حکومت ایران در برنامه هایی که در دورنمای اجتماعی خود ترسیم کرده، کاهش سن ازدواج را به طور جدی دنبال می کند. در میان این برنامه ها، تمامی دستگاه های اجرایی، صدا و سیما و مشاوران خانواده دائما در حال تبلیغ کردن برای کاهش دادن سن ازدواج هستند.
از آن سو اما جامعه جوان دهه هفتاد و به تدریج دهه هشتاد که امسال از ۱۸ سالگی عبور می کنند، بی توجه به تبلیغات حکومتی، زندگی و جهان جداگانه ای را برای خود ساخته اند.
افزایش سن ازدواج و گذر از ۳۵ سالگی، مجرد گرایی و ازدواج سفید، از نمونه های بارز این بی توجهی هستند.
صحرا پورایی – شبکه بیان
البته باید این نکته را مد نظر قرار داد که به علت ساختارهای همچنان موجود سنتی و عرفی در دیگر نقاط کشور به جز شهرهای پرجمعیت، ازدواج نکردن صرفا به علت یافتن معنای دیگری از زندگی نیست.
در بسیاری از شهرها و روستاهای کشور، جوانان به شکل جدی به دنبال ازدواج هستند اما کاهش آمار ازدواج به عللی نظیر فقر اقتصادی و کمبودهای عاطفی و مشکلات روانی نیز مربوط می شود.
در این میان فقر اقتصادی از بزرگترین دلایل در برخی نقاط کم تراکم از لحاظ جمعیتی است. گستره و فشار این نوع فقر به حدی است که فشارهای عرفی و خانوادگی نیز توان ایستادگی در مقابل ذهن پر تلاطم و مملو از آشوب یک جوان ندارد.
مساله حکومت با جامعه ایران این است که توان فهم پلورالیسم را در حوزه های اجتماعی ندارد و تنها به همان بخش های عرفی و سنتی بسنده می کند؛ بخش هایی که خود نیز به علل ذکر شده از کشتی نظام خارج شده اند!
عدم فهم جامعه پلورالیستیک ایران را به راحتی می توان در نقطه نظرات سران حکومت و متولیان امور جوانان، خانواده و ازدواج فهمید.
به طور مثال در شهری مثل تهران و در برخی مناطق، روابط تابوشکنانه جنسی به شکلی است که شاید در طول ۴۰ سال گذر از نظام جمهوری اسلامی، تنها به تعداد انگشتان ۲ دست نیز احتمالا نمی رسد.
نتیجه تحقیقات صورت گرفته در این خصوص نشان می دهد با توجه به اینکه جستجوهای قابل توجهی در سیستم عمومی موتور جستجوی گوگل در برخی موارد جنسی وجود دارد، اما عملا تحقیق بدون قضاوتی انجام نشده است و مشاوران دینی یا دارای بک گراند ذهنی مذهبی، زمانی که با کوچکترین پرسشی در این خصوص مواجه می شوند، سریعا واکنش نشان داده و آن را رد می کنند.
برچسب “منحرف”، “انحراف”، “غلط”، “ناسالم”، “کثیف”، “حیوانی” و… زدن بر روی این نوع روابط در حالی که در متن جامعه و با کمی کند و کاو می توان آنان را کشف کرد، باعث شده است تمامی مطلوبات مذهبیون بدون آنکه نزاعی صورت بگیرد از بین برود.
حکومت اسلامی ایران نمی داند با چنین پدیده هایی اصولا چگونه برخورد کند. حتی سطح برخوردها نیز به صورت پایه ای وجود دارد و همچنان تصور بر این است که دو جوان یکدیگر را می بینند و وارد “رابطه نامشروع جنسی” می شوند!
علت این است که حکومت برآمده از مردم انقلابی سال ۵۷ نیز با شنیدن حتی نام این گونه روابط، روی برگردانده و نمی خواهد بشنود چه رسد به آنکه بخواهد برخورد کند یا حتی به رسمیت شناخته و راجع به کژی ها و کاستی های آن صحبت کند.
وقتی صحبت از حکومت می شود، به طور پیشفرض و در کشورهای قانون مدار، دولت، نظام، حکومت و یا سیستم حق دخالت در احوال شخصی مردم را ندارد اما در ایران انگشت اشاره کژی ها به سمت حکومت نشانه می رود چرا که حتی روانشناسان نیز آنچنان آزاد برای حفظ بی طرفی خود (اگر به فرض ذهنی بی طرف داشته باشند) نیستند!
آنچه که شاهد هستیم اقدامات ضربتی و دستوری نظیر ممنوعیت وازکتومی و ممنوعیت واردات کاندوم و سایر اقلام مورد استفاده در این بخش از خارج از کشور، پاسخگو نبوده و صرفا یک جامعه را نه از حکومت که از خود فراری می دهد.