پناهجو و پناهنده و پروسه دشواری پناهندگی نامی آشنا برای مردمان کشورهای ایران افغانستان عراق و سوریه است. کشورهایی که در آن نفسی از آزادی وجود ندارد و به عناوین مختلف از سوی دولت و گروههای تندرو آزادی مردم محدود میشود و زندگی روازنه ی آنان به خاطر باورهایشان به خطر می افتند . روزی نیست که موج عظیمی از مردمان این کشورهای بحران زده آواره ترکیه و کشورهای اروپایی نشوند.
در این میان پناهندگان ایرانی شرایط متفاوتتری دارند چرا که جمهوری اسلامی نظامی متفاوت تر از نظامهای حکومتی جهان و در واقع یک ماشین چرخ دنده ای است که انسان را مانند سیاهچاله به درون خود می کشاند و نابود می کند . خود من که حدود یک دهه پیش جلای وطن کردم شاهد دردهای روزانه صدها و هزاران پناهجوی ایرانی و غیر قانونی بودم و متاسفانه برادرم شهرام سالاری و دختر دایى عزیزم ( شیرین احمدی سروستانی) هنوز در مرداب پناهجویی در کشور ترکیه به سر می برند .
زمانی که خواستم برای نگارش این مقاله قلم به دست بگیرم از خود پرسیدم چرا از شرایط دشوار نزدیکان خود ننویسم که گواه بیشتری برای دردهای پناهندگان است؟ به همین خاطر زنجیره ای از سوالات ذهنم را در بر گرفت که چرا خود اینجانب به مریلند آمریکا پناهنده شدم ؟ چرا برادرم با این که چندین سال است از کمیساریای عالی پناهندگان سازمان ملل آنکارا قبولی گرفته هنوز سرگردان است و پرونده او به کشور ثالث ارجاع داده نشده است ؟ وضعیت اسفبار شیرین دختر داییم تمام وجودم را مانند خوره می خورد که ۶ سال در شرایط اسفناک پناهجو یی ترکیه دست و پنجه نرم می کند
اما همچنان می نویسد و مبارزه می کند .
دوست عزیزم آقای دانیال رعیتی که از منتقدین مذهب و حکومت های اسلامی و توطئه گران مذهبی است هم اکنون به خاطر فعالیتهایش در کمپ پناهندگی در کشور آلمان روزگار به سر می برد .
این زنجیره سوالات مرا به آنجا رساند که این تیتر را برای مقاله خود انتخاب کنم .
پناهندگان ایرانی محصول چه هستند؟
چه وجه اشتراکی بین شهرام – شیرین و دانیال یا فاطمه سبحانی و هوزان خالدیان پناهجو در آلمان وجود دارد که همگی آنها را طی پروسه ای به نام پناهجویی و پناهندگی در سازمان ملل و اداره مهاجرت به کشورهای گوناگون با این عناوین دستهبندی میکنند ؟
بارها و بارها تیتر این مقاله را دیوانهوار بررسی کردم .
آیا به راستی پناهنده یک محصول است یا یک قربانی؟
پناهنده یک کالا و نیروی کار ارزان برای کشور پناهجوپذیر است یا یک انسان با هزاران امید و آرزو در جستجوی زندگی بهتر؟
کم کم به این باور رسیدم که ماجرا بسیار ژرف تر از این حرفهاست .
تو گویی دستان توطئهگران در پشت پرده برای آواره کردن ما متحد شده اند . توطئه گران ، سیاستمداران و تاجران پناهنده ها بیش از ما مطالعه می کنند ، آمارها را بررسی می کنند و رسانه ها را بازی می دهند و خبرنگاران را دور می زنند .
باز از خود پرسیدم :
آیا ممکن است به جز یک توطئه بزرگ سیاسی ، دست توطئه گران اقتصادی هم در پشت پرده باشد ؟
آیا به بیگاری کشیدن پناهندگان بی دفاع به عنوان نیروی کار ارزان یکی از مسایل پشت پرده نیست ؟ آیا فردی مانند دانیال رعیتی که مبارزات مدنی او در جهت افشاگری علیه مذهب و رژیم استبدادی جمهوری اسلامی امروزه زبانزد خاص و عام است نباید پروندهاش از سوی اداره مهاجرت آلمان مورد توجه بیشتری قرار بگیرد ؟
آیا وکلای آلمانی نمیدانند که در ایران بی دین بودن خود یک جرم است چه رسد به آنکه شخص مزبور افکار ضد اسلامیش را به رسانه ها و مطبوعات انتقال دهد .
آیا دانیال رعیتی بنا به وضعیت حساس پرونده اش نباید از سوی دولت آلمان مورد حمایت بینالمللی قرار بگیرد ؟
آیا فعالیت های مدنی و رسانه ای هوزان خالدیان و فاطمه سبحانی در دفاع از اقلیتهای مذهبی و نوشته های شیرین احمدی سروستانی در ترکیه و حملات تند دانیال رعیتی علیه رژیم اسلامی ایران و ساختار ویرانگر و ضد زن اسلام در خارج از مرزها نمی تواند دلیل محکمی برای حق پناهندگی تک تک این افراد باشد ؟
اخیراً سازمان های حقوق بشری در کشور سوئد اعلام کردند که اداره مهاجرت سوئد تحقیقاتی را انجام داده است و به این نتیجه دست یافته که ارتش سایبری جمهوری اسلامی فعالیت پناهجویان و پناهندگان ایرانی را لحظه به لحظه کنترل می کند و میلیونها دلار هزینه برای این فعالیتهای جاسوسی و اطلاعاتی صرف می کند . به همین جهت طبق کنوانسیون پناهندگی ژنو هر گونه فعالیت مخالفان رژیم در خارج از مرزهای ایران که از سوی رژیم رصد شود و جانشان را در بازگشت به ایران در خطر جدی قرار دهد و وکلای کشورهای اروپایی مانند آلمان ناچارند مطابق قوانین بین المللی به آنان حق پناهندگی بدهند.
بنابراین هم کمیسیاریای عالی پناهندگان هم اداره مهاجرت ترکیه و هم اداره مهاجرت کشورهای اروپایی مانند سوئد و آلمان باید بدانند که این پناهجویان از زندگی آرام و یک جامعه سکولار فرار نکرده اند . بلکه تک تک آنان محصول جامعه استبداد زده و دیکتاتوری اسلامی در ایران هستند که نه تنها طی چهار دهه حاکمیت غیر دموکراتیک وضعیت حقوق بشر را در ایران اسفبار کرده اند , بلکه با نفوذ ویرانگر خود در کشورهای منطقه عرصه را بر مردمان این کشورها هم تنگ کرده است .
به امید اینکه دولتهای اروپایی نگاه خود را به مساله پناهجو و پناهنده پذیری و پروسه پناهندگی تغییر دهند تا شاهد خودکشی های کمتری در کمپهای پناهندگی باشیم.
نوشته : افشین سالاری – مریلند- آمریکا