شکاف‌هایی که جمهوری اسلامی را می‌بلعند

By | ۱۳۹۸-۱۰-۲۸

اگر تشییع جنازه قاسم سلیمانی، نمایش وحدت و انسجام در نیروهای حامی نظام بود، سقوط هواپیمای مسافربری با موشک سپاه پاسداران، انشقاق و شکاف میان حداقل هشت سطح از ساختار جمهوری اسلامی را به شکل فزاینده‌ای آشکار کرد.

در ماتریسی که در پایین می‌بینید، رابطه میان چهار بخش مردم، سپاه پاسداران، دولت و نظام ترسیم شده است و در این یادداشت شرح می‌دهیم جمهوری اسلامی چگونه دچار شکاف‌های ساختاری است. شکاف‌های میان مردم/نظام، مردم/سپاه پاسداران، مردم/دولت، مردم/مردم هم‌زمان با شکاف‌های میان نظام/دولت، دولت/سپاه پاسداران، نظام/سپاه پاسداران و نظام/نظام از شکاف‌هایی‌اند که می‌توانند جمهوری اسلامی را ببلعند.

شکاف مردم/نظام

در سطح نخست، شکاف عمیقی بین مردم و نظام شکل گرفته است. در این‌جا، نظام را رهبری و نهادهای زیرمجموعه‌اش تعریف می‌کنیم. قوه قضاییه، صدا‌و‌سیما، شورای نگهبان، مجمع تشخیص مصلحت، سازمان بسیج و سپاه پاسداران از جمله ارکان حاکمیتی زیر نظر مستقیم رهبری‌اند. تعارض و تضاد مردم با هر یک از این بخش‌ها را تعارض با نظام تعریف می‌کنیم.

مهم‌ترین تضاد در ذیل این شکاف، تضاد ایدئولوژیک و ارزشی رهبر با مردم است. علی خامنه‌ای اساسا مخالفان نظام و ولی‌فقیه را «مردم» خطاب نمی‌کند. اگر مخالفان به معترض در خیابان تبدیل شوند، رهبری با تعابیری چون «عامل دشمن»، «نفوذی»، «فتنه‌گر» و «اشرار»، مجوز سرکوب «مخالفان معترض» را صادر می‌کند. او مخالفان ساکت، آن‌ها که با چارچوب ارزشی نظام همراهی ندارند اما از ترس، ناامیدی یا عافیت‌طلبی با اعتراض‌ها همراهی نمی‌کنند، را اگرچه به رسمیت می‌شناسد، همچنان «مردم» خطاب نمی‌کند و با تعابیری چون «فریب‌خوردگان» تحملشان می‌کند. «مردم» در ادبیات علی خامنه‌ای تنها موافقان و هواداران رژیم را شامل می‌شود، همان‌ها که در راهپیمایی‌ها و تجمع‌های حکومتی حضور دارند.

در اعتراض‌های ۱۳۷۸، ۱۳۸۸، ۱۳۹۶ و ۱۳۹۸، در هر مقطع زمانی، طبقه اجتماعی معینی با نظام دچار تعارض و تضاد ارزشی شد. برخی اعتراضشان را به خیابان آوردند و دیگران در سکوت معترض ماندند. حوادث آبان‌ماه حاشیه‌نشینان و مستضعفان جامعه را با نظام در تعارض ارزشی قرار داد. آن‌ها که انقلاب اسلامی به نام آن‌ها پیروز شده بود می‌دیدند چگونه تصمیم‌های اقتصادی و سیاسی نظام معیشت و بقای آن‌ها را هدف گرفته است. سرکوب معترضان آبان‌ماه با آمار بالای کشته‌ها، شکاف میان طبقه ضعیف جامعه و نظام را عمیق‌تر کرد.

به نظر می‌رسید حضور جمعیت میلیونی در تشییع جنازه قاسم سلیمانی دایره «خودی‌ها» و «مردم» را برای نظام فراخ‌تر کرد. اما با فاصله‌ای کوتاه، سرنگونی هواپیمای مسافربری با شلیک پدافند سپاه پاسداران، پنهان‌کاری، دروغگویی و مسئولیت‌‌ناپذیری نظام در این سانحه ضربه‌ای بود که حتی مخالفان ساکت را به معترض بالقوه تبدیل کرد. دانشجویانی که تا دیروز راه نجات را در پریدن می‌جستند به چشم دیدند که می‌توان پرید اما به تیر غیب نظام پرپر شد.

رابطه‌ صدا‌و‌سیما با مردم در بدترین وضعیت است. موج اعتراض هنرمندان و تحریم تلویزیون هم به این شکاف دامن خواهد زد و به‌زودی کار یا حضور در صدا‌و‌سیما به یک ضد‌اخلاق در افکار عمومی تبدیل خواهد شد.

قوه قضاییه، به ریاست ابراهیم رییسی، هرچند با شعار مبارزه با فساد، در پی ترمیم شکاف میان مردم و دستگاه قضایی بود، نمایشی‌ بودن دادگاه‌ها، برخورد نکردن با فساد دانه‌درشت‌ها هم‌زمان با برخورد شدید با معترضان آبان‌ماه باعث شد شکاف میان مردم و قوه قضاییه به‌عنوان رکن موثر نظام بیشتر شود.

شکاف مردم/سپاه پاسداران

در سطح شکاف میان سپاه پاسداران/مردم باید گفت در سال‌های اخیر، سپاه پاسداران به‌عنوان قهرمان مبارزه با داعش مورد حمایت بخشی از مردم بود. تشییع جنازه قاسم سلیمانی مصداق چنین نگاهی است. اما عملیات نمایشی انتقام علیه پایگاه آمریکایی در بغداد و سرنگونی هواپیمای مسافربری با پدافند خودی، که با پنهان‌کاری و دروغگویی همراه شد، تصویر تبلیغاتی سپاه پاسداران را به شکل جبران‌ناپذیری مخدوش کرد.

دستگاه تبلیغاتی نظام برای تبرئه سردار امیر‌علی حاجی‌زاده در ماجرای سقوط هواپیما چنان افراط کرده است که تقدیر و تکریم حاجی‌زاده را حتی از خانواده قربانیان حادثه مطالبه می‌کند، موضوعی که شاید به‌ظاهر پیروزی نظام به نظر برسد اما در بطن ماجرا، به نفرت و کینه عمیق مردم از سپاه پاسداران دامن خواهد زد. شعار «ارتشی، سپاهی، داعش ما شمایی» شعار ساده‌ای نیست، بلکه عمق اعتراض و خشم مردم از نیروهای مسلح و امنیتی کشور را نشان می‌دهد. این شعار در اعتراض‌های قبلی هرگز شنیده نشده بود.

 

شکاف مردم/دولت

دولت واحد اجرایی است. دولت بخشی از حاکمیت است که به مردم وعده می‌دهد. اعتراض مردم به دولت این است که به وعده‌هایش نمی‌تواند عمل کند. ساختار رفاهی و معیشتی مردم به رفتار دولت بستگی دارد و با افزایش فشارهای معیشتی، رابطه دولت‌/مردم سخت‌تر و شکننده‌تر شده است. دولت از تامین آزادی‌های اجتماعی و تضمین حقوق شهروندی هم عاجز مانده و کارآمدی، اعتبار و مشروعیتش نزد مردم به‌شدت زیر سوال رفته است.

در اعتراض‌های آبان‌ماه، دولت مقصر اصلی شناخته شد و در جریان سرنگونی هواپیما، دولت در قامت «بی‌خبر» ظاهر شد و بدین ترتیب، شکاف مردم/دولت به‌دلیل ناکارآمدی، ضعف و بی‌اطلاعی رییس‌جمهوری و هیات وزیران افزایش یافته است. دولت آن‌قدر ضعیف و دست‌بسته ظاهر شده است که معترضان حتی علیه روحانی شعار هم نمی‌دهند.

اما در دایره «خودی‌ها» و هواداران نظام هم دولت و رییس‌جمهوری بی‌اعتبار و بی‌تدبیر و حتی عامل دشمن معرفی می‌شود. بدین ترتیب، دولت روحانی اکنون کمترین پشتوانه‌ مردمی و سرمایه اجتماعی را داراست، که در جمهوری اسلامی بی‌سابقه است.

 

شکاف مردم/مردم

در کشور، نوعی بی‌اعتمادی بین همه اقشار جامعه به وجود آمده است. بلاک کردن یکدیگر در رسانه‌های اجتماعی فقط یک نشانه از نفرت و تحمل نکردن آرا و نظرهای مخالف است، که در جریان کشته شدن قاسم سلیمانی حتی به کمپینی سیاسی تبدیل شد. مردم نسبت به هم به‌شدت بی‌اعتماد شده‌اند، کسی نمی‌داند همسایه، دوست، همکار یا همشهری‌اش طرفدار کدام گروه سیاسی است و آن زمان که فهمید، رابطه‌‌شان را بر اساس مواضع سیاسی باز‌تعریف می‌کند.

این شکاف در عرصه اجتماعی به شکاف میان روزنامه‌نگاران، هنرمندان، دانشجویان، کارگران و اصناف مختلف می‌تواند تسری یابد و مردم مقابل مردم قرار گیرند. اظهارنظرهای تند و ضدملی کارشناسان و مجریان صداوسیما تنها نمونه‌ای از این تفرقه‌افکنی و قطبی‌سازی جامعه است.

سقوط هواپیمای اوکراینی برای نظام جمهوری اسلامی حکم ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ را دارد. خامنه‌ای و نظام مجبورند به دوگانه «با ما یا بر ما» تن دهند، جدالی که حتی اگر به درازا بکشد، بی‌تردید نتیجه‌اش سقوط جمهوری اسلامی است.

 

شکاف سپاه پاسداران/دولت

شکاف عمیقی بین سپاه پاسداران و دولت ایجاد شده است، تضادی که از سال ۱۳۶۲ آغاز شد، زمانی که سپاه پاسداران حاضر نبود زیر بار دستورهای دولت برود.

سپاه پاسداران خود را لشکری برون‌مرزی و پاسدار انقلاب اسلامی تعریف می‌کرد که ایران فقط پوسته‌ جغرافیایی آن بود و حاضر نبود اطلاعاتش را در اختیار دولت و نخست‌وزیر وقت قرار دهد. سپاه پاسداران اصرار داشت که حتی بخش حفاظت اطلاعات دفتر نخست‌وزیری باید زیرمجموعه سپاه پاسداران قرار گیرد. اختلاف بین سپاه پاسداران و نخست‌وزیر بالا گرفت و به آیت‌الله خمینی ارجاع داده شد. به فرمان خمینی، قرار شد سازمان مجزایی تشکیل شود و اطلاعات سپاه پاسداران و دفتر اطلاعات نخست‌وزیر ادغام شوند و این‌گونه سنگ بنای «وزارت اطلاعات» گذاشته شد.

اختلاف بین سپاه پاسداران و دولت در مورد انتقال اطلاعات در تمام چهل سال گذشته وجود داشته است. با این همه، پنهان‌کاری سپاه پاسداران در اعلام علت سقوط هواپیما بی‌خبری دولت و رییس‌جمهوری از آنچه در کشور می‌گذرد را به دنیا نشان داد و اعتبار و وجهه دولت را در افکار عمومی داخل و خارج از کشور به‌شدت خدشه‌دار کرد.

شکاف دولت/نظام

شکاف میان دولت و نظام شاید مشهود‌ترین تضاد در جمهوری اسلامی است. دولت‌های مختلف با رهبر جمهوری اسلامی و نهادهای زیرنظر او اغلب اصطکاک و چالش داشته‌اند. حتی محبوب‌ترین دولت علی خامنه‌ای در سال‌های پایانی با رهبری تعارض و تضاد ارزشی پیدا کرد. شکاف میان دولت روحانی و نظام حتی از دوران اصلاحات و دولت محمد خاتمی هم بیشتر و عیان‌تر است. روزی نیست که رسانه‌های وابسته به رهبری علیه روحانی و دولتش پرخاشگری و توهین نکنند.

ناکارآمدی رژیم در حالی پای دولت نوشته می‌شود که خط مشی و سیاست خارجی روحانی برای عبور از بحران با سنگ‌اندازی و مخالفت صریح روبه‌روست. دولت هم دیگر انگیزه و توان مخالفت با رهبری را ندارد. هرچند تضاد دولت/نظام هنوز به رویارویی نینجامیده است، وجود این شکاف ارزشی حتی از تریبون‌های هیات دولت و نماز جمعه تایید می‌شود.

 

شکاف نظام/سپاه پاسداران

شاید وجود چنین شکافی عجیب به نظر برسد، چرا که سپاه پاسداران خود یکی از ارکان نظام محسوب می‌شود. تضاد میان منافع سپاه پاسداران و نظام البته از همه شکاف‌هایی که ذکر شد کمرنگ‌تر است، اما به این باز‌می‌گردد که سپاه پاسداران به دنبال تک‌قطبی کردن قدرت یا تک‌محور کردن کشور است. سپاه پاسداران قدرت فائقه می‌خواهد و به دنبال قبضه کردن کشور است، موضوعی که برای نظام و رهبری پذیرفتنی نیست. رهبری چند بار به سپاه پاسداران تذکر داده است که تنها بازیگر صحنه نیست و باید حضور و مشارکت دیگر ارکان، به‌ویژه قوه مجریه، را در عرصه سیاست بپذیرد.

بازیگری سپاه پاسداران در سیاست ایران مثل تک‌روی کریم باقری است وقتی پاس نمی‌داد. علی دایی می‌گفت توی چشم من نگاه می‌کند و پاس نمی‌دهد! سپاه پاسداران هم همین‌طور عمل کرده است، توی چشم دولت نگاه می‌کند اما دروغ می‌گوید. این‌طور می‌شود که بزرگ‌ترین حمله تاریخ جمهوری اسلامی علیه پایگاهی آمریکایی رخ می‌دهد ولی دولت و حسن روحانی بعد از عملیات یا شاید هم‌زمان با دولت عراق خبردار می‌شوند.

نظام می‌ترسد روزی سپاه پاسداران آن را ببلعد. از همین روست در عین این‌که برای بقایش به پشتوانه نظامی سپاه پاسداران احتیاج دارد، از بزرگ شدن سپاه پاسداران می‌ترسد.

 

شکاف نظام/نظام

نظام جمهوری اسلامی با نظام ولایت فقیه، نظام روحانیت با نظام مرجعیت، همه این‌ها با هم در تعارض‌اند. رهبری با مرجعیت شیعه در تعارض است. بسیاری از معتقدان به نظام و ولایت فقیه معتقدند که جمهوری اسلامی دچار انحراف از آرمان‌ها و ارزش‌های انقلاب شده است. این شکاف از سال ۱۳۸۸، به شکل جدی بروز کرد و اکنون، در مواضع روزنامه جمهوری اسلامی و مدیر مسئولش، مسیح مهاجری، همچنان ادامه دارد.

این شکاف با حصر رهبران جنبش سبز و مرگ آیت‌الله منتظری و هاشمی رفسنجانی، عملا نماینده ناطقی ندارد، ولی این قابلیت را دارد که به محض رفع حصر، دوباره و به‌شدت علیه نظام فعال شود.

 

خلاصه این‌که نظام جمهوری اسلامی سال‌هاست با بحران مشروعیت و کارآمدی مواجه است، اما دروغ، تزویر و ریاکاری در جریان حادثه اخیر ضربه‌ای جدی بر حیثیت داخلی و بین‌المللی نظام وارد کرد. همچنین، قدرت نظامی و قدرت اقناعی نظام نزد مردم بی‌اعتبار شد. سخنرانی علی خامنه‌ای در نماز جمعه ۲۷ دی‌ماه، که بار دیگر معترضان را «عامل آمریکا و صهیونیست‌ها» و «غیرایرانی» خواند، عملا دو قطبی نظام/مردم را برجسته کرد. مجموعه این شکاف‌ها در چهل سال گذشته به‌مرور عمیق شدند، اما اکنون می‌توانند جمهوری اسلامی را در خود فرو‌بلعند.
ایران اینترنشنال:

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *