دشمن” و بیگانه‌شدن زمامداران با واقعیت‌ها

By | ۱۳۹۸-۰۵-۲۶

«گاو و خر نمی‌توانند سوسیالیسم را از حرکتش بازدارند». سی سال پیش اریش هونکر، رهبر وقت آلمان شرقی این جمله را در چنین روزی (۱۴ اوت) در دیدار با متخصصان IT کشور علیه مخالفان داخلی و خارجی به زبان آورد. مدعوین متخصصانی بودند که با ساخت یک میکروپردازنده ۳۲ بایتی به نمادی از پیشرفت کشور بدل شده بودند و “افتخار” دیدار با هونکر را پیدا کرده بودند. هونکر اندکی بعد هم در دیدار با یک سیاستمدار خارجی که از او دلیل انسداد سیاسی و اقتصادی را پرسیده بود، گفته بود که اشتباه می‌کند و هیچگاه در تاریخ آلمان شرقی اتحاد و همبستگی “ملت و نظام” به اندازه امروز نبوده است.

این حرف‌ها برای بخش‌هایی از مردم آلمان شرقی و مخالفان نشانه‌ای از قطع ارتباط هونکر و رهبری حزب با واقعیت زندگی مردم تلقی می‌شد، به خصوص که این رهبری در دو دهه آخر سرمست از این بود که توانسته خود را در عرصه بین‌المللی تثبیت کند، البته نه در “ایجاد عمق استراتژیک در زیر گوش دشمن صهیونیستی و تسلط بر ۴ پایتخت منطقه” بلکه در ایجاد مناسباتی نسبتا عادی با آلمان غربی و بقیه کشورهای اروپا و آمریکا. هونکر البته بیماری پروستات نداشت، ولی به التهاب کیسه صفرا دچار بود. جراحی که شد فکر کرد که دوباره قبراق و حاضریراق است و مردم هم بی‌صبرانه برای بهبود و بازگشتش آرزو می‌کنند.

هونکر برای آن که تصویر رویایی‌اش از جامعه تحت کنترلش مانا باشد و خدشه برندارد، اعضایی از رهبری، از جمله رئیس کم و بیش مغضوب‌شده سازمان برنامه و بودجه را که گه‌گاه به وضعیت بد اقتصادی کشور اشاره می‌کردند اجازه صحبت نمی‌داد یا آنها را به «سیاه‌نمایی» و ندیدن «عظمت و ظرفیت ملت بزرگ و باعظمت» متهم می‌کرد. بر عکس، وزیر اقتصادش که حرف‌های گل و بلبلی در باره وضعیت اقتصادی کشور می‌زد دائم اجازه صحبت و ملاقات داشت.

القصه، دو ماه بعد از این سخنرانی، زیر فشار اعتراضات روزافزون معترضان هونکر مجبور به استعفا شد و نهایتاً دینامیزم تحولات و اعتراضات از جمله با حمایت و کنش‌گری فعال غرب به مسیری افتاد که کمتر از یک ماه بعد دیوار برلین فروریخت و در روندهایی شتاب‌زده، سوداگرانه و کمتر بهینه وحدت دو آلمان رقم خورد، وحدتی پر کم و کاست که حالا از جمله خود را در تمایل بخش بزرگی از اهالی آلمان شرقی به حزب راست پوپولیست “آلترناتیو برای آلمان” نشان می‌دهد و تا یک ماه دیگر شاید با پیروزی در انتخابات، دو ایالت از ۵ ایالت این منطقه را به تسخیر خود درآورد.

باری، هونکر ۸ ماه قبل از این سخن، یعنی در ژانویه ۱۹۸۹ نیز در چارچوب تصور جاودانگی نظام تحت رهبری‌اش حرفی زده بود که دهان‌ها باز مانده بود: «دیوار برلین باقی خواهد ماند، تا صد سال دیگر و بیشتر».

در مورد وضعیت ایران کنونی البته نباید به دام قرینه‌سازی افتاد، ولی تشابه در نوع سخن‌گفتن رهبران، فاصله‌ عمیقی که میان واقعیات‌ها و ادعاها و چشم‌اندازهای آنها وجود دارد و تصور شدیداً آلوده به توهمی که از کشور تحت کنترل خویش، موقعیت داخلی و بین‌المللی‌ و جایگاه علمی و سیاسی آن در دنیا و در منطقه دارند کمی تا قسمتی تامل‌برانگیز است. برای نمونه می‌توان به راحتی در جمله هونکر به جای گاو و خر واژه دشمن (دژمن) را گذاشت و سوسیالیسم را هم با «تمدن نوینی اسلامی ایرانی» جایگزین کرد.

بنا بر روایت رهبر جمهوری اسلامی ایران در “تمدن نوین اسلامی ایرانی” که قرار است تا سال ۱۴۴۴ شکل بگیرد «ایران به پیشتاز در تولید علوم انسانی اسلامی و فرهنگ متعالی در سطح بین‌المللی تبدیل شده و در میان پنج کشور پیشرفته جهان در تولید اندیشه، علم و فناوری جای گرفته و از اقتصادی دانش‌بنیان، خوداتکا و مبتنی بر عقلانیت و معنویت اسلامی برخوردار، و دارای یکی از ده اقتصاد بزرگ دنیا است”..همچنین تا آن سال “انرژی و امنیت غذایی با حداقل نابرابری فضایی در کشور فراهم شده… وفور نعمت برای همگان با رعایت عدالت بین نسلی حاصل شده… فقر، فساد و تبعیض در کشور ریشه‌کن گردیده و دسترسی آسان همگانی به نظام قضایی عادلانه تأمین شده است”.

یا توهمی که در مورد موقعیت علمی کنونی کشور در سطح جهان وجود دارد.

در ایران اگر تحولات و اقدامات سیاسی و اجتماعی معناداری بسان پاییز سال ۱۹۸۹ در آلمان شرقی، چرخشی در وضعیت بن‌بست‌گونه کنونی که تحریم و مناقشه خارجی هم آن را تشدید کرده، رقم نزند و مقاومت‌ زیا‌ن‌بار هسته سخت قدرت برای تدوام این وضعیت ادامه یابد، روندهای بیولوژیک و دست طبیعت احتمالا این وضعیت را به این یا آن میزان دگرگون خواهد کرد (به شرطی که البته بیش از حد دیر نشده باشد)، به خصوص که میان شیوه زندگی بخش‌های بزرگی از مردم و مطالبات و دیدگاه‌های آنها با شیوه اداره کشور شکافی عمیق ایجاد شده و وفادارترین جانشین هم نمی‌تواند همین رویه را ادامه دهد، چنان که جانشینان برژنف (گورباچف) و جانشینان هونکر نتوانستند و نیز پسران ملک حسین و ملک حسن در اردن و مراکش یا جانشینان فرانکو در اسپانیا هم نتوانستند. البته فساد و انحطاط که در ایران راس و بخشی از جامعه را به عکس‌برگردان و مقوم یکدیگر بدل کرده در آلمان شرقی انسدادزده کمتر موضوعیت داشت، ولی شانس جامعه ایران این است که حالا امکان استفاده از رسانه‌های نوین را دارد، امکانی که برای جامعه آلمان شرقی و اسپانیا و … وجود نداشت.

گرچه فعلاً تحریم‌ها و مناقشه بین‌المللی و محوری‌شدن امر معاش به دغدغه اصلی جامعه ایران بدل شده، ولی باز هم شاید راهی جز این امیدواری وجود نداشته باشد که این مناقشه به این یا آن شکل کاهش یابد (چرا که در شرایط تحریم معمولا اتفاق سیاسی مثبتی روی نمی‌دهد) و جامعه با اتکای به تحرک و توان خود و با استفاده از امکانات فناوری‌های نوین بتواند با اعتماد به نفس و با شیوه‌های مسالمت‌آمیز تحولات را رقم بزند و هسته سخت قدرت را گام به گام عقب نشاند، روندی که نیازی هم به واردعمل شدن عامل بیولوژیک باقی نمی‌گذارد، چنان که در مورد هونکر هم چنین شد و دو سه سالی پیش از مرگ طبیعی او جامعه آلمان شرقی با تحرک و برآمد مسالمت‌آمیز خود (که البته از سوی حکومت وقت هم رعایت شد) به وضعیت دیگری گذر کرد.

ایران وایر: ایران وایر