پنج تیپ ایدهال در پنج حوزه کلیدی حیات سیاسی- اجتماعی ایران
برای شناخت یک دولت- ملت صدها راه وجود دارد و یک راه آن نیز تمرکز بر روی تیپهای ایدهال آن در حوزههای سیاسی، مدیریتی، تبلیغاتی، دینی و نظامی است. تیپ ایدهال به معنای مکس وبری آن عبارت است از «یک انگاره انتزاعی که از عالم واقع گرفته و برخی مشخصات آن مورد تاکید واقع شده اما از بسیاری از ویژگیهای نسبتا عام حکایت میکند.» تیپ ایدهال ما را قادر میکند وجوهی از دنیای واقعی را به شکلی ساختاری به چنگ آوریم. البته در استفاده از آن برای فهم عالم واقع باید متوجه محدودیتهای آن نیز باشیم. همه عالم واقع را با این روش نمیتوان فهمید و این روش مکمل روشهای دیگر مثل مشاهده و آمارگیری و مصاحبه و انواع تحقیقات، میدانی، تاریخی و جستوجوگرانه است. در این نوشته به پنج تیپ ایدهال در پنج حوزه زندگی امروز ایرانیان با نام بردن از افرادی واقعی اما نمادین اشاره میکنم. هر پنج تیپ از سبک زندگی روحانیت شیعه و پیروانشان نشات گرفته است.
اقتصاد: مش قربونعلی
قربانعلی فرخزاد معروف به «مش قربونعلی» نماد مدیریت اقتصادی در جمهوری اسلامی است. او که به تازگی مشخص شده پنج کلاس بیشتر سواد ندارد، اردیبهشت سال ۹۷ یک شبه کارخانه ماشینسازی تبریز را به قیمتی بسیار پایینتر از قیمت واقعی آن از سازمان خصوصیسازی خرید، آن هم بدون این که تحصیلات و تجربه لازم را برای اداره کارخانه ماشینسازی تبریز داشته باشد. نتیجه این خصوصیسازی کم شدن چشمگیر محصولات این کارخانه و همچنین کاهش سه هزار نفری کارگران کارخانه بود. «مش قربونعلی» به اتهام اخلال در نظام ارزی بازداشت شده است. گفته میشود (۱) او حدود ۵۰۰ میلیون دلار ارز ۴۲۰۰ تومانی از بانک مرکزی گرفته و ۲۰۱ میلیون دلار آن را در بازار آزاد فروخته و با همین پول، اقدام به خرید ماشینسازی تبریز کرده است.
اگر در سرنوشت هزاران موسسه و شرکت داخلی از پالایشگاهها تا کارخانهها و شرکتهای کشت و صنعت و بیمهها و بانکهای خصوصی نگاه کنید، هزاران تن از این «مش قربونعلی» و حاجیها و کربلاییها را پیدا خواهید کرد که بدون هیچ زحمتی صاحب آنها شدهاند. اینها سه مشخصه دارند که آنها را واجد شرایط واگذاری اموال عمومی به ثمن بخس کرده است: اهل هیات و مسجد و برنامههای مذهبی حکومتیاند، با نهادهای امنیتی و نظامی روابط حسنه دارند و در صورت جنبش اعتراضی به تدارکاتچی ماشین سرکوب تبدیل میشوند، و به رهبر خمس و زکات میپردازند. اسم و پروندههای آنها نیز هنگامی در عرصه عمومی مطرح میشود که منابع را «تنهایی» بخورند و سهم رهبر یا مقامات سپاهی و امنیتی را نپردازند. هزاران تن از این مش قربونعلیها که سهم بیت و سپاه را میپردازند در ایران مشغول تاراج منابع عمومیاند.
امور نظامی: حاج قاسم
قاسم سلیمانی شاگرد بنا بود و تنها با ورود به بسیج و نیروهای نظامی توانست به ژنرال تبدیل شود. چپهای اروپایی او را با چگوارا مقایسه میکردند و احتمالا میدانستند که این دو در خونریزی دستی گشاده داشتند. فرماندهان امروز نظامی کشور عمدتا بسیجیها و سپاهیهای دوران جنگند که هنر آنها قربانی کردن بسیجیهای مثل خود در مقیاسهای ده هزار نفری در عملیات بیحاصل برای فتح کربلا و قدس بود. پس از جنگ نیز این فرماندهان یک شبه سردوشیهای پرطمطراق گرفتند تا با دست باز به قاچاق مواد مخدر و پولشویی بپردازند و اسلحههایی را که از کره شمالی و چین و روسیه میخریدند به سمت یمن و سوریه و لبنان و عراق و افغانستان سرازیر کنند تا در میان آتش و جنگ برای باقی ماندن جمهوری اسلامی توجیهی برای مردم بسازند. حاج قاسم از بهترین الگوهای این نوع مدیریت نظامی بوده است. او الگوی بسیج و سپاه است.
تبلیغات: سید حسن
سید حسن آقامیری، طلبه پر سروصدا، در روزهای محرم کرونازده حدود چهار میلیون دیدار برای روضهخوانیهای سیاسی- مذهبی خود داشت. (۲) او به تیپ ایدهال نامداران مشهور تبلیغاتی جمهوری اسلامی بسیار نزدیک است: کسی که از نظام و رهبر و اسلام و شریعت و نهادهای دینی انتقادی نمیکند اما چند کلمهای در مورد فقرا بدون توجه به علت فقر یا محدودیتها بدون ذکر علل آنها بر زبان میآورد تا عدالتمحور باشد و کوتهفکر ننماید. وجه دیگر رفتاری این تبلیغاتچیها حمله به مقامات درجه دو از مجرایی است که به ذائقه بیت خوش میآید. سخن گفتن در الگوی لاتها در توجه عمومی به این گونه افراد کمک میکند. حسن عباسی، رائفی پور، تتلو و محمد رضا زائری نمونههای قبلی سید حسن آقامیری هستند. به این فهرست میتوان مجریان پرمخاطب برنامههای تلویزیون دولتی مثل مهران مدیری و رامبد جوان را افزود.
دین: آیت الله مکارم
مکارم شیرازی از حیث بیسوادی فقهی و در عین حال روشنفکرنمایی و بلند کردن پرچم قدرت قاهره در میان روحانیون شهره است. او از معدود روحانیونی است که هم جایزه دولتی کتاب سال سلطنتی و هم جایزه دولتی کتاب سال جمهوری اسلامی را دریافته کرده است، نه به دلیل خلق آثار ماندگار و خوشنویسی بلکه به دلیل همراهی با تبلیغات دولتی. او در دوران خمینی نتوانست جایگاه و مقامی پیدا کند (خمینی به امثال وی برای بسیج تودهها نیازی احساس نمیکرد) اما با روی کار آمدن خامنهای (نیاز جدی وی به تایید روحانیون قم) و درگیر شدن در فعالیتهای واردات و صادرات، امروز در راس یک مجموعه بنگاههای اقتصادی نشسته و در قم بارگاهی باشکوه برای خود ساخته است. دیگر روحانیون قدرتمند و صاحبنام در جمهوری اسلامی که آیت الله یا آیت الله العظمی شناخته میشوند تقریبا در همین تیپ ایدهال جای میگیرند. فهرستی طولانی از مراجع شیعه که در چهار دهه اخیر رسالههای عملیه خود را منتشر کرده و رانتخوار حکومتند، در قالب شخصیتی و رفتاری مکارم جای میگیرند.
سیاست: سید علی
علی خامنهای روضهخوانی بود که برای عمامه سیاهش توسط هاشمی رفسنجانی بر صندلی قدرت نشانده شد اما به جای مدیریت شدن توسط وی در نهایت «رهبرساز» را از سر راه برداشت. او چیزی به جز خطبهخوانی نمیدانست و نمیداند و انقلاب این فرصت را به او داد که خطبههایش را با تنفر از غرب و آزادی و دموکراسی انباشته سازد. چهار دهه است که سیاست و سیاستگذاری و قانونگذاری یک دولت- ملت به دست یک روضهخوان افتاده است که در صورت جدایی دین و دولت امروز میتوانست در مجالس روضهخوانیهای طبقات ثروتمند و قدرتمند در ایران صاحب نام باشد. دیگر رهبران سیاسی جمهوری اسلامی مثل روحانی و رئیسی و و امامان جمعه و قضات و اعضای نهادهای پر قدرت همه در همین تیپ ایدهال جای میگیرند: روضهخوانهایی که زمام امور یک کشور به دست ناتوان آنها سپرده شده است.
در جمهوری اسلامی عناوینی مثل استاد، دکتر، مهندس، ارتشبد و دیپلمات به مقامات جمهوری اسلامی در عرصه عمومی داده شده است اما این عناوین همه قلابی و توخالی بودهاند و در حلقههای نزدیک به مقامات عناوین حاجی، مشدی، سید، و کربلایی غلبه داشتهاند. عناوین دسته دوم همه اکتسابی و سهلالوصول هستند و رژیمهای ناشایستهسالار به آنها بیشتر علاقه دارند. آن دسته از تحصیلکردههایی که برای پاسخ به عطش قدرت و ثروت به این افراد نزدیک شده و به پابوسی اشتغال داشتهاند به تدریج از الگوی رفتاری حرفهای فاصله گرفته و به الگوی رفتاری مذهبی سوق پیدا کردهاند. امروز کسانی مثل ظریف یا ولایتی بیشتر شبیه حاجیها و مشدیهای حاکم عمل میکنند تا افراد حرفهای در رشتهای که تحصیل کردهاند.
ایندیپندنت فارسی: مجید محمدی