گفت و گوی قاضی شرع و حاجی فیروز در دادگاه
– بشینه متهم دادگاهه اینجا
– حرف حق زدن گناهه اینجا!
– خودت را معرفی کن – حاجی فیروز
– بگو عنوان شغلی – پیک نوروز
– صورتت چرا سرخ و سفیده؟
– این حاجی فیروز مدل جدیده
دیگه بحث سفید سیاه نداریم
دیگه حرفای اشتباه نداریم
– چه میکردی بگو در دوره شاه؟
– نبود اوضاع من بر طبق دلخواه
نبودم جزو آیات الهی
ندیدم وجهی از دربار شاهی
به خلق الله پشتم بود محکم
به پیش شاه و شهبانو نشد خم
نبوسیدم دو تا دست علم را
هدر دادم زمان مغتنم را!
ندادم ریش خود را دست اوقاف
نبودم شیخ و روحانی علاف
نه اهل تعزیه بودم نه روضه
نه پاانداز بودم توی حوزه
برای مردها از هر سلیقه
ندادم در حرم ترتیب صیغه
نکردم چون شما کار خلافی
نه پستویی، نه کانون عفافی
– تو غافل از نماز صبح و ظهری
به پیشانی نداری جای مهری
-آهان این علتش مهر و سجوده؟
گمان کردم زده بالا ز روده!
– چرا چون من عبا بر تن نداری؟
– نخواهم گیرم از امت سواری
– بنه عمامه کز جرمت بکاهم
– شرف دارد بر عمامه کلاهم
– ندانی من چه در عمامه دارم
– من از آن بیش در پیژامه دارم!
– چرا رخت تنات سرخ است و خونین؟
ندانی جامه شمری بود این؟
– اگرچه بوده بد، شمر ستمگر
درآمد داشت بهر اهل منبر
امام سومین خونین تن افتاد
ولی نان شما در روغن افتاد
– حاجی فیروزی؟ رفتی به مکه؟
– نه. دامن من نداره لکه
-ماه رمضون میگیری روزه؟
-پاسخ نمیدم دلت بسوزه
دنیا میگه تفتیش عقائد
کار احمقاس یک کار زائد
– عجب این متهم پرچونه هستش
– این حرفایی که زد کار میده دستش!
– شنیدم در شب چارشنبه سوری
– رو آتیش میپری، -اونم چه جوری!
شمام اونشب بیاین ملحق به ماشین
که تمرین جهنم کرده باشین!
– ز “ارباب خودم” منظور تو کیست؟
گر آمریکا و روس و انگلیس نیست؟
-عجب! اینها که ارباب شمایند
همیشه در تب و تاب شمایند
مرتب تا به آنها میرسد نفت
چه غم دارند بر ملت چه ها رفت
چنان با شرقی و غربی شریکید
که هی با همدگر در کار نیکید
چنان رفتید با هم توی پستو
که تویش مانده سقراط و ارسطو
– پدرسوخته زیادی میزنی حرف
ندارد حرفهایم ظاهراً صرف
– چه شخصی مرجع تقلیدتان است؟
– اخیراً ممد خردادیان است!
– چرا قر میدهی توی خیابان؟
– نباشم اهل قر دادن به پنهان
– چرا داریه زنگی در کفات هست؟
– بده حکمی، بِبُرّندم دو تا دست.
– چرا آواز میخوانی مرتب؟
– بده حکمی بدوزندم دو تا لب
– چرا هی میروی اینجا و آنجا؟
– بده حکمی به قطع هر دو تا پا
– ببینم توی فیسبوکم که هستی
– آگه اون تو نباشی ورشکستی
– گمونم یوتیوبم با تو خوبه؟
همین تصویر الان در یوتیوبه
بدو قطعش بکن روی دیانت
بگو من آمدم بهر صیانت
– بیا بگذر ز شغل حاج فیروز
اورانیوم غنی کردن بیاموز!
– من از جنگ و اتم اندر فغانم
اورانیوم غنی کردن ندانم
– بیا همکار شو با اطلاعات
– جاسوس خودتی ارواح بابات
من دنبال این کارا نمیرم
چون شرف داره نان و پنیرم
– اگر خواهی ز ما حکم برائت
بکن از آنچه میگویم اطاعت
مواظب باش وقتی میدهی قر
نمالد باسنات بر شرع حاضر
به وقت دیم دیریم ریم، دام دارام رام
نگیره داریه زنگیت به اسلام
هرآنچه در خیابان درمیاری
همه را شب به شب اینجا بیاری
پس از کسر سه چارم سهم رهبر
و یک چارم من و آیات دیگر
هرآنچه ماند باقی، سهم سرکار
برو شکر خدا کن. حق نگهدار!
– ببینم! حضرت قاضی خوش فهم
قرش را من دهم تو میبری سهم؟
مگر مردک خودت باسن نداری؟
مگر تو گندهتر از من نداری؟
کمی خیر سرت آنرا بجنبان
همش از باسن مردم نخور نان!
***
ارباب خودم ارباب بی ارباب
دادگاهو ولش کن منو دریاب
ای آخوندک حجت و آیت
حقوق بشرو بکن رعایت
جمع کن پس از این توپ و تشر را
یاد بگیر ره و رسم بشر را
دیگه بیرون نیا از توی خونه
بذار محیط زیست سالم بمونه
ملت خودم سال پلنگه
پوتین دیوونه مشغول جنگه
ای ایرانی و أفغان و تاجیک
عید نوروزه، شادباش و تبریک
بشکن بشکنه بشکن
نوروز منه بشکن
بشکن بشکنه بشکن
عزای دشمنه بشکن
عیدتون مبارک – عیدتون مبارک
تا رفع کرونا – فاصله سه چارک
***
هادی خرسندی شاعر طنز پرداز