همه شواهد حکایت از آن دارند که نظام مقدس اسلامی، اهمیت و وزن چندانی برای تظاهرات و اعتراضات اخیر قائل نیست و بر حسب معمول آنرا “فتنه” ای خوانده است بر ساخته دست دشمنان رژیم که بدان بسادگی و در اسراع وقت پایان بخشید و بقول سخنگوی سپاه “بساط اعتشاش 48 ساعته جمع شد.” این در حالی ست که تا کنون از بدوش گرفتن هرگونه مسئولیتی در خشونت و کشتار بی دلیل تظاهر کنندگان سر باز زده و ارئه تعداد کشته شدگان، مجروحان و دستگیر شدگان یا خود داری نموده و یا داستانهای مبهم و گمراه کننده عرضه میکنند که مسئولیت را نظام کتمان نمایند.. مثلا، دبیر شورای حقوق بشر قوه قضائیه، اوضاع را اینگونه بیان میکند:
85 درصد کشتههای حوادث آبان ماه مربوط به به نیروهای امنیتی یا افرادی بود که در حال دفاع از منازل خود بودند / ۱۵ درصد کشتهها مربوط به نیروهای «تروریستی» است / تعداد معترضان کمتر از ۱۲۰ هزار نفر بود / اکنون چند صد نفر در زندان هستند نه هزاران نفر؛ تا ۲۰ روز آینده تکلیف آنها مشخص میشود / نیروهای امنیتی پیشبینی این اتفاقات را نداشتند، اما قدرت خود را نشان دادند.
چه جای نگرانی ست همه چیز خوب و آرام است. چه کسی میتواند روایت و ارقام چنین مقامی را بچالش کشد، بویژه این ادعا را که ” نیروهای امنیتی پیش بینی این اتقاقات را نداشتند.” نا گفته روشن است که وای اگر نیروهای امنیتی از پیش آگاه بودند. شاید دیگر مجبور نبودند که “قدرت خود را نشان دهند،” آنگاه حتما جوی خون براه میانداختند.
نمونه ای دیگری از داستانسرایی های مقامات فوقانی نظام از آنچه در اواخر آبان بوعوع پیوست، خالی از طنز نیست. غلامحسین اسماعیلی، سخنگوی قوه قضائیه، اینگونه اطلاع رسانی میکند:
اکثریت بازداشت شدگان حوادث اخیر تا امروز آزاد شدند. عدد قبلی که در نشست قبلی گفتم به ۵۰ درصد کاهش یافته است. بنا داریم که بازداشتیها به اراذل و اوباش و اشرار و مفسدین اقتصادی و قاچاقچیان مواد مخدر محدود شود.
همچنانکه ملاحظه میشود، سخنگوی قوه قضائیه خیال میکند با این اطلاع رسانی، شفافیت را باوج خود رسانده و نکته ای ابهام امیز بجای نگذارده است. بهمین دلیل است که از “اکثریت” و از “درصد” سخن میگوید. گویی که اینها مفاهیمی هستند بازتابنده شفافیت و تهی از هرگونه ابهامی. درحالی که هر عدد بزرگتری نسبت بعدد کوچکتری میتواند اکثریت باشد، از اکثریت کدام عدد سخن میگوید در پرده ابهام میماند. “درصد” هم میتواند تعدادی از یک جمع باشد و وقتی شفافیت زا است که معلوم باشد چه تعداد از تعداد چه جمعی. ابهام گویی را باید کلاهی شرعی بر کنش دروغگویی و فریبکاری، یکی از خصائل برجسته آخوند، خواند. چه آخوند بالغ باشی چه جوجه آخوند. تا کنون چه کسانی را از بند آزاد کرده اند، آنهم چندان مهم نیست که کسی باطلاع کسی رساند، مهم آن است که مردم بدانند که رژیم تنها آدمهای نابکار و فرومایه را باسارت میکشد، نه اینکه بخدمت گیرد. نه بیگناهان معترض را باسارت میگیرند و نه مغزشان را متلاشی میکنند.
شاید برای دریافت اطلاعات بیشتر، بهتر است پای منبر یک سردار نظامی هم بنشینم، شاید که به شفافیت و اطلاعاتی دقیقتری دست یابیم. سردار سلیمانی واکنش مردم بافزایش قیمت بنزین را ادامه “فتنه” سال 96 میخواند و اظهار میدارد که:
دشمنان در فتنه سال 96 شکست خوردند اما امیدوار بودند که با تحریم های ظالمانه ما را به زانو دربیاورند اما این بار هم با شکست مجدد مواجه شدند.
جناب سردار گویا فراموش کرده است که قیمت بنزین را سران نظام افزایش دادند و نه “دشمنان” نظام که امیدوار بودند تحریمات بتواند مردم را به شورش و قیام علیه نظام تشویق نماید. همچنانکه جرقه “فتنه” سال 96 هم بدست امام جمعه مقدس استان رضوی، آخوند علم الهدی زده شد. وی در ادامه میافزاید که:
این بار دشمنان با شبکه سازی های گسترده و با بهره گیری از روش ها و تاکتیک های جدید در فتنه اخیر اقتدار امنیتی نظام را نشانه گرفتند اما بحمدالله مشاهده کردیم که مردم بصیر و صبور ایران در همان ساعات اولیه آشوب ها با جدا کردن صف خود از اغتشاشگران توطئه ها را خنثی کردند.
البته که جناب سردار نیازی ندارد که بگوید کدام “شبکه سازیها” و یا چه “روش ها و تاکتیک ها ” را بکارگرفته بودند که “اقتدار امنیتی نظام را نشانه” رفتند. با این وجود، بنا بر اداعای سردار، نه شلیک گلوله های آتشین بسوی سرو سینه معترضین که مردم بودند که سریعا با جدا کردن “صف خود از اعتشاشگران توطئه ها را خنثی کردند.” چگونه و تحت چه شرایط مردم توانستند صف خود را از اعتشاشگران جدا سازند،” چندان نیاز مند توضیج نیست. همین بس که مردم بدانند که نیروهای انتظامی دستشان بخون معترضین بی گناه به افزایش قیمت بنزین آلوده نبوده است.
اما، نظام یک دشمن را در سرکوب خونین آبان ماه شناسایی کرده است، دشمنی که از دیر باز سعی در نابودی آن کرده است: اینترنت، چه نظام بخوبی دریافته است که اینترنت میتواند چه نقش تعیین کننده ای در فرهنگ سازی، در اطلاع ر سانی و سازماندهی بازی کند، این است که همیشه بمبارزه با آن برخاسته و سعی کرده است که اینترنت ملی را به تقلید از کره شمالی جانشین آن سازد ولی تا کنون موفقیتی بدست نیاورده است.
حجتالاسلام شکرالله بهرامی، برخاسته از حوزه های علیمه، رئیس سازمان قضایی نیروهای مسلح، فضای مجازی را فضایی بشمار میآورد که “قلب قرآن را نشانه گرفته اند،” چگونه؟ چیزی نمیگوید. اما، در ادامه میافزاید:
مسئولان تلاش بسیاری کردند تا ارتباط اینترنت قطع نشود، اما در نهایت دیدند که اینطور نمیشود و مجبور شدند اینترنت را قطع کنند. حال دشمنان ما عزا گرفتهاند که چرا مدتی است اینترنت قطع شده و نتوانستند کاری انجام دهند.
اما، حجت الاسلام نگفتند که دیری نکشید که نظام دریافت، فعلا قطع اینترنت شمشیری که از هر دو سو میبرد، چندان ساده نیست. ممکن است خطر جنبش براندازی را برای اندک زمانی به تاخیر بیاندازد و لی نظام آخوندی را با صدها مشکل در زمینه ارتباطات سیاسی و روابط تجاری با جهان، روی در روی نموده، خسارتهای سنگین ببار آورده و نظام ورشکسته ولایت را ورشکسته تر مینماید. این است که سردار غلامرضا سلیمانی، رئیس سازمان بسیج، اعلام میکند که او خواستار اینترنت “پاک” است. چرا که اینترنتی که دانایی و بینایی ببار آورد و از آنچه در جهان میگذرد خبر دهد و آگاه سازد، البته که “نجس” و “مکروه” است و آنرا باید “حرام” و نابود ساخت، همچنانکه وی اظهار میدارد:
فضای مجازی امروز در دنیا نقش آفرینی میکند و ما هم بهره برداری صحیح از فضای مجازی میکنیم و معتقدیم اینترنت در کشور ما باید اینترنت پاک باشد و این اعتقاد را با صراحت بیان میکنیم.
ترسم که اینترنت پاک هم نتواند نظام را از سرنوشت محتومی که در انتظارش است نجات بخشد. چه مردم میآموزند که نه با ساختار قدرت بلکه با ساختار دین هم روی در روی اند. که آنها در دو جبهه باید بمبارزه ادامه دهند: جبهه دین و جبهه قدرت. حتی بجرات میتوان گفت که مبارزه برعلیه دین؛ “اسلام ناب محمدی،” بر مبارزه بر قدرت ارجحیت مییابد، واقعیتی که بندرت مورد توجه مبارزین و سیاست ورزان و کار شناسان نظام، قرار میگیرد. چرا که هرگز خود را نه در ستیز و خصومت با دین حاکم دیده اند و نه با دین محکوم. در نتیجه راه های مبارزه با آنرا نیاموخته ایم. بعنوان مثال، هرگز نتواسته ایم برگی از تاریخی که آخوندها خود را متولی آن میدانند، از تاریخ اسلام برگیریم و بر آن اساس استراتژی و تاکتیک جنبش براندازی را تعریف و تعیین نمائیم.
بعنوان مثال وقتی جنبش اعتراضی مردم با نیرویی پر ز قهر و خشونت، درنده خوی و جسور و بی باک تا بیخ دندان مسلح، نیرویی سرکوبگر و خون آشام روی در روی قرار میگیرند، باید تدبیری را بکار گیرند که در تاریخ اسلام تجربه شده و به نتیجه مثبت هم رسیده است.
تاریخ نویسان نقل میکنند که سرپیچی معاویه از فرمان خلیفه چهارم، علی بن ابیطالب و برخاستن وی بخون خواهی عثمان، به جنگ و لشگر کشی بین آندو کشید که در منطقه “صفین” باوج خود رسید. لشگر معاویه در معرض فروپاشی قرار گرفته بود. در این اثنا معاویه با مشورت با مشاورین خود، ازجمله باعمروبن عاص به لشگر خود فرمان داد که قرآن ها را بر نیره نموده و شعار بدهند که حاکم بین ما کتاب خداست. بسیاری از جنگجویان علی اسلحه را بر زمین گذارده و از جنگ دست کشیدند. جنگ متارکه گردید و حکمیت بسود معاویه و پایان خلافت امام علی انجامید.
شاید هم راه نجات ملت از این کیش اهریمنی، همان تاکتیکی ست که معاویه برای منفعل ساختن دشمن قویتر بکار گرفت. اگرچه این نگارنده نمیتواند با اطمینان بگوید که قران بر سر نیزه بتواند نیروی سرکوبگر و خون آشام ولایت را وادار کند که اسلحه بر زمین گذارده و از کشتار مردم بی گناه دست بکشد. با این وجود، رهایی نزدیک است و آن روز خواهد رسید که قرآن بر نیزه ها برود، که این رویدادی ست اجتناب ناپذیر. اما، آزمایش آن در نبردی دیگر، نبردی که در راه است، بسی بسیار آموزنده خواهد بود، اگر از شهامت و شجاعت بهره بر گرفته باشیم.
فیروز نجومی
Firoz Nodjomi
https://firoznodjomi.blogspot.com/