نکته ای که باید به آن توجه کرد این است که عملا ما در ساختار دولت با مجموعه ای منسجم برای مقابله با بحران مواجه نیستیم و این درحالی است که ایران اساسا کشوری حادثه خیز محسوب می شود و اصولا ما با بحران های پی در پی مواجه می شویم و این بار نیز بحرانی بهداشتی نصیب مان شده است. ساز و کار مقابله با بحران به لحاظ قانونی پیش بینی شده اما آن نظم و انسجام لازم نه تنها وجود ندارد، بلکه برنامه خاصی نیز برای مقابله با بحران تهیه و تدوین نکرده ایم. مطابق معمول صبر می کنیم تا اگر بحرانی اتفاق افتاد با مدیرانی به استقبال آن برویم که در شرایط عادی هم چندان پاسخگو و توانمند نیستند و اصولا میز و موقعیت خود را به هر چیز دیگر ترجیح می دهند. باید دانست که این افراد مدیران بحران محسوب نمی شوند. بنابراین در چنین مواقعی رییس جمهوری باید شخصا ریاست ستاد مدیریت بحران را برعهده بگیرد. بحرانی نظیر کرونا تنها بخش بهداشتی و درمانی اش به وزارت بهداشت و سکان دار آن برمی گردد، حال آنکه این مقوله از جنبه های مختلف باید مورد توجه و بررسی قرار گیرد. از این رو لازم است مقامی مافوق وزیر بهداشت ریاست این ستاد و مسوولیت آن را بپذیرد تا سایر نهادها نیز به موازات وزارت بهداشت پیش روند و به وظایف خود عمل کنند. در این میان و فارغ از ناکارآمدی مدیران در مواجهه با بحران های این چنینی آنچه باید بدان توجه کرد، ادبیات و نوع بیان مسائل ازسوی مسوولان است که در چند وقت اخیر به خوبی مشخص شد که مدیران ما سبک صحیح بیان مسائل در شرایط بحران را نمی دانند از این رو ما روز به روز بیشتر شاهد عدم انسجام در بیان مسائل و ارایه آمار و نکات تخصصی به مردم هستیم. کنار این عدم انسجام و نبود مدیران تخصصی برای مواجهه با بحران، ما شاهد فقدان یک سخنگوی واحد نیز هستیم و در نتیجه با توجه به تمام این مسائل می توان گفت که بازسازی فاصله ایجاد شده میان مردم با دولت و مجموعه حاکمیت بسیار سخت است. امروز زمان آن نیست که هر کسی هر چیزی را که برداشت کرد، مطرح کند ولی متاسفانه از رییس جمهوری گرفته تا وزرا و معاونان شان گاه و بی گاه به چنین اقداماتی دست می زنند. تمام مسوولان باید مراقب باشند با اظهارات شان به جای کاهش مشکلات، بحران موجود را تشدید کنند و آمارهایی ارایه ندهند که در زحمات افراد پشت صحنه تشکیک ایجاد کند.
امروز باید همه دست به دست هم بدهند ولی متاسفانه ما دقیقا شاهد عدم حضور مسوولان در صحنه هستیم، به طوری که حتی مجلس به عنوان رکنی که حتی در شرایط جنگ نیز تعطیلی بردار نیست، امروز تعطیل شده در حالی که در شرایط بحرانی کنونی باید مجلس را ضدعفونی می کردند و نمایندگان را یک ماه در مجلس قرنطینه می کردند تا به امور کشور بپردازند. در این ناکارآمدی و تشدید فاصله میان مردم و مسوولان به نظر من مقوله تعطیلی مجلس نقش اساسی ایفا کرد. موضوع دیگری که باعث تشدید این فاصله و دامن زدن به بی اعتمادی های گذشته شد، ابتلای یکی پس از دیگری مسوولان به ویروس کرونا بود به طوری که این پرسش را در افکار عمومی ایجاد کرد که وقتی مدیری توانایی محافظت از خود را ندارد، چطور می خواهد از جامعه در مواجهه با این ویروس و بحران محافظت کند.
مبحث قرنطینه ازجمله مسائلی است که در آن عدم انسجام در گفتار و کردار مسوولان مختلف به خوبی به چشم می خورد، به طوری که شاهد هستیم. هر کسی هر طور که می خواهد راجع به آن صحبت می کند و به رغم ورود نیروهای مسلح به صحنه، عملا هیچ اتفاق ویژه ای در کشور رخ نداده است. در حالی که ستاد مدیریت بحران باید به عنوان فرمانده و نوک هرم مقابله با این بحران با فرماندهی واحد تدابیری را در این زمینه اتخاذ می کرد. به عقیده من در شرایط کنونی یکی از گام های جدی که لازم بود دولت بردارد، استفاده از مدیران باتجربه سابق حداقل در حوزه مشاوره بود. این امکان وجود داشت که مدیران باسابقه کشور دوباره به عنوان مشاوران معین در دستگاه های اجرایی حضور داشته باشند اما متاسفانه این بستر هم فراهم نشد.
امروز مردم احساس می کنند که دستگاه ها و نهادهای مختلف در مواجهه با بحران ها از هیچ نوع آمادگی و برنامه ای برخوردار نیستند؛ در حالی که یکی از ساز و کارهایی که در مواجهه با بحران های مختلف در کشور پیش بینی شده، بحث پدافند غیرعامل است ولی متاسفانه نه تنها برنامه ای برای شرایط بحرانی نداشتند، بلکه عملا حضوری هم در صحنه ندارند. آن هم در حالی که در این کشور هزینه های بسیاری برای پدافند غیرعامل صرف شده و پست ها و سازمان برایش تشکیل شده است. البته کنار این سازمان نمی توان عملکرد ستاد مدیریت بحران را نیز نادیده گرفت. با این اوصاف می توان سیستم را ناکارآمد توصیف کرد البته تلاش بخش های خدمات رسان قابل انکار نیست اما متاسفانه این تلاش ها نتوانسته امنیت روانی لازم را برای جامعه ایجاد کند، بنابراین به عقیده من وظیفه این دولت است که وارد صحنه شده و شرایط و ساختاری منسجم را تعریف و ایجاد کند. متاسفانه امروز شرایط به گونه ای است که به نظر می رسد مشکلات کرونا بعد از فروکش کردن بحران تازه آغاز خواهد شد.
واقعیت آن است که ما از قبل هیچ نوع برنامه ای برای مقابله با بحران و جلوگیری از تشدید آسیب ها نداشتیم، امروز هم که در بحران قرار گرفته ایم، نه تنها برنامه ای نداریم بلکه بعضا پاسخی نیز برای پرسش های موجود میان افکار عمومی و همراه سازی آنان با خود نیز نداریم. مثلا امروز می گویند آمارهایی که از سوی استان ها اعلام می شود، حقیقت ندارد و آمار حتما باید از مرکز اعلام شود؛ حال آنکه این ادبیات به خودی خود مشکلاتی را ایجاد می کند. همه این تناقض ها در کنار هم به عقیده من نشانگر این حقیقت است که رییس ستاد مدیریت بحران باید شخص رییس جمهوری باشد. رییس جمهوری باید به طور ۲۴ ساعته پای کار باشد و فعالیت کند و این احساس به جامعه نیز منتقل شود نه اینکه جامعه حس کند رییس جمهوری پای کار نیست.
دقیقا؛ امروز و در شرایط بحران همه سیستم به ویژه صدا و سیما باید پای کار باشند، نیروهای مسلح باید با تمام توان وارد عرصه شوند و از دولت حرف شنوی داشته باشند؛ حتی تولیت بقاع متبرکه نیز باید از دولت نهایت تبعیت را داشته باشند. امروز همه نهادها و سازمان های نظام باید به طور تمام و کمال از دولت پیروی کنند ولی متاسفانه این اتفاق رخ نمی دهد تا ما علاوه بر فقدان فرماندهی واحد، شاهد چندصدایی درون سیستم نیز باشیم.
امروز، زمان بحث های سیاسی چپ و راست نیست. امروز اصلاح طلب و اصولگرا و مستقل باید پای کار باشند و در صحنه حاضر شوند ولی متاسفانه ساز و کار این اقدام فراهم نیست. شخصا هر چه در این ساز و کار تامل می کنم، حقیقتا نه مدیر باتجربه و کارآمد در شرایط بحران را می بینم، نه نظم لازم را و نه ساز و کار استفاده از مدیران باتجربه و باسابقه را اما متاسفانه کش و قوس ها در نهادهای بالای قدرت همچنان وجود دارد. مسوولان باید امروز بحث های خود را کنار بگذارند. مشکلات پساکرونا به مراتب از امروز سخت تر خواهد بود؛ بنابراین مسوولان باید با تمام توان در صحنه حاضر شوند. فراموش نکنید که در روزهای بعد از کرونا مشکلات اقتصادی و بیکاری ها خودش را به صورت دوچندان نشان خواهد داد.
امروز که در بحران قرار داریم، باید بسیاری از ملاحظات را کنار بگذاریم و مواردی که باعث حساسیت مردم شده را با شفافیت حداکثری بیان کنیم. این چند دستگی ها و چندصدایی ها نباید وجود داشته باشد. پرسش های جدی نزد افکار عمومی وجود دارد که همین امروز باید به آن پاسخ داده شود تا در بحران بعدی این زخم اصطلاحا سر باز نکند. مثلا امروز مردم سوال دارند که این بیماری از کجا آغاز شد؟ اگر منشا آن قم بود، چرا اقدامات لازم صورت نگرفت؟! ضمن اینکه اگر منشا قم بوده، چطور ۲۷ بهمن در رسانه های رسمی مواردی درباره ابتلای یک شهروند به کرونا در گیلان منتشر شده است؟ این پرسش ها باید به طور شفاف پاسخ داده شوند. مردم می پرسند چرا قم قرنطینه نشد؟! چرا انتخابات در این استان تعلیق نشد؟! امروز اگر پاسخی به این پرسش ها داده نشود، نمی توانیم از مردم بخواهیم به حرف و گفتار ما اعتماد کنند. اولین شرط اعتمادسازی، شفافیت است؛ آن هم شفافیت حداکثری.
امروز زمان صادق بودن مسوولان با مردم است. باید اجازه دهند که رسانه ها وارد عمل شوند و نقد و پرسشگری را انجام دهند تا مردم ببینند که حرفشان خریدار دارد و به پرسش های شان پاسخ داده می شود. اگر این اتفاق رخ دهد فرماندهی از فضای مجازی گرفته می شود و دیگر این شبکه ها نمی توانند ذهن مردم را به انحراف بکشانند. رسانه های رسمی باید بتوانند فعالیت کنند و مسائل را صادقانه با مردم در میان بگذارند. بله! می توانند رسانه ها را توجیه کنند که رفتار تحریک آمیز انجام ندهند ولی شفافیت و سلامت رسانه ها را نباید با محدود کردن آنها خدشه دار کنیم.
این انتقادات به معنای آن نیست که نمایندگان به طور کلی دغدغه نداشتند. بله، برخی از آنان بودند که اتفاقا بسیار جدی مقوله بحران کرونا را پیگیری کردند ولی به طور کلی مجلس در شرایط کنونی نباید تعطیل باشد. مجلس اصلی ترین نهاد قانونگذاری و البته نظارتی است بنابراین باید در وسط میدان حضور داشته باشد همانطور که دولت نیز به عنوان قوه مجریه موظف است در وسط میدان حضور داشته باشد. زمانی که دولت و مجلس در کنار هم باشند، قوه قضاییه نیز آمادگی حضور را پیدا می کند و صدا و سیما نیز متوجه می شود که نمی تواند ساز خود را بزند. اگر امروز برخی مسائل و نقصان ها از قانون نشات می گیرد، حل و فصل آن برعهده مجلس است. هر چند که قانون ستاد مدیریت بحران در مجلس تصویب شده ولی متاسفانه ما نه چیزی از اجرای این قانون می بینیم و نه ادبیات متناسب با آن بلکه به صورت روزافزون دوگانگی های موجود در کردار و گفتار مسوولان افزایش پیدا می کند. اگر این مسائل حل نشود قاعدتا بعد از پایان بحران کرونا هم نمی توانیم شاهد بهبود روابط میان مردم و حاکمیت باشیم. دولت امروز باید دست دوستی و یاری به سوی تمام احزاب و جریان های سیاسی دراز و به گونه ای رفتار کند که اگر فرد یا گروهی در این مسیر او را همراهی نمی کند، خود به خود در میان افکار عمومی عیان و البته متهم شود.
به نظر من شرایط کنونی دقیقا نشات گرفته از زیر سوال رفتن نهاد مجلس است و نمی توان آن را به شخص به شخص نمایندگان نسبت داد. ممکن است امروز نمایندگانی باشند که فعالیت های قابل توجهی نیز انجام دهند ولی چون این فعالیت ها به صورت انفرادی انجام می شود، آن چنان به چشم نمی آید. نهاد مجلس با آسیب های بسیار جدی مواجه شده است. بنابراین این ناکارآمدی را نمی توان به جریان و حزب خاصی در مجلس نسبت داد؛ چرا که در وضع کنونی ما بیش از هر زمانی نیازمند همدلی و اتحاد هستیم.
اگر این دوگانگی ها را حل و فصل نکنیم و به معنای واقعی کلمه به سمت همدلی و وحدت حرکت نکنیم، نه تنها امروز با سختی های دوچندان مجبور به مقابله با کرونا خواهیم شد، بلکه در آینده و بعد از فروکش کردن بحران نیز برای حل و فصل معضلات ایجاد شده با مشکلات به مراتب جدی تری مواجه خواهیم شد. باید توجه داشته باشیم که اگر امروز مردم به مسوولان انتقاد نمی کنند و اعتراضی صورت نمی دهند به دلیل فراگیری بحران است؛ بنابراین اگر در دوره پساکرونا این مشکلات حل نشده باشد، قطعا شرایط متفاوت تر خواهد بود. امروز تا فرصت هست باید اعتمادهای از بین رفته را بازسازی کنیم و به جایگاه حقیقی خود برگردانیم.
برای پاسخ به این پرسش به نظرم باید به گذشته برگردیم. یکی از مشکلات ما و موانع موجود بر سر راه دستیابی به اعتماد حداکثری میان مردم و حاکمیت، عدم برخورد صادقانه و شفاف با مردم است. ما در بحران های گذشته با مردم با شفافیت برخورد نکردیم؛ از این رو فواصل میان نهادهای حاکمیتی و مردم افزایش پیدا می کند.
یکی از فرصت هایی که به عقیده من می توانست این فاصله را به حداقل برساند و اتفاقا نه توسط حاکمیت بلکه توسط مردم خلق شد، مراسم تشییع شهید سلیمانی بود ولی متاسفانه پس از ماجرای انهدام هواپیمای اوکراینی به یک باره این فرصت به طور تمام و کمال از بین رفت. ما پس از شهادت سردار سلیمانی و پیش از ماجرای هواپیما، می توانستیم حتی بحث حضور هر چه گسترده تر مردم در انتخابات را مطرح کنیم ولی متاسفانه به یک باره همه چیز از بین رفت. حالا هم نمی توان به حال چیزی که از بین رفته فکری کرد.
اگر در ماجرای هواپیما به جای نوع برخورد صورت گرفته با مردم، اطلاع رسانی شفاف و صادقانه صورت گرفته بود، قاعدتا فاصله ای که امروز میان افکار عمومی و حاکمیت ایجاد شده، به مراتب کمتر بود ولی همان زمان هم گفتارها و رفتارهای دوگانه مانع این مساله شد. فراموش نکنید که ما سال هاست در کشورمان شاهد هستیم که اختیارات یک جا و مسوولیت ها جای دیگر وجود دارد؛ بنابراین تا مادامی که دارندگان اختیار، پاسخگو نباشند و مسوولان نیز دارای اختیار، شاهد این روند ناقص خواهیم بود. از این رو به عقیده من اگر پیش از اتفاقات تلخ رخ داده در چند ماه گذشته با بحران کرونا مواجه می شدیم، فاصله میان مردم و حاکمیت به مراتب کمتر بود ولی متاسفانه آن تجربه ها امروز این فاصله ها را شکل داده است.