لازم نیست تلاش های ایالات متحده در بازدارندگی در برابر ایران با حضور گسترده یا اقدامات نظامی همراه باشد.
آمریکا در حال حاضر حدود 45 تا 65 هزار نیرو در خاورمیانه دارد که هر ماه میلیاردها دلار هزینه دارند. با این حال، این استراتژی پر هزینه هیچ تاثیری در جلوگیری از حمله موشکی ماه دسامبر به نیروها و مواضع آمریکایی نداشته است. ایالات متحده در فاصله زمانی کوتاهی از تصمیم خود به استقرار ناو هواپیمابر در خارج از خاورمیانه بازگشت و این تنها اندکی بعد از استقرار یک زیردریایی موشکی و موشک های کروز برای بازدارندگی ایران بود؛ اما زمان آن ریده که دریابد سیاستی که در حال حاضر به اجرا درآورده اصلا بازدارنده نیست.
رویکرد فعلی بازدارندگی ایالات متحده از طریق حضور گسترده نیروهای نظامی هیچ تاثیری بر ایران یا گروه های شبه نظامی متحد آن در عراق ندارد. مایک پومپئو، وزیر خارجه آمریکا، گروه های شبه نظامی متحد ایران را عامل حمله موشکی اخیر دانسته است. ژنرال کنت مک کنزی، فرمانده نیروهای آمریکایی در خاورمیانه، هم اذعان داشته که ایالات متحده باید «سطح اندکی از حملات نیابتی در منطقه» را تحمل کند. ادامه این حملات کیفرخواست استراتژی فعلی ایالات متحده است و رهبران آمریکا باید دریابند که رویکرد فعلی آنها نه تنها مانع از این حملات نمی شود، که گاها عامل محرک آنهاست.
طرفداران ادامه حضور آمریکایی در خاورمیانه برداشت اشتباهی از بازدارندگی دارند. مفهوم «بازدارندگی ستیزه جویانه» پس از ترور سردار سلیمانی در اوایل سال 2020 پدیدار شد؛ اما اگر بازدارندگی با درگیری همراه باشد دیگر بازدارندگی نیست. اتحاد جماهیر شوروی هرگز به موشک های آلمان غربی حمله نکرد. اگر چنین بود، آنگاه شکست بازدارندگی اثبات می شد. اما اکنون که صحبت از ایران است، تصمیم گیرندگان در ایالات متحده حتی وقتی موشک ها به سفارت در عراق اصابت می کنند، از استراتژی اشتباه خود روی برنمی گردانند.
سوال اینجاست که اکنون که قدرت بازدارندگی در هم شکسته، چه راهی برای احیای آن وجود دارد؟
راه حل حضور دو برابری آمریکا در خلیج فارس نیست. استقرار ناوهای بیشتر آمریکایی در منطقه اشتباه است. زیردریایی موشکی مستقر در خلیج فارس هم بیشتر به دلیل توانایی در حملات توماهاوک قابل توجه است که یعنی نمی تواند از نیروهای آمریکایی در برابر حملات احتمالی محافظت کند و از این رو، تنها درک ایران از تهدید آمریکایی را تشدید می کند. به علاوه، حضور نیروهای بیشتر در منطقه به معنی احتمال بیشتر اشتباه محاسباتی است. نمونه مشهود این مساله هم حادثه سقوط هواپیمای غیرنظامی اوکراینی به دلیل ترس نادرست ایران از حمله آمریکا در اوج تنش ها بود.
دارایی های پیشین دریایی و هوایی آمریکا در منطقه توانایی حمله در داخل ایران و سراسر خاورمیانه را دارند و در چنین شرایطی، استقرار هر نیرو یا دارایی اضافی تاثیری در قدرت نظامی نخواهد داشت و تنها نگرانی ها از آسیب پذیر شدن بیشتر آمریکا را افزایش می دهد. اگر ایران تصور کند که حمله ایالات متحده قریب الوقوع است، آنگاه همه نیروها و دارایی های آمریکایی در خلیج فارس و نزدیکی آن به هدف تبدیل می شوند. موشک های بالستیک ایران توانایی هدف گرفتن ناوهای آمریکایی و سایر کشتی ها را دارند. ایران یک ابرقدرت نیست که بتواند اهداف در فاصله خیلی زیاد از مرزهای خود را به طور مستقیم هدف بگیرد و اگرچه برد برخی موشک های آن به 2 هزار کیلومتر می رسد، اما اکثر انواع عملیاتی موجود در زرادخانه موشکی ایران کوتاه-برد هستند. به عبارت دیگر، هرچه نیروهای آمریکایی در فاصله کمتری از مرز ایران مستقر شوند، ایران می تواند خسارات بیشتری به بار آورد و تنها راه حل آمریکا برای جلوگیری از چنین اتفاقی، خارج شدن از حیاط خلوت دریایی ایران است.
استقرار نیروهای مضاعف در منطقه هیچ تاثیری بر ایران نداشت. ژانویه گذشته که تنش ها بین دو کشور پس از ترور سردار سلیمانی در حمله ایالات متحده به بالاترین حد رسید، استقرار هزاران نیروی بیشتر تاثیری در تصمیم ایران در حمله تلافی جویانه به پایگاه نیروهای آمریکایی در عراق نداشت. ادامه همان استراتژی در برابر ایران و انتظار نتیجه متفاوت احمقانه است.
دولت جدید جو بایدن باید پیش از هر کاری، این مساله را در نظر بگیرد که هزینه های ماندن در خاورمیانه در برابر منافعی که آمریکا از این حضور می برد، بیش از اندازه بالاست و ارزش ندارد. اهداف محدودی که ایالات متحده در حمایت از تجارت دریایی و عملیات مبارزه با تروریسم دنبال می کند، بدون حضور گسترده ایالات متحده در منطقه نیز قابل دستیابی است. رئیس جمهوری منتخب جو بایدن نباید به استراتژی بازدارندگی شکست خورده آمریکا ادامه دهد و باید تغییری در این وضعیت ایجاد کند.
نویسنده: جیاف لی مایر
منبع: نشنال اینترست
ترجمه سایت دیپلماسی ایرانی