بلافاصله پس از بازداشت علی یونسی و امیرحسین مرادی به عنوان دو تن از دانشجویان و نخبگان کشور، تبلیغات وسیعی توسط حکومت برای توجیه این دستگیری و بازداشت آنها آغاز شد. برخی از رسانهها و افراد نزدیک به حکومت، عضویت یا هواداری اقوام آنها از سازمان مجاهدین خلق را مدرک موجهی برای دستگیری این دو نخبه ایرانی دانستند.
اما موضوع قابلتوجه در اینجا این است که اگر عضویت نزدیکان افراد در سازمان مجاهدین خلق سند کافی برای اتهام باشد، بسیاری از مقامات حکومت باید دستگیر و محاکمه شوند. واقعیت این است که از ابتدای انقلاب تا همین امروز، بستگان بسیاری از مسئولان بلندپایه نظام در دورهای عضو سازمان مجاهدین خلق بودهاند و برخی نیز همچنان هستند.
در آغاز پیروزی انقلاب ۵۷، سازمان مجاهدین خلق ایران نیز در کنار سایر گروههای سیاسی دیگر، به عنوان بخشی از نیروهای انقلابی فعالیت میکرد. در آن دوران که هنوز آزادیهای سیاسی سلب نشده بود و همه گروهها اجازه فعالیت آزادانه داشتند، این گروه نیز در ساحت سیاسی کشور فعال بود. پس از آغاز خفقان سیاسی و تحکیم سلطه حزب جمهوری اسلامی بر تمام شئون کشور که منجر به حذف سایر گروههای انقلابی شد، سازمان مجاهدین خلق نیز رویکردی دیگر برگزید. آن روش نهایتا منجر به اقدامات مسلحانه، و همکاری با دولت عراق در جنگ با ایران و ترورهای سیاسی شد، و آن رویکرد و راهبرد به اشاعه نفرت عمومی از این گروه انجامید. از آن زمان تا امروز، نیروهای امنیتی جمهوری اسلامی ایران هر زمان قصد دارند کسی را حذف یا وادار به همکاری کنند، از اتهام تهدید به عضویت در سازمان مجاهدین خلق استفاده میکنند. سوءاستفاده از نفرت عمومی نسبت به این سازمان، ابزار مناسبی بود تا امکان پروندهسازی فراهم شود؛ هر چند، سازمانهای اطلاعاتی ایران سابقه سیاهی در پروندهسازیهای رسوا شده دارند. اما مسئله اینجاست که بسیاری از نزدیکان، بستگان و اقوام مسئولان جمهوری اسلامی ایران، چه قبل از انقلاب و چه بعد از آن، خودشان عضو سازمان مجاهدین خلق بوده و احتمالا هستند. حتی برخی از آنها علیه نظام فعلی دست به مبارزه مسلحانه زدهاند. در مورد بسیاری از این افراد هنوز سندی مبنی بر فوت یا جدا شدن از سازمان منتشر نشده است. در ادامه به بررسی پرونده برخی از این افراد اشاره میکنم.
احمد جنتی
حسین جنتی فرزند رئیس شورای نگهبان و مجلس خبرگان رهبری، از سران سازمان مجاهدین خلق بود. او پس از آغاز مبارزه مسلحانه در سال ۶۰، از انظار عمومی پنهان شد، و مدتی بعد، پس از شناسایی و دستگیری، اعدام شد. با این حال برادر او، علی جنتی، و پدرش، احمد جنتی، مدتها سمتهای بالایی در ساختار جمهوری اسلامی ایران داشتهاند و دارند. فرزند حسین نیز چند سال بعد از اعدام پدر و در حالی که تحت سرپرستی پدربزرگش قرار داشت، درگذشت.
حسین شریعتمداری
حسین باروتی، برادر همسر مدیر مسئول روزنامه کیهان (که خود ید طولایی در پروندهسازی دارد) از اعضای مجاهدین خلق است. خود آقای شریعتمداری مدعی است برادر همسرش قرار بوده او را ترور کند و شایعههای مرتبط با این ادعا را هم تکذیب نکرده است. وجود ارتباط خانواده همسر شریعتمداری با سازمان مجاهدین خلق هیچگاه مورد بررسی اطلاعاتی قرار نگرفت و در ادامه همکاری او با نظام خللی ایجاد نکرد.
محمود طالقانی
مجتبی طالقانی، فرزند آیتالله محمود طالقانی، نخستین امام جمعه پس از انقلاب و عضو شورای انقلاب، از پیش از انقلاب عضو سازمان مجاهدین خلق بود. گفته میشود که در زمان دستگیری مجتبی، برادر او حسن نیز با آن سازمان همکاری داشته است. دستگیری این دو نفر با حمایت علیمحمد بشارتی و کمک محمد غرضی، از اعضای سپاه پاسداران، انجام گرفت. بشارتی مدتی بعد در دولت دوم هاشمی وزیر کشور شد و غرضی نیز در دولتهای مختلف به عنوان وزیر و استاندار فعالیت کرد.
محمد محمدی گیلانی
فرزندان رئیس پیشین دیوان عالی و قاضی شرع در دهه ۶۰، عضو سازمان مجاهدین خلق بودند. گفته میشود که او دستور اعدام سه فرزند خود را صادر کرد. وی بابت خدماتش در سال ۸۸ از محمود احمدینژاد نشان قدردانی دریافت کرد. با این حال، صدور حکم اعدام توسط پدر برای پسران، بعدها توسط برخی نزدیکان هاشمی رفسنجانی تکذیب شد و گفته شد که آنها با خوردن قرص سیانور و در حال فرار از دست نیروهای امنیتی خودکشی کردند. یک فرزند دیگر او نیز در درگیری با نیروهای امنیتی کشته شد. استفاده از سیانور یکی از راههای اعضای سازمانهای چریکی دوران پهلوی برای گریز از شکنجه و اعتراف بود.
حسن لاهوتی اشکوری
وحید لاهوتی اشکوری، فرزند موسس سپاه پاسداران، از اعضای سازمان مجاهدین خلق بود. گفته میشود که در خانه آقای لاهوتی، مدارک طبقهبندی شده مجلس، سلاح گرم، و مهر سپاه کشف شده است. فرزند حسن لاهوتی پس از دستگیری، بر اثر سکته قلبی درگذشته است. اما خانواده او میگویند که پزشکی قانونی در بدن او سم یافته است. دو دختر هاشمی رفسنجانی با دو پسر حسن لاهوتی ازدواج کردهاند. فائزه هاشمی نیز در مصاحبهای دلیل مرگ وحید لاهوتی را ضربه به سرش عنوان کرده است. لازم به ذکر است که لاهوتی از حامیان ابوالحسن بنیصدر، نخستین رئیس جمهوری ایران بود.
پیروز حناچی
پیمان حناچی، برادر پیروز حناچی، شهردار فعلی تهران، یکی از اعضای ارشد سازمان مجاهدین خلق بوده است. این موضوع با تلاش برخی از اصولگرایان، به عنوان اتهام علیه وی مطرح شد. پس از انتشار آن اطلاعات، مرتضی الویری در حمایت از آقای حناچی گفت: «در اوایل انقلاب برای برخی از مسئولان چنین مشکلی وجود داشت.»
محمد عطریانفر
زهره عطریانفر، خواهر رئیس سابق حفاظت اطلاعات ژاندارمری، وزیر کشور، و عضو حزب کارگزاران سازندگی، از اعضای مجاهدین خلق بود. جواد قدیری، همسر نخست زهره، از متهمان اصلی بمبگذاری دفتر حزب جمهوری اسلامی و علی خامنهای است. گفته میشود که پس از آن بمبگذاری وی مراتب ترقی در سازمان مجاهدین خلق را به سرعت طی کرد. بعدها شایعاتی مطرح شد که او توسط اینترپل دستگیر شده است، اما آن ادعا تکذیب شد. گفته میشود که خانم عطریانفر همچنان عضو سازمان مجاهدین خلق است.
ماجرای عضویت فرزندان و نزدیکان مسئولان نظام تنها به سازمان مجاهدین خلق ختم نمیشود. بسیاری نیز عضو سایر گروههای مخالف نظام بودند و حتی در جنگ علیه ایران فعالیت کردند.
علی مرادخانی (شیخ علی تهرانی)
شوهر خواهر آیتالله خامنهای، رهبر جمهوری اسلامی، عضو مجلس خبرگان قانون اساسی و دستگاه قضایی کشور بود. او در سال ۶۳ و در بحبوحه جنگ ایران و عراق به بغداد گریخت و چندی بعد همسر و فرزندانش هم به وی ملحق شدند. آقای تهرانی تا مدتها در عراق علیه جمهوری اسلامی ایران تبلیغ میکرد و به افشاگری علیه مقامات نظام میپرداخت. وی حتی پس از به رهبری رسیدن برادر همسر خود، به افشاگری و فعالیت علیه او ادامه داد. شیخ علی تهرانی در نامهای به آیتالله خمینی نوشت:«فردی را امام جمعه تهران کردهاید (آقای خامنهای) که برای دوستان، جاهطلبی او روشن است. نه معلومات در خور ذکری دارد و نه سابقۀ تقوایی مستحکم و با وجود علما و فضلای بسیاری در تهران که مسلم از این کار ناراحت میشوند، صلاح است تجدیدنظر نمایید و با افراد بینظر مشورت نمایید، نه با افراد جاهطلب و دست اندرکار.»
نهایتا، با وجود همکاری او با دولت متخاصم در هنگام جنگ که میتواند حکم خیانت داشته باشد، آقای تهرانی در سال ۷۴ خود را در مرز به ماموران مرزبانی ایران خود را تسلیم کرد. با این حال و بهرغم سوابقش، به دلیل نسبت خانوادگی با رهبر، از اعدام گریخت و تنها به ۲۰ سال حبس محکوم شد؛ حکمی که البته هیچگاه عملا اجرایی نشد.
غلامرضا حسنی
امام جمعه پیشین ارومیه بیش از هرچیز به دلیل خطبههایش مشهور است. این خطبهها عموما دستاویز هجو او در میان طنزپردازان افکار عمومی بود. اما مسئله مهمتر، عضویت رشید حسنی، فرزند غلامرضا حسنی، در سازمان چریکهای فدایی خلق است. رشید تا مدتها مسئولیت بخش آذربایجان غربی را در آن سازمان را برعهده داشت. حسنی در مورد ماجرای دستگیری فرزندش میگوید: «من خیلی تلاش کردم که او از مسیرش بازگردد، اما نپذیرفت.» نهایتا گویا او خودش محل اختفای رشید را به ماموران کمیته اعلام میکند تا او را دستگیر کنند. رشید حسنی نهایتا در تبریز اعدام شد. آقای حسنی که از جانب آیتالله خمینی بهعنوان امامجمعه مادامالعمر ارومیه منصوب شده بود، در اواخر عمر در مصاحبهای گفت: «رشید مستحق اعدام نبود. او جنایتی مرتکب نشده بود، یا کسی را نکشته بود. تنها جرمش این بود که گرایش شدید کمونیستی داشت و این هرگز منجر به اعدام کسی نمیشود. حداکثر این است که باید به حبس ابد محکوم میشد.»
ایندیپندنت: